#شهادت میخواهی، اما نمی شود...
#شهادت یک #اتفاق_نیست...
#شهادت حاصل یک #دوره ی_«انتظار» است. #انتظاری که «#خونِ_دل_خوردن» ها دارد و به «#بی_درد» ها و «#عافیت_طلب» ها نمی دهند.
#منتظر_شدن پلی است برای رسیدن به #شهادت...
اگر دغدغه ی «#ترک_گناه»، دغدغه ی «#بازگشت_به_فطرت_خود»، دغدغه ی «#مردم» داشته باشی، تو را برای #شهادت انتخاب می کنند...
#قلبت را نگاه می کنند؛ #دنیایی باشد یعنی #زنگار دارد، از قلبت می گذرند تا زنگار از دل زدوده شود...
#منتظر که باشی یعنی «#سرباز» مسیر امام زمانت هستی و نه «#سربار». خوب که #مبارزه کنی تو را «#انتخاب» می کنند. آنوقت #شهادت حتی در میان همین شهر شلوغ تو را به #آغوش می کشد...
(من طلبني وجدني و من وجدني عرفني و من عرفني احبني و من احبني عشقني و من عشقني عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعليّ ديته و من عليّ ديته فأنا ديته.)
آن كس كه مرا #طلب كند، مرا مي_يابد و آن كس كه مرا #يافت، مرا مي_شناسد و آن كس كه مرا شناخت، مرا #دوست مي دارد و آن كس كه مرا دوست داشت، به من #عشق مي ورزد و آن كس كه به من عشق ورزيد، من نيز به او عشق مي ورزم و آن كس كه من به او عشق ورزيدم، او را مي كشم و آن كس را كه من #بكشم، خونبهاي او بر من #واجب است و آن كس كه خونبهايش بر من واجب شد، پس #خود #من #خونبهاي او مي باشم.
@khademinalborz