eitaa logo
بیداری طلاب
56.5هزار دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
91 فایل
🔻قال عیسی علیه السلام کونوا نقّاد الکلام 🔻پایگاه مستقل خبری تحلیلی بیداری طلاب 🔻نشر نظرات تاییدشان نیست 🔁راه ارتباطی https://eitaa.com/hhh111 سوابق و شرایط تبلیغات https://eitaa.com/t_khabar 👈 👈سفارش تبلیغ https://eitaa.com/hhh111
مشاهده در ایتا
دانلود
5.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◾️درگذشت دومین رهبر انجمن منحرف حجتیه حجت‌الاسلام سیدحسن افتخارزاده سبزواری؛ دومین سرکرده انجمن حجتیه، پس از طی دوران بیماری در سن ۸۸ سالگی درگذشت. او که از ۲۶ دی سال ۱۳۷۶ پس از درگذشت شیخ محمود حلبی؛ موسس انجمن حجتیه، جانشین استادش شده بود، در حوزه شاگرد آیات میلانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، آیت‌الله وحید خراسانی و در دانشگاه تهران و انجمن حکمت و فلسفه شاگرد آیت‌الله شهید مطهری، آیت‌الله مهدی حائری یزدی و دکتر سید حسین نصر بود. افتخارزاده در دوران رهبری انجمن با سهل انگاری دستگاه های مرتبط توانست جلسات و فعالیت این گروه را که پس از دوران تعطیلی و رکود دهه شصت در پی انتقادهای امام خمینی و دیگر انقلابیون، کم‌رونق شده بود دوباره فعال کند. او همچنین با دیدگاه های متحجرانه خود آثاری درباره امامان و عقاید شیعه تالیف و ترجمه کرد. فهرست مقالات و کتب وی در سال‌های ۱۳۵۳ - ۱۳۵۵، گفتارهایی پیرامون امام زمان، بر سفرۀ کرامت حسینی، دورۀ تاریخ اسلام و ترجمۀ چندین کتاب کلامی-حدیثی از آثار اوست. 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب
♨️نفاق فطرس مدیا 🔻عادی سازی انجمن حجتیه از ماموریتهاست... مگر نمیگویید اختلافها را بعداز فوت افراد کنار بگذاریم؟ چرا هیچ تولید رسانه ای برای قاسم سلیمانی ابراهیم رئیسی امام خمینی شهدای دفاع مقدس و.... نداشتید؟؟؟ 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب
⭕️ شیخ محمود حلبی: ما بنا نداریم با شاه در بیفتیم. مرحوم استاد حمید سبزواری در خاطرات خود می گویند: « یک سفری آقای شیخ محمود حلبی که در راس انجمن بود به سبزوار آمد. یک شب در منزل حاج آقا فخر که یکی از علمای سبزوار بود، من یک شعر خواندم در رابطه با حضرت امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه). ایشان خوششان آمد و بسیار تعریف کردند و گفتند: ما فردا می خواهیم برویم نیشابور، با ما به نیشابور بیایید. بعد ما بلند شدیم و روز دیگر به نیشابور رفتیم. در نیشابور در خانه ی مجللی از ما پذیرایی کردند. به نظر من سه اتاق بود که اینها پر از جمعیت بود و من در آنجا یک شعری خواندم که این شعر دقیقا حمله به دستگاه سلطنت بود: بسته دارد لب من دشمن تردامن/تا بر دوست نگویم سخن از دشمن رازها دانم در پرده و نتوانم/پرده برداشتن از راز نهانی من بس که در پرده سخن گفتم و کس نشنود/خود همان به که زگفتار شوم الکن یا سخن سازم آن سان که پسندد خصم/ از گل و باده و از ساده ی سیمین تن ✔️ این قصیده را تا آخر خواندم؛ بعد که این شعر را که بسیار طولانی بود خواندم و نشسته بودم ، یک قندانی پیش من بود آقای حلبی اشاره کرد که آقا حمید آن قندان را اینجا بیاورید. من قندان را برداشتم بردم جلوی ایشان گذاشتم. ایشان در گوش من گفت: «ما بنا نداریم با این بابا در بیفتیم.»❗️ چون من آخر آن شعر به سلطنت و مسائل سیاسی و وطن پرستی و ضد سلطنتی اشاره کرده بودم. 📎 من واقعا سرد شدم. آمدم نشستم، به این فکر افتادم که خیر، این انجمن جای من نیست، من اسلام را منهای سیاست نمی توانم بپذیرم. اسلامی که من مطالعه کرده بودم، و صحنه هایی را که دقیقا به آن توجه کرده بودم که یکی از صحنه هایش کربلا، یا قبلش ضربت خوردن حضرت امیر، زندگی حضرت علی (علیه السلام) بود که اینها را مطالعه کرده بودم گاهی سری به نهج البلاغه زده بودم و یا فرمایشات حضرت امام حسین (علیه السلام) و آن شعر معروف که حضرت امام حسین (علیه السلام) رجز می خواندند، وقتی اینها را مقایسه می کردم دیدم خیر، ما را دارند به یک جایی می کشانند که اسم ما مسلمان باشد، رسماً هر بلایی سر ما آمد تحمل کنیم.⚠️ تصادفا من از آنها کناره گیری کردم و در مجامعشان شرکت نمی کردم. این را هم عرض کنم که در بسیاری از جلساتی که اینها به عنوان مبارزه و معارضه با بهاییت راه می انداختند خبری نبود. در اطراف سبزوار که چند جایی بود تعداد کمی از روستاییان بهایی شده بودند، ولی تعداد آنان از میزان انگشتان دست تجاوز نمی کرد. 📚 منبع: حال اهل درد، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص۱۲۰ ✍البته آقای حلبی نگفتند روایات برائت از طاغوت را چه می‌کنند و کلا برائت از طاغوت در کارهای ایشان دیده نشده 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب
♨️سخنان نامربوط شیخ محمود حلبی در ماه مبارک رمضان و توبه دادنش توسط آیت الله شیخ محمدتقی آملی 📎مرحوم آیت الله حاج آقا نصرالله شاه‌آبادی می گوید: «به یاد دارم در همان ماه رمضانی که آقای فلسفی در مسجد شاه دربارهٔ بهائیّت صحبت می‌کردند، بعد از ایشان مرحوم آقای حلبی واعظ نیز در مدرسهٔ صدر منبر می‌رفت. من برای استماع منبر ایشان رفتم. جمعیّت، حیاط مدرسه را پر کرده بود. آقای حلبی دربارهٔ وحدت عقل و عاقل و معقول مطالبی گفت که به نظرم به درد هیچ یک از مستمعین نمی‌خورد. بعد هم به ملّاصدرا و ابن سینا بی‌احترامی کرد. من هم اوقاتم تلخ شد و از مجلس بیرون آمدم. در همان ایّام، مرحوم شیخ محمّدتقی آملی روضه داشت. من هم شرکت کردم. وقتی مدّاحی تمام شد و دیدم آقای حلبی می‌خواهد منبر برود، من بلند شدم تا از جلسه بیرون بروم. آقای آملی عبای من را گرفت و از رفتن من ممانعت کرد و فرمود: یا از روضهٔ من بدت می‌آید یا از آقای حلبی! عرض کردم: اوّلی نیست. فرمود: پس نمی‌گذارم بروی. نشستم تا اینکه منبر آقای حلبی تمام شد. آقای آملی رو کردند به آقای حلبی و گفتند: آقای حلبی! این آقای شاه‌آبادی نمی‌خواست پای منبر شما بنشیند، من نگذاشتم؛ می‌خواهم ببینم جهتش چیست؟ سپس به من رو کرد و فرمود: چرا شما بدت می‌آید؟ گفتم: من سؤالی از شما می‌کنم: الآن کسی را در دنیا می‌شناسید که مقلّد حاجی سبزواری یا بوعلی سینا یا ملّاصدرا باشد؟ ایشان فرمود: خیر. گفتم: کسی که می‌خواهد در ماه رمضان برای مردم صائم سخن بگوید، چه مطلبی باید بگوید؟ اگر از قرآن و روایات یا مسائل مربوط به روزه و مبطلات و واجباتش بگوید بهتر است یا مطالبی مثل وحدت عقل و عاقل و معقول که خود آقای حلبی هم بعید است تصوّر درستی از آن داشته باشد؟! آیا درست است که این مطالب فلسفی را بالای منبر بگوید و بعد هم به عدّه‌ای از بزرگان توهین کند؟ بوعلی سینا مقلَّد ما نیست، امّا افتخار ایران و اسلام است. ملّاصدرا و حاجی سبزواری از افتخارات اسلام هستند. آیا جسارت کردن به این‌ها در بالای منبر درست است؟ وقتی بنده این مطالب را عرض کردم، مرحوم آقای آملی ناراحت شد و آقای حلبی را وادار کردند که توبه کند و او هم توبه کرد و گفت: أستغفر الله ربّی و أتوب إلیه! بعد هم آقای آملی فرمود: حالا با هم آشتی کنید. ما هم آشتی کردیم». (حدیث نصر، ص۴۲۴) خاطره مذکور مربوط به سال ۳۴ است. این در حالی است که شیخ محمود حلبی ده ها بار پس از این توبه ی اجباری، توهینهای فراوانی به این بزرگان و برخی از دیگر علما، عرفا و فلاسفه شیعه داشته است. نمونه ای از این بی ادبی ها در دروس معارف شیخ که در دهه ۵۰ و دهه ۶۰ برگزار شد، مشهود است. ✍شیخ محمود حلبی و جانشین او سواد حوزوی خاصی نداشتند و بیشتر اهل سخنرانی بودند 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب
♨️تغییر آرایش انجمن حجتیه ✍🏻سید علی موسوی 🔻حرف و حدیث در مورد انجمن حجتیه در کلیشه‌های دهه 60 باقی مانده است. همانطور که تلقی‌ها در مورد بیوت مرجعیت همین طور. جریان خط امامی در دهه 60 خط اول انتقاد به این دو جریان بودند. نماد بارز آن کتاب حزب قائدین زمان عمادالدین باقی است که با یک تیر هر دو نشان یعنی انجمن حجتیه و آیت الله خویی را نشانه می‌گیرد؛ اما از ابتدای دهه 80 تغییرات قابل توجهی در دو طرف این طیف اتفاق افتاد. 🔹در گذشته قالب عمومی ارتباط انجمن حجتیه همان جلسات مذهبی سنتی بود. به دلیل تمرکز بدنه انقلابی در فعالیت‌های سیاسی یا فعالیت‌های فرهنگی دارای بروز سیاسی، فضای ارتباط با بدنه متأثر از فضاهای اخلاقی و فرهنگی غرب تقریبا خالی شده بود. از سویی میل معنوی طیف گسترده‌ای از جوانان و نوجوانان دارای گرایش فرهنگی به ولنگاری غربی در کنار زاویه دید منفی نسبی این طیف به حاکمیت سیاسی ایران، فرصت خوبی برای یارگیری انجمن فراهم آورد. حاکمیت نیز فضایی را برای این جریان در این زمینه باز کرد. این جریان توانست در فضای معنوی و جلسات عمومی با استفاده از جذابیت‌های متعددی، از میان این طیف از جوانان یارگیری کند. 🔸توسعه قدرت انجمن در انتهای دهه 80 باعث ایجاد محدودیت در این جنس فعالیت های این جماعت و از این رو انجمن به همان قالب سنتی ارتباط خود بازگشت اما یک تغییر اساسی در آن پدید آمده بود و آن شکل گرفتن نوعی رواداری در مقابل فضای مدرن فرهنگی. همان که امروزه به عنوان اسلام صورتی می شناسیم اما به شکلی کاملا ملایم. دیگر انتقاد انجمن حجتیه از نظام اسلامی این نبود که چرا وضع حجاب و ولنگاری جوانان این طور است . این بحث از نقطه حساسیت انجمن حذف شده و تنها بعد «ولایتی» آن باقی ماند 🔹از سوی دیگر اتصال کم رمق اصلاح طلبان با کارگزاران محافظه کار دولت هاشمی در این دهه تبدیل به یک بافت همگن شد و از سوی دیگر نوعی جدید از ایدئولوژی محافظه کار در مقابل انقلابی گری در این جریان شکل گرفت. طبعا این جریان سابقا خط امامی، روحانیت انقلابی را آلترناتیو خود می دید. از این رو به سمت ساخت زمینه ارتباطی با همان طیفی رفت که قبلا خود پرچم دشمنی با آنان را بلند کرده بود. نوع مناسبات اصلاح طلبان با انجمن حجتیه و بیوت مراجعی همچون آقای سیستانی و شبیری و ... حکایت از تغییر عمیقی در آرایش صحنه است 🔸با این همه قدرت مذهبی جریان اصلاح طلب و خط امامی، بر روی ظرفیت معنوی جوانان و نوجوانان دارای گرایش فرهنگی به ولنگاری غربی استوار است. تا وقتی بدنه مومن به نظام اسلامی، پروژه ارتباط خود با این بدنه را در قالب اسلام صورتی دنبال می کند، تنها در حال دادن پاس گل به رقبای خود است. خلأ واقعی معنوی، نیاز به جدی گرفتن «عرفان» در فعالیت فرهنگی جمهوری اسلامی دارد. عرفانی که همچنان متاع «ممنوعه» است. هرچند امام خمینی ره در سال 58 نتوانست تفسیر و محفل عمومی عرفانی اش را ادامه دهد، اما بحران معنوی اجتماعی، مطالبه تغییر مناسبت ما با این پدیده را می کند. پدیده ای که اگر «متاع حقیقی» در آن ارائه نشود، «متاع کاذب» بازار قاچاقش را پر خواهد کرد. ترس از بازار قاچاق نباید باعث بستن بازار حقیقی شود 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب
بسم الله الرحمن الرحیم ⭕️ فوت آقای افتخارزاده 📌مروری بر عقیده انجمن به تناسخ که موسس انجمن آن را تدریس نموده و آقای افتخارزاده هم از شاگردان خاص او بوده است مفید می نماید: 🖇 مقدمه: موسس انجمن حجتیه درسگفتارهایی دارد موسوم به جزوات خاص الخاص، شامل مباحثی مانند جبل قاف، عالم ذر، تناسخ و غیره. جزوه ای به نام تناسخ از همین مجموعه است که دیدگاه وی را به شرح زیر در بر دارد: ۱- معاد، رجعت و مسخ از مسلمات شرع اطهر است‌ (محمود حلبی، جزوه تناسخ، ص:۱) ۲- این سه از مسلمات کتاب و سنت، از محالات فلسفه است. اگر قرآن و روایات را قبول دارید باید یک خط قرمز روی فلسفه بکشید. (همان) ۳- تناسخ یعنی انتقال روح از بدن خودش، بعد از جدا شدنش به یک جسد دیگر. (همان) ۴- تناسخ از مسائل قدیمه ای است که خیلی از حکماء قایل به این بوده اند. افلاطون الهی، استاد افلاطون، سقراط و امثال او از حکماء قایل بوده اند. و یک عده ای بنام تناسخیه صدها سال پیش بوده اند که در راس آنها یوذاسف تناسخی است.(همان) ۵- یوذاسف، افلاطون، سقراط حرفهایی نقل کرده اند که ظاهرش همین تناسخ است و ملاصدرا اینها را [ در اسفار] نقل کرده است.( همان، ص: ۲) ۶- تناسخ دو جور است‌ صعودی و نزولی. نزولی آن است که روح قبل از موت یا بعد موت، روح وقتی کنده شد از بدن پایین تر برود توی بدن حیوانات که اگر رفت مسخ می گویند، اگر رفت به بدن یک انسان دیگری پایین تری نسخ می گویند، اگر رفت توی بدن گیاهی، نباتی، فسخ می گویندش و اگر رفت توی جمادی، تکه سنگی، رسخ می گویندش. ( همان،ص: ۳) ۷- اینها از قدیم الایام بوده و از حکماء هم نقل شده حتی شیخ الرئیس ابو علی سینا یک قسمت را قبول می کند.(همان، ص: ۳) ۸- اما آقایان فلاسفه می فرمایند: روح که از بدن کنده شده به بدن دیگری محال است برود، محال است چه بدن انسان باشد چه حیوان یا نبات یا جماد. بنا بر مذاق جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء ... و حرکت جوهری، روح و بدن و ترکیب طبیعی و وحدت طبیعی دارند، محال است.(همان، صص: ۴ش) ۹- بر مذاق اشراق و مشاء ترکیب روح و بدن ترکیب طبیعی است لهذا تناسخ محال است علی کلا المشربین، تناسخ چه در طرف تصاعد- از ناقص به کامل- چه در طرف تنزل - از کامل به ناقص محال است.( همان،صص: ۸-۹) ۱۰- بنا بر مذاق آقایان فلاسفه باتفاقهم معاد جسمانی و رجعت جسمانی هم هر دو تناسخ است لهذا معاد جسمانی و رجعت جسمانی را هم منکر شده اند.( همان، ص: ۹) ۱۱- وقتی تناسخ محال شد، حرفهای افلاطون و سقراط و یوذاسف تناسخی و همه اینها بی پایه می شود و از آنجا که نمی توانند بالصراحه سخن اینها را منکر شوند آنوقت ناچارند که کلمات آنها را تاویل کنند.(همان، ص:۹) ۱۲- عجیب است شرایع و ادیان بالاتر از نسخ، مسخ را هم گفته اند- مسخ را گفته اند ‌‌که از نسخ هم بدتر است.(هنان، ص: ۹) ۱۳- در روایات الی ماشاء الله انواع مسوخات را ذکر کرده اند. بحار را آورده ام جلد چهارده بحار صفحه ۸۷ را نگاه کنید. اینها همه را باید بریزیم دور چرا؟ چون که آقایان فلاسفه مسخ را منکر شده اند‌.؟( همان، ص:۹) ۱۳-البته فلاسفه برای توجیه این تصریحات [ کتاب و سنت] تناسخ ملکوتی را قائل شده اند. همه شان چه اشراقیین چه مشائیین چه رواقیین. یعنی ملکاتی در انسان پیدا شود از فضایل یا رذایل و در عالم آخرت روحش بصورت آن ملکات مصور شود. ( همان، صص: ۱۱-۱۲) ۱۴- ما بحمدالله و المنه به برکت اهل بیت ع احتیاج به هیچیک از این تاویلات نداریم و مطلب را به معنای واقعیش قبول داریم- حرفی را که افلاطون و سقراط زده اند کلی اش را قبول داریم و احتیاج به تاویل هم نداریم. (همان،ص:۱۲) 🗓 چند نکته: 🧷 تاکنون نشنیده و ندیده ام آقای افتخارزاده هنگام تدریس آقای حلبی و یا پس از آن این عقیده را نقد و رد کرده باشد. 🧷 نشنیده و ندیده ام آقای افتخارزاده به اعضای انجمن گفته باشد که باور به این عقیده گناه و مخالف عقاید اهل بیت ع است. 🔍 برخی از شاگردان نسل جدید که در کلاس های اخیر انجمن شرکت داشته اند می گویند اعتقاد به تناسخ در برخی از این کلاس ها ترویج می شود. 📍نتیجه: عدم مخالفت آقای افتخارزاده هنگام تلمذ و عدم نقد و ردش بر این عقیده باطل و مهمتر از همه ترویج این باور در برخی از کلاس های کنونی انجمن نشان می دهد، آقای افتخارزاده نیز با آن عقیده مخالف نبوده است. 🖋رضایی دیماه ۱۴۰۳ 🔻🔻عضو شوید🔻🔻 ♨️بزرگترین‌کانال‌خبری‌تحلیلی‌طلاب