#اوج_بندگی #سیره_شهدا ┄┅═══✼✼═══┅┄ #اذن_شهـادت_ازامام_رضاعلیه_السلام می گفت: با #فرماندهان_سپاه رسیدم خدمت #آیت_الله_بهاءالدینی. وقتی از مشکلات اداره ی امور جنگ گفتم آقا فرمودند ما توی ایران یک #طبیب داریم که همه ی دردها رو شفا می ده... همه چیز رو از ایشون بخواین. این طبیب حضرت امام رضا علیه_السلام هستند. چرا #حاجاتتون رو از امام رضا علیه السلام نمی خواین؟!! ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ یک روز بعد این ملاقات رفتیم مشهد زیارت #امام_رضاعلیه السلام وقتی وارد حرم شدم، یک حالی بهم دست داد... سرم رو گذاشتم روی #ضریح_مطهر و حسابی با آقا درد دل کردم. یاد جمله ی آیت الله بهاء الدینی افتادم، فکر کردم که از امام رضا علیه السلام چی بخوام، دیدم هیچ چیز ارزشمندتر و بالاتر از شهــادت نیست؛ از آقا #طلب_شهادت کردم. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ یک هفته بیشتر از این جریان نگذشته بود که دعای حسن #مستجاب شد. امام رضا علیه السلام چیزی را بر آورده کرد که حسن خواسته بود؛ پیوستن به کاروان سرخ شهادت... #نابغه_جنگ_شهید_حسن_باقری #عِنْدَ‌رَبِّهِمْ‌يُرْزَقُون ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝

#اوج_بندگی #سیره_شهدا ┄┅═══✼✼═══┅┄ خاطرات فرمانده حسین به روایت همسر: اوایل ازدواجمان برای شهادتش #دعا میکرد، می دیدم که بعد از نماز از خدا #طلب_شهادت میکند. #نمازهایش راهمیشه #اول_وقت می خواند #نماز_شبش ترک نمی شد، دیگر تحمل نکردم؛ یک شب آمدم و جانمازش را جمع کردم، به او گفتم: تو این خونه حق نداری نماز شب بخونی#شهید می شی! حتی جلوی نماز اول وقت اورا میگرفتم! اما چیزی نمی گفت. دیگر هم نماز شب نخواند! پرسیدم: چرا دیگه نماز شب نمیخونی؟ خندید و گفت: کاری که باعث ناراحتی تو بشه تو این خونه انجام نمیدم، رضایت تو برام از #عمل_مستحبی مهم تره، اینجوری #امام_زمان هم راضی تره. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ بعد از مدتی برای شهادت هم دعا نمیکرد، پرسیدم: دیگه دوست نداری شهید بشی؟؟ گفت: چرا. ولی براش #دعا نمیکنم! چون خود خدا باید عاشقم بشه تا به شهادت برسم. گفتم: حالا اگه تو جوونی عاشقت بشه چیکار کنیم؟؟ لبخندی زد و گفت: مگه #عشق پیر و جوون میشناسه. #شهید_مدافع_حرم_مرتضی_حسین_پورشلمانی #عِنْدَ‌رَبِّهِمْ‌يُرْزَقُون ╔═•__●°•🌷•°●__•══╗ @khadem_astan ╚══•__●°•🌷•°●__•═╝