eitaa logo
خبر بابل 🇮🇷
28.9هزار دنبال‌کننده
57.8هزار عکس
18.5هزار ویدیو
159 فایل
🔔 پایگاه خبری و اطلاع‌رسانی شهرستان بابل📣 #خبر_بابل 🟣ما را متفاوت تجربه کنید. ارسال سوژه و ارتباط با ما: @kh_ads تبلیغات: @t_khabarbabol @tablighkhbabol 🔸در ایتا، اینستا، تلگرام و واتساپ همراه شما هستیم. @pickhabarbabol
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹صمد صالح طبری در صفحه ی ۲۷۴ از کتاب "بابل سبزه دیار" با بیان قرار داشتن یکی از سادات در گوشه ای از چهارراه که در عصر تخریب شد این مکان را مقبره چهار تن از یاران می داند که در نبرد با افراد بابی به شهادت رسیدند. 🔹معاونت فرهنگی شهرداری بابل نیز با نصب بنری در این مکان در مرداد 1395 علت نامگذاری این تقاطع به "شهداء" را وجود ای منتسب به چند تن از سادات بیان نمود که در کشتار توسط به شهادت رسیدند این معاونت شهرداری بابل ادامه می دهد برخی منابع این بقعه را مدفن دست های بریده شده امامزاده (برادر امام رضا که در بابلسر مدفون است) دانستند. حال به بررسی قدمت و فلسفه نامگذاری این مکان به استناد اسناد تاریخی می پردازیم. 🔻آقا شیخ محمدعلی مشهور به در تاریخ ۲۷ شوال ۱۲۵۴ ق مقدار زمینی آبی و خشک زار واقع در روستاهای بخش لاله آباد و همچنین چهار باب مغازه واقع در راسته بازار را وقف و شرط نمود عواید آن هزینه ۲۴ تکیه شهر بارفروش(بابل) شود که یکی از آن تکایا تکیه "در شهداء" عنوان شده است. از این سند اینگونه بر می آید که اولاً در گذشته یک در آن مکان وجود داشته که امروزه از آن خبری نیست و ثانیاً در سال ۱۲۵۴ ق یعنی حدود ده سال قبل از فتنه بابیه در بارفروش، نام آن مکان "شهداء" بوده و فلسفه نامگذاری آن هیچ ربطی به وجود مقبره چهار تن از یاران سعیدالعلماء که در نبرد با افراد قدّوس به شهادت رسیدند ندارد. 🔻در سند دیگری که وقف نامه ولد خواجه منصور روگر بارفروشدهی است و تحریر آن به ۲۶ ربیع الاول سنه ۱۰۶۵ ق یعنی حدود ۲۰۰ سال قبل از فتنه بابیه در بارفروش بر می گردد واقف عواید حاصله از پنج جریب زمین شلتوکزار واقع در مزرعه نقیب دشت را جهت طلاب و محصلین علوم دینیه و رسوم سمعیه بلده بارفروش که در جوار مزار فیض آثار امامزاده واجب التعظیم و تکریم مشهور به "شهداء" علیه التحیه والتسلیم واقع است قرار داده است. از این سند نیز اینگونه بر می آید که اولاً در گذشته مزار امامزاده ای با نام امامزاده عبدالله در این مکان وجود داشته که امروزه اثری از آن نیست و ثانیاً این مکان در سال ۱۰۶۵ قمری یعنی حدود 375 سال گذشته "شهداء" خوانده می شد و حتی شاید سالها قبل از این تاریخ نیز به همین نام مشهور بود و فلسفه نامگذاری آن نیز هیچ ربطی به وجود مقبره چهار تن از یاران سعیدالعلماء که در نبرد با افراد قدّوس به شهادت رسیدند ندارد با این وجود اگر چه قدمت و فلسفه نامگذاری این مکان تا به امروز مشخص نیست اما نمی توان دفن شهدای فتنه بابیه در این مکان را نفی نمود زیرا همانطور که در سند آمده این مکان مدفن یکی از امامزاده های واجب التعظیم بوده و شهدای واقعه ای که هنوز هیچ سندی از آن در دسترس نیست در این مکان به خاک سپرده شدند و بعید نیست لااقل دو قرن بعد تعدادی از مسلمانان که با فتوای جهاد سعیدالعلماء علیه فرقه بابیه بپا خواستند و به شهادت رسیدند را به جهت آنکه در شهر قبرستان واحدی وجود نداشت و هر کس، اموات خود را در محله و کوی و برزن خود به خاک می سپرد آنان را نیز در این مکان مقدس به خاک سپرده باشند. 🔻اما در خصوص نظریه معاونت فرهنگی شهرداری بابل که علت نامگذاری این مکان به "شهداء" را وجود بقعه ای منتسب به چند تن از سادات می داند که در کشتار علویان توسط بنی عباس به شهادت رسیدند باید بگوئیم همانگونه که در سند با قاطعیت از یک امامزاده یعنی امامزاده عبدالله نام برده شد می توان اینگونه نتیجه گرفت که تنها یکی از چند شهید مدفون در این مکان از بوده و مابقی شهداء از سادات نیستند چرا که در این صورت می بایست از چندین امامزاده نام برده می شد. 🔻همچنین در خصوص نظریه سوم که این مکان را مدفن دست های بریده شده ی عنوان نموده باید بگوئیم از آنجا که در سند فقط از نام برده شده بعید به نظر می رسد که چنین ادعائی صحت داشته باشد علی الخصوص که مدعیان این ادعا هیچ گونه سندی در این خصوص ارائه ننمودند. ♦️ با و با ما باشید. چهارشنبه، ۴ اردیبهشت ۹۸. @khabarbaboll
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۵) و پدر و پسری اهل که در عصر می زیستند آنها دفترچه ای از خود به یادگار گذاشتند که در آن برخی از وقایع ، ، ، و عصر قاجاریه را به ثبت رساندند. دفترچه فوق الذکر که در اختیار یکی از نوادگان آنان بود توسط راقم این سطور به صورت کتابی تحت عنوان به چاپ رسیده تا در اختیار دوستداران تاریخ بابل قرار گیرد. 🔻چون بعد از فوت مرحوم مبرور پسر رضوان مکان حجه الاسلام[] اعلی الله مقامه، امر مرحوم طاب ثراه به دست حضرت مستطاب اجل،قدوه الانام، مروج الاحکام، آقائی سلمه الله تعالی افتاد، با کمال دقت به موجب وقف نامه رفتار فرمایند علی هذا در غره محرم الحرام ۱۳۲۶ بوده آخر سنه قوی ئیل است اقامه عزاداری در مسجد آن مرحوم نموده و صبحی علی الرسم نان[و] غیره صرف می کنند، یک روز در میان اطعام می فرمایند، لوازمات اطعام از قبیل سفره و مجمعه و غیره خریداری نمودند چند عدد منقل برای مجلس خریدند در روز اول قریب به صد و بیست مجمعه ناهار داد، روز دویّم اطعام، که چهارم محرم باشد تقریباً از و و از هر طبقه را دعوت فرموده به قدری جمعیت شد که سه مرتبه در شبستان های مسجد سفره گذاشته مَرّه بعد مَرّه هر یک از طبقات خلق را ناهار دادند بعد تمام را جمع نموده دادند بعد پیش خدمت ها، بعد پادوها را، تقریباً در اطعام روز دویّم هزار نفر ناهار صرف کردند که خودم با پسرم مباشر و [پیش] خدمت بودیم سیّما ده رطل برنج سوای نان[و] پنیر طبخ کرده باشند در واقع در این سنه مرحوم و او شدند. خداوند و را رحمت کند که [در] دنیا و آخرت صدقه جاریه[ای] بهتر از وقف نیست که موجب طلب مغفرت تمام خلایق می باشند، محض تاریخ عرض شد. غره محرم ۱۳۲۶ قوی ئیل. 🔻[اول] یوم از غرّه شهر ربیع الثانیه لغایت دوازدهم شهر رجب المرجب سنه ۱۳۰۳ چنان روی داده که آنچه از اثاث البیت داشته بودم به مصرف رسانیده [و] در عین وفور نعمت و ارزانی برایم چنان شده که قوت لایموت ممکن نبود با نُه نفر صغیر و کبیر و عیال و کثرت دِین و هجوم آوری طلبکاران به هزار مرارت و خسارت به قدر پانزده سیر تحصیل کرده طبخ نمودم، در بین طبخ آتش کم [و] زیاد شده به طوری ضایع شد ماکول نبود. تا قریب به ظهر باز به قدر دَه سیر برنج تحصیل کرده دوباره شسته مشغول به طبخ شدند این هم ضایع شد آخر الامر از روی اضطرار گفتم به همین نحو که ضایع شد صرف نمایند بلکه سدّ جوعی بشود، فرستادم نسیه ماست گرفتند بلکه به بهانه ماست خورده شود، ماست هم خدا می داند یک جوری ضایع بود که قادر بر وصف نیستم. محض یادداشت قلمی شد که در و فراوانی نعمت کسی به فریاد نمی رسد، والله العالم. ♦️ با و با ما باشید. چهارشنبه، ۲۶ تیر ۹۸. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۱۶) آغاز ثبت نام کاندیداتوری مجلس شورای اسلامی بهانه ای شد تا راقم این سطور به اختصار به چگونگی شکل گیری در بارفروش و همچنین انتخاب و اعزام دو نماینده از این شهر به اولین اشاره نماید تا دوستداران ضمن پی بردن به جایگاه و در عصر مشروطه با گوشه ای از و ماجراهای آن دوره در این شهر آشنا شوند. 🔻 همزمان با بسیاری از شهرهای کشور به تبعیت از با زعامت علماء، خواستار کاهش قدرت و به عبارتی خواهان شدند به همین سبب اکثر نقاط همانند تهران محل و درگیری موافقان و مخالفان این امر گشت. 🔻 شهر ممتاز مازندران که در آن عصر به در مازندران مبدّل گشته بود اگر چه آزادی خواهان بسیار فعالی همچون ، ، و ... را دارا بود ولی و از چهره های ممتاز و پرچمدار این نهضت در بارفروش گشتند. ملامحمدجان علامه این روحانی مجتهد به همراه میرمحمدعلی معین التجار از بازرگانان روشن فکر برای مردم شهر و در بارفروش نهایت جدیت و تلاش را به عمل آوردند آنان با آنکه در برابر نیروی عظیم مخالف مشروطه قرار داشتند ولی به نام مبارک (ع) انجمن ولایتی را با عضو در مسجد تشکیل دادند. 🔻در سال ۱۳۲۵ق که حکمران مازندران بود تلگرافات زیادی از سوی مشروطه خواهان برای تشکیل انجمن های ولایتی و ایالتی و انتخاب نمایندگان به و مخابره شد از علمای مشروطه خواه تهران در ۱۴ جمادی الاول ۱۳۲۵ تلگرافی برای در بارفروش فرستاد و از او خواست تا توجه کاملی در تشکیل موافق ایالتی و ولایتی داشته تا انجمن صحیح تشکیل و اجزاء آن مردمان خیرخواه بوده که دست اشرار و غیره بدین جهت از آزار خلق کوتاه و مردم راحت زندگی کنند. در همین راستا تلگراف دیگری در شب ۱۹ جمادی الاول ۱۳۲۵ از تهران به بارفروش برای شیخ کبیر فرستاده شد و اعلام شد دو نفر مامور از و برای تشکیل انجمن صحیح حرکت می نمایند اما از آنجا که شیخ کبیر به اعتقادی نداشت و اعانت مشروطه و را می دانست هیچ اقدامی ننمود. 🔻 ملامحمدجان علامه از فرصت استفاده نموده و بدون فوت وقت مطابق دستور، انجمن نظارت تشکیل داده و مقرارت انتخابات را اجرا نمود و در نتیجه و به سمت نمایندگی انتخاب و به تهران فرستاده شدند. 🔻اهالی که به واسطه نفاق غفلت کرده بودند با شنیدن این خبر مدعی شدند که مرکز حکومت نشین ساری است و سایر شهرهای مازندران باید تابع ساری باشند و بارفروش ابداً حق وکیل فرستادن به تهران را ندارد به همین سبب در منزل اجتماع کرده و با همراهی انجمن تشکیل داده و بدون تعیین نظار و وکلای ستّه ولایتی، دو نفر مبعوث به اکثریت آراء انتخاب کرده و به تهران روانه نمودند. 🔻 وکلای ساری را نپذیرفت و وکلای بارفروش را پذیرا شد همچنین تلگرافی از مجلس شورای ملی به نظام السلطان ارسال شد که به واسطه اهمیتش باید در بارفروش منعقد و انجمن ساری باشد. بعد از این تلگراف اهالی ساری زیر بار نرفته و انجمن رسمی که تشکیل داده بودند نیز بر هم زدند و بدین ترتیب وکلای ساری نیز پس از چندی اقامت در تهران به ساری برگشتند. ♦️ با و با ما باشید. @khabarbabol
✍به قلم محقق و پژوهشگر بابلی: (۱۸) همواره در بودند برخی از افراد که با در اختیار قرار گرفتن و پست های گوناگون مملکتی به جای آنکه قدرت را وسیله قرار دهند از آن به عنوان وسیله ای برای به مردم استفاده می کردند که مجلس شورای ملی نیز از این قاعده مستثنی نبودند متنی که در ذیل می آید بازخوانی موجود در آرشیو و است مربوط به عهد که توسط برخی از اهالی تنظیم و به مجلس شورای ملی ارسال گردید و بیانگر ظلم و تعدی در مجلس شورای ملی در حق اهالی آن سامان است. سند اول مربوط به شکایت از اقدامات و سند دوم نیز مربوط به شکایت یوسف آهی از اقدامات نمایندگان مردم در مجلس شورای ملی است. 🔻 مقام محترم مجلس شورای ملی دامت عظمته. این کَمینه ها اُناثیه، خانواده از تاریخ [سال] ۱۳۰۵ تاکنون در فشارهای آقا [جمشیدی] وکیل رسمی پارلمانی که خود از اهل است هستیم آیا سزاوار است که یک کرور جمعیت خونشان در ریخته شد برای قانون، این آدم برای جلب نفع خود برادرزاده هایش را متمسک کرده [و] حقوقی را بیرون [از] اطلاع عدلیه مبارکه اعظم، تصفیه نمود. جهلاً نفر از گماشتگان خالصه به تحریک [او] شبانه ریختند سر ما یک مشت اُناثیه [و] و کفیل ما که مشهدی محمد پیار باشد را از میان رختخواب بیرون کشیدند و به قریه در بابل کنار بردند و به اسم جریمه از او گرفتند و حالیه است که در حبس نام، مباشر خالصه گرفتار است. جهلاً و خودسری گاو و گوسفندش را به اسم برادرزاده ها با وجودی که وظیفه دار نبوده اند بردند. استدعای به آن کعبه مقصود داریم که دادرسی نمایید. هیچ تاریخ این طور استبدادی کسی ندید و یاد ندارند آیا پناهنده به کدام دولت شویم که دادرسی شود! چندی قبل در این خصوص تلگراف به عرض کردیم جواب آن را مرحمت نفرمودند. ایام عمر و عزت مستدام. ۱۹ فروردین ۱۳۰۷ 🔻 مجلس مقدس شورای ملی. کپیه دفتر مخصوص شاهنشاهی، کپیه ریاست وزراء، کپیه وزارت داخله، کپیه وزارت عدلیه، کپیه آقای مدرس، کپیه آقای آشتیانی، کپیه آقای مصدق و ..... سه سال است آقای[احمد] ، عظمت نمایندگی را وسیله تجاوز قرار داده و از مجاری غیرقانونی مایل به تصرف قسمتی از املاک چاکر گردیده، دوسیه های موجوده ، ارکان حرب ، و حاکی اقدامات نامجوز ایشان و خسارات وارده [بر] چاکر است تا در نتیجه به محاکم قضایی مراجعه، تعقیب همان رویه. جدیداً کسان ایشان به ملک دیگر چاکر تهاجم کرده ذغالی رعایا رامخروب. چون دست روسای دوایر دولتی در رفع تجاوز کسان ایشان لرزان بوده ناچار صابر. متاسفانه نماینده محترم به این تهاجم قناعت نکرده در طی القاء شبهه، اقدام کسان خود را به چاکر نسبت داده[است]. بر طبق شکایت خالی از حقیقت نماینده محترم، برای جلب توجه ایشان وظایف خود را فراموش[و] من غیرقانون به صدور ورقه جلب مبادرت [و به] وسیله سه نفر[از] مامورین چاکر را به جلب نموده. چون ورود، تصادف به نمود از فشار خلاص، معاودت نمودم و همان رویه را نیز تعقیب دارد. به نام امیدواری از آن ذوات مقدس، به نام حفظ حیثیات خود در مقام تظلم بر آمده چون طرف ملاحظه نماینده محترم هستند مستدعیم به اعزام ، رسیدگی به عرایضم فرموده تا در آتیه مامورین دولتی طرفداری نکرده و نماینده محترم هم طمع به ملک و هتک احترام موکلین ننموده قصد اعمال نفوذ ننمایند. مخارج ذهاب و ایاب مفتش را نیز دارم. ۱۸ اسفند ۱۳۰۵. ♦️ با و با ما باشید. چهارشنبه، ۴ دی ۹۸‌. @khabarbabol