#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
در منطقه #هور، با چند نفر از #مجاهدان_عراقی همکاری می کردیم. فکر زیارت #امام_حسین_علیه_السلام یک لحظه هم #سید_حمید را آرام نمی گذاشت. با مجاهد عراقی صحبت کرد.
قرار شد او کارهای جعل کارت تردد و بقیه مسائل را حل کند. یک روز آمد سر وقت سید که برویم.
مجاهد عراقی می گفت: از ایستگاه ایست و #بازرسی بصره رد شدیم. شب را در منزل خودم بودیم و فردا عزم #حرم کردیم.
حرف ها را قبلا زده بودیم که باید #احساسات خود را #کنترل کنی، نکند #استخباراتی ها متوجه شوند و همه لو بروند.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
سید تا چشمش به ضریح امام حسین (ع) و حرم بی زائرش افتاد، از خود بی خود شده بود.
هر چه بچه ها ایما و اشاره و قسم دادیم، کارگر نیفتاد. حالا سید بیست دقیقه ای می شد که کنار #ضریح مشغول راز و نیاز بود.
بعدها می گفت: تا چشمم به ضریح افتاد اختیارم را از دست دادم.
با شوق و علاقهای که سید حمید به #سید_الشهداء_علیه_السلام داشت، اگر #کربلا نمیرفت، از محالات بود. اصلاً شاید زنده ماندن او در آن همه مخاطرات #جبهه، فقط برای این بود که بوسهای بر ضریح جدش بزند و بعد #شهید شود.
اين #حسين كيست كه #عالم همه #ديوانه اوست اين چه #شمعى است كه #جانها همه #پروانه اوست.
#شهیدسیدحمیدمیرافضلی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
╔═•__●°•🌷•°●__•══╗
@khadem_astan
╚══•__●°•🌷•°●__•═╝