✅ به نام خالق مرد و زن
#طنز_کرونایی
✅ کرونا، مچکریم! ۱
ماجرای آقا گل و ترمه خانم!
آقا گل: در این مدتی که کرونا آمده است مرتب فضای مجازی، رادیو، تلویزیون، خاله، عمه، دایی و...میگویند: امنترین جا برای شما، خانه است.
در ضمن، پیامکی هم وزیر بهداشت برای بنده داده و خواهش کرده است تا جایی که میتوانید در خانه بمانید... حال که دیدم اوضاع، کرونا«پُرونایی»است، قبول کردم در خانه بمانم...!
در این مدتی که خانه هستم، تازه متوجه شدم خانمهایی که در خانه هستند، چقدر زحمت میکشند و تا امروز از دید همسرانشان پنهان بوده است! غذا بپزند، خانه را مرتب کنند، پیگیر درس بچهها باشند و در آخر، شوهر نقنقو را هم تحمل کنند.
به ترمه خانم گفتم: عزیزم: من یک بوسه و تشکر به جناب آقا یا خانم کرونا و همه دستاندرکاران و اعضای #ستاد_کرونا بدهکارم! آنها امروز من را از خر شیطان پیاده کردند، وگرنه من تا آخر زندگی مشترک، به زحمات تو پی نمیبردم و دائم نق میزدم!
همسرم با چشمانی گِرد شده و از روی تعجب! گفت: راست میگویی؟
_ بله ترمه خانم... چه قدر قربان صدقه ام رفت!...
روزی دیگر، در خانه با دختر و پسرم فوتبال، کُشتی، قایمموشک و...بازی میکردم که ترمه خانم، به من گفت:
آقااا تا قبل کرونا، با خودم میگفتم، آقا گل، صبح از خانه بیرون میرود و آخر شب وقتی بچهها خواب هستند، به خانه برمیگردد. میترسیدم نکند، بچهها قیافه تو را فراموش کنند! که مأمور حاکم بزرگ، #میتی_کرونا، به داد من و بچه هایم رسید! این هفت هشت ماه کرونایی، من و بچهها داریم مزه زندگی کردن با تو را میچشیم و از این ویروس نامرئی تشکر میکنم که تو را به ما برگردانده است! #کرونا_مچکریم
آقا گل: و دوباره قربان صدقه... گفتم: خانم، تازه دنیا دارد روی دیگر خودش را نشان میدهد!
یکشب با ترمه خانم، داشتم برنامه انارستان میدیدم، به او گفتم: دنیای پَسا کرونا، دنیای زیبایی خواهد بود.
گفت: چه طور؟
گفتم: بعد از کرونا همه بدون اینکه #وسواس گرفته باشند بهداشت را رعایت خواهند کرد؛ مثل من که آنقدر دستهایم را شستهام...
ترمه میگوید: بله معلوم است تقلبهای کلاس پنجمت بعد از 30 سال پیداشده است!
گفتم ترمه خانم: دیگر دستهایم را نمیشویم! حرفی به من گفت که مغزم را قلقلک داد!
ترمه گفت: فرض کن، «الان بمیری، بری اون دنیا، ازت بپرسن چی شد مُردی؟ چی می گی؟
- هیچی میگم: دستامو نشستم!»
-آقا گل از دست تووو!
- ترمه خانم، ما کی فکر میکردیم روزهایی را ببینیم که با ماسک و دستکش بیرون برویم و وقتی به خانه آمدیم دستهایمان را ضدعفونی کنیم! نمیدانی چقدر دلم برای نیمرو کردنِ تخممرغ، داخل استانبولی، کنار کارگرها تنگشده، با کَمچه، نیمرو را به هم بزنی! نمیدانی چقدر دلم...
ترمه نگذاشت حرف من ادامه پیدا کند، میگوید: این کارها را کردید، کرونا آمد! حالا که آمده است میخواهد تو را بیدار کند که آقا گل، چیزی به نام #بهداشت داریم.
ادامه دارد...
✍️ محمد اعرابی اردکانی
۹۹/۹/۱
•┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾
#طنز_کرونایی
✅ به نام خالق لبخند
✅ ماجراهای آقا گل و ترمه خانم (۳)
- ترمه خانم چی شده! چرا اعصابت خورده؟
- آقا گل از دست بچهها،حرف گوش نمی دهند،بازی گوشی می کنند، سرشان در گوشی و فضای مجازی است، درس نمیخونند... دیگر نمی دونم چه کار کنم. این کرونا هم دست بردار نیست که بچه ها به مدرسه بروند و چند ساعتی نفس راحت بکشم!
- ترمه خانم، غصه نخور، آرام باش، در مدرسه و کتابهای درسی ما هیچ خبری نیست، اگر بچهها ۱۰ سال هم نخوانند چیزی را از دست نمیدهند، چون بچههای الان از یکسالگی و در خونه با کش رفتن گوشی پدر مادرهایشان،خیلی چیزها یاد گرفتند، که پدر مادرها آن چیزها را بلد نیستند! بچههای نسل امروز که شیطان را درس میدهند به آموزشوپرورش ما نیازی ندارند!
- آقا گل نمی خواستم به این زودی بچه ها با فضای مجازی آشنا بشوند...
- ترمه خانم، چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه مخالف باشیم و چه موافق، فضای مجازی بخشی از دنیای واقعی ما تبدیل شده است. درست مثل آش کشک خاله می مونه! ولی باید بچه ها را با خطرات این فضا آشنا کنیم... ناراحت نباش عزیزم،با یک مشاور، صحبت می کنم. حالا بخند! دوست داری بدونی در پارک، با دوستانم چه شوخی هایی می کردیم؟
- بفرما آقاگل، ولی چیزی نباشد،که به خوانندگان بربخورد.!
-اشکال نداره خانم، فقط میخواهم در این اوضاع و احوال کرونایی باهم بخندیم!
اصغر آقا که داشت نرمش میکرد،می گفت: تا قبل از کرونا، میگفتیم خدا رو شکر هیچی تو زندگی نداریم، ولی سلامتی داریم، چینیها این را هم بردند زیر سؤال! با این حال، آن قدر انواع ویتامین ها، بخصوص ویتامین c خوردم که الان هر گلبول سفیدم، یک بُرُوسلیه، وایسادن دارن نانچیکو میزنن، تا کرونا جرات نکنه جلو بیاد!
عمو علی که داشت با الکل دستش را ضد عفونی می کرد،باخندهگفت: اینقدر مردم از ترس کرونا در خیابان الکل به دست و صورت میزنند که اگر یکی فندک روشن کند، کل شهر آتیش می گیره!...
👈 ادامه دارد...
✏️ محمد اعرابی اردکانی
•┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾
#طنز_کرونایی
✅ به نام خالق لبخند
✅ ماجراهای آقا گل و ترمه خانم(۴)
آقا محمود که مشغول گرم کردن خودش بود با آن صدای کلفتش گفت: رفقا متوجه تابلو محیط زیست شدید؟! تابلویی که رو به روی فلکه خاتمی هست و وضعیت آلودگی شهر را نشان می دهد.چند روزی هست داره مقاومت می کند و با چراغ های سبزش داد میزند که #هوا عالیه! هیچ آلودگی وجود نداره، حالا نمی دونم کارخونه ها دلشون برای مردم سوخته و #فیلتر نصب کردن! یا برای دلداری مردم تابلو را دست کاری کردند یا واقعا هوا گل و بلبل است...
آقا فرید که روی نیمکت نشسته بود، بلند شد و گفت:رفقا، هفته مقاومت بسیج است، می خوام یک چیزی بگم، شما نزدیک 7 سال و اندی، بیپولی، بیکاری،گرانی، ترور، کرونا و...تحمل کردی، اگر این چند ماه باقیمانده تا 1400 را #مقاومت کنید و زنده بمانید، میشه ۸ سال دفاع مقدس دو!
باز اصغر آقا گفت: اگر خدایی نکرده، علائم کرونا را احساس میکنید، قبل از رفتن به بیمارستان به سراغ همه آنهایی که بِه شما ظلم کردهاند برید و آنها را در آغوش بگیرید و آنها را ببخشید، بخشش از بزرگان است.!
-ترمه خانم خیلی خوش گذشت! یه خورده با کرونا شوخی کردیم، تازه کرونا هم در کمین ما نشسته بود و می گفت این ها دیگه چه آدم های هستند...
- آقا گل تو رو خدا مواظب باش کرونا نگیری!... خب، تو چیزی نگفتی؟
- اتفاقاً منم برای اینکه جلو دوستانم کم نیارم، گفتم: تنها افرادی که از ویروس کرونا، تشکر و قدردانی کردند، #آقایون هستند، چون هر وقت میان خونه، خانمها تو خونه هستند، بوی غذا میاد. خونه مرتب و تمیزه. سوییچ ماشین دست خودشونه، کارت پول، تو جیب خودشونه. تنهایی همهجا میرند و برمیگردند. کسی ازشون پول نمیخواد. خانم دیگه مهمون دعوت نمیکنه. دیگه قرار نیست برن مهمونی؛ و هزارتا خوشحالی دیگه...
- از دستتو مرد! حالا که خوشحالی من خونه هستم، لیست چیزهایی که لازم دارم را نوشتم، برو بگیر عزیزم!
- ترمه خانم، خبر داری که وضعیت قرمز است،تا زرد نشه، باید خونه باشم. کرونا گفته اگر بیرون آمدی، سالم بر نمی گردی!...
-آقااااا گل...
✍ محمد اعرابی اردکانی
•┈•••═❁♡ا🇮🇷ا♡❁═•••┈•
✅@KhabarogArdakan
✾بزرگترین رسانه ایتایی استان یزد✾