eitaa logo
🍀کُمیٖتـــــه‌خـٰادِمیٖن‌ِشـُـهدٰا✨
4.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.5هزار ویدیو
54 فایل
کمیته برادران: @Dp123456 کمیته خواهران: @Md654321 تبادل شبانه @Shahid128 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است‌ کسانی میتوانند هم مسیر باشند که اَدا و اِدعا را دفن کنند...
مشاهده در ایتا
دانلود
پروردگارا..! رفتن در دستِ تو است من نمی‌دانم چه موقع خواهم رفت ولی می‌دانم كه از تو بايد بخواهم مرا در ركابِ امام‌زمانم قرار دهی و آنقدر با دشمنانِ قسم‌ خورده‌ات بجنگم تا به فيضِ شهادت برسم..:) @khademinalborz
الهی..! گاهی فراموش میکنم که وقتی کسی کنار من نیست معنایش این نیست که تنهایم معنایش این است که همه را کنار زدی که خودم باشم و خودت.. @khademinalborz
☘ گاهی عشق می‌کند و بی‌سیم‌چی گردان ، آشنای غریب می شود. . 🍀امیر امینی ، ی ساده ی گردان که حال و هوای هر را با به جاماندگان خبر می‌داد. . ☘ فرمانده قلبش شد و و مناجاتش برای خدا . آنقدر دعا کرد تا عاشق ، مخلص و شد. . ☘ عکاس ِجنگ، با دوربینی که از زیر خاک پیدا کرد ، بی‌سیم‌چیِ عاشق را ثبت کرد و این برگی شد از دفتر ، که این روزها دل هر آدم را می لرزاند😣 . 🍃سربندش،چشم هایش که از خستگی آرام گرفته است و لب های خونینش، که گویی هنوز هم می‌گویند.این‌ها هرکدام روضه ای است برای آنان که دنیا شده‌اند💔 . 🍀 او با و گریه‌هایش خالص شد برای خدا و خدا عزت نصیبش کرد و شد برای دنیا و آدم‌هایش . . ☘ کاش می‌شد عکس او را بر سر در قلب هایمان بیاویزیم، تا در دنیای و کمی بندگی کنیم و او با بی‌سیم‌اش از عشق به محبوب بگوید😢 . 🍃به مناسبت سالروز تولد . 📆 تاریخ تولد: ۵ دی ۱۳۴۰ ، ساوه . 📆 تاریخ شهادت: ۱۰ اسفند ۱۳۶۵ ، شلمچه، کربلای۵ . 🥀مزار: بهشت زهرای تهران . @khademinalborz
کانال_شب_های_دلتنگی_سید_رضا_نریمانی_امید_دل.mp3
7.06M
🎼نواهنگ _ استودیویی 🎤کربلایی سیدرضا نریمانی روسیاه آمدمو دردبه دردم پاکم کن بانگاهی به دوچشمان ترم پاک کن ۱۴۰۰ https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دَبدَبه و... کَبکَبه‌ام نگاه نکن! من مثل بیدی هستم... که با یک ، از کار می‌افتم! من... همین بنده‌ی قَدکشیده‌ی تو... در مقابل بزرگی و عظمتت... حرفی برای گفتن ندارم؛ چون تو خوب... از من خبر داری! این مخلوق تو... که اکنون مقابل‌ت ایستاده... هر راهی برود... باز هم سوی تو می‌آید؛ خداجان! این انسانِ سَربه‌هوا... جز تو، پناهی ندارد! در این میان... دل‌خوش است به تو... امیدش را ناامید نکن! پروردگار رمضان؛ خدای بی‌همتا و مهربان! به عظمتت سوگند! هنگامه‌ی بیراهه رفتن... دست و بالَم را... جایی حوالیِ حسین و کربلا... بَند کن! ♦️ کمیته مرکزی خادمین شهدا استان البرز 🆔 @khademin_alborz
📸 خدایا ...! مرا به خاطر گناهانی که در طول روز با هزاران قدرتِ عقل توجیه‌ شان می‌ کنم ببخش .... شهید دکتر مصطفی چمران 💢کمیته مرکزی خادمین شهدا استان البرز https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f
🌴🌴🌴 ✨خدايا: عذر ميخواهم از اين که بخود اجازه ميدهم که با تو راز و نياز کنم عذر ميخواهم که ادعاهاي زياد دارم در مقابل تو اظهار وجود ميکنم در حالي که خوب ميدانم وجود من ضائيده‌ي اراده من نيست و بدون خواسته‌ي تو هيچ و پوچم , عجيب آنکه از خود ميگويم منم ميزنم خواهش دارم و آرزو ميکنم..... «کمیته خادمین شهدا » https://eitaa.com/joinchat/2206924833C5d9a375e2f «اگه با محتوا موافقین، پس لطفاً» ♡    ❍ㅤ      ⎙      ⌲ ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ
⚠️از خیابان شهدا؛ آرام آرام در حال گذر بودم! 🌷🍃اولین ڪوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه ڪردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🌷🍃دومین ڪوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این ڪوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه ڪردی؟ جوابی نداشتم و از از ڪوچه گذشتم... 🌷🍃به سومین ڪوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محڪم مرا خواند! گفت: و در ڪجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی ڪه گوشه اش نمناڪ شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🌷🍃به چهارمین ڪوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عڪس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن ڪردن مردم! ڪردی؟! برای خودت چه ڪردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان ڪه دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🌷🍃به پنجمین ڪوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نڪردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🌷🍃ششمین ڪوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... ڪم آوردم... گذشتم... 🌷🍃هفتمین ڪوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز ڪنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود ڪه در خطر لغزش و تهدیدشان میڪرد! را دیدم... از ڪم ڪاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🌷🍃هشتمین ڪوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوڪی هم ڪنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میڪردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوڪی می سپرد! برای ارسال نزد ... 🌷🍃پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میڪردند،برایشان... ⚠️اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم ڪه با چه ڪردم! تمام شد... 💢 از ڪوچه پس ڪوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت...🚫 @khadem_koolebar