eitaa logo
خادمین شهدا سردرود
143 دنبال‌کننده
446 عکس
50 ویدیو
3 فایل
✅کانال رسمی کمیته خادم الشهدا بخش سردرود✅ اخبار و فعالیت های کمیته خادمین الشهدا شهرستان رزن، بخش سردرود آیدی ارتباط با ادمین @saber_faghih
مشاهده در ایتا
دانلود
با هر خاکی که بر سر مزار علی ریخته می‌شد، جان از بدنم خارج می‌شد، از خدا خواستم تا صبر بر این مصیبت عظیم را برای ما به روزی قرار دهد. شب اول، برخی از دوستان با وجود سردی هوا تا صبح کنار مزار علی ماندن. تا چهل روز دائم مزارش شلوغ بود و خدا بعد از رفتنش خیلی به او عزت داد؛ علی مثل حضرت یوسف (ع) عزیز شهرمان شد. علی بنده و نوکر خوبی بود و حضرت زینب (س) هم خوب به او عزت داد. چهل شب در خانه‌ی ما عزاداری بود، مهمان‌ها تا چند روز نیت می‌کردند و به نیابت علی در خانه‌ی ما نماز می‌خواندند. خیلی‌ها نزدیک سی روز برایش روزه گرفتند، چیزی که در شهرستان ما برای اولین بار اتفاق افتاده بود. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 🔹سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم. سلام بر شهدا! 🔸امروز 🔸سی و هشتمین 🔸شهید ۳۲ ساله 🔸از و 🔸شهید ۳۶ ساله 🔸از و 🔸شهید۴۵ساله 🔸از و 🔸شهید ۱۵ ساله 🔸از و 🔸شهید ۱۹ ساله 🔸از و 🔸شهید ۱۷ ساله 🔸از 🔸تاریخ شهادت ۱۳۶۵/۱۰/۲۶ ⚪محل شهادت:شلمچه 🔻شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🔻 ⬇️ ✅ @khadem_o_shohada_sardrood ا🌷 ا🌷🌷 ا🌷🌷🌷 ا🌷🌷🌷🌷
26 دی ماه سالروزِ شهادتِ اولین شهید هسته‌ای ایران  دکتر اردشیر حسین‌پور که به دست موساد ترور و به مقام رفیع شهادت رسید. 🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
هدایت شده از پخش کتاب هادی
شماره 0⃣1⃣1⃣ 📚مثل ابراهیم زندگینامه و خاطرات مجاهد جبهه انقلاب، جانباز شهید حاج علی خاوری 📖اثر گروه شهید هادی ۲۴۰صفحه مصور. ۷۵۰۰۰تومان 📚چاپ اول ۱۴۰۳ او از عاشقان آقا ابراهیم بود که تلاش کرد زندگی خود را مطابق راه و رسم شهدا پیش ببرد. حاج علی ابراهیم دیگری برای نسل امروز شد و در راه دفاع از حرم جانباز شد و سال ۹۹ به قافله شهدا پیوست. @pkhadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷کرامت های تو، تمام نمی‌شود 🌷 خانواده و دوستان بعد از رفتن علی خداوند خیلی بهش عزت داد، سر مزارش از شهرهای مختلفی از جمله کرمانشاه، قم، همدان و سایر شهرها می‌آیند. آقایی از قم زنگ زده بود، فیلم علی را در اینترنت می‌ببینند و عاشق علی می‌شود؛ میگفت: "ما مشکلی داشتیم، متوسل شدیم و از علی‌آقا مدد خواستیم و مشکل‌مون برطرف شد. الان هرکار خیری که میکنیم به نیت علی آقاست". برخی از جوان‌های شهر و فامیل تغییر کردند و در فضای مجازی مدام از شهدا و اهل‌بیت (ع) پست می‌گذارند. یکی از آن‌ها که خیلی تغییر کرده الان به فقرا کمک می‌کند و اهل نماز اول وقت و هیئت شده است؛ این شخص قبلا اهل خیلی از کارها بود اما الان تغییر کرده است. یکی از بستگان‌مان می‌گفت: "همسرم اصلا نماز نمی‌خوند، از وقتی مراسم علی‌آقا اومد و اون تشییع جنازه‌ی باشکوه و اون عزت رو دید و خاطرات او را شنيد، الان نماز می‌خونه و حتی نماز صبحش هم قضا نمی‌شه". برخی از خانم‌ها بعد از رفتن علی آقا چادری شدند. خاله‌ام الان دائم قرآن می‌خواند درحالی‌که قبلا می‌گفت سال به سال دست به قرآن نمی زدم؛ اما رفتن علی او را به این سمت کشاند. خیلی از آشناها که به خانه‌ی ما می‌آیند می‌گویند ما مدیون علی‌آقا هستیم و الان هم با همان جمع ذکر روزانه و ختم قرآن هفتگی به نیت شهدای مختلف داریم. این‌ها همه به برکت علی آقاست. خانمی می‌گفت سرطان داشتم، آخرین باری که رفتم پزشک قبلش رفتم مزار علی‌آقا و متوسل به شهدا و حاج علی شدم تا از شر این بیماری خلاص شوم؛ در این مدت مدام ذکر لااله الاالله را تکرار میکردم و آخرین آزمایش‌هایم را در اوج ناامیدی داده و منتظر هر جوابی بودم. وقتی جواب آزمایش آمد در کمال ناباوری سرطان من منفی شده بود و من این معجزه را مدیون توسل به شهدا و حاج علی هستم. این وعده‌ی خداوند است که محبت افراد شایسته و با ایمان را خدا در دل‌های دیگران قرار می‌دهد. یکی از این افراد می‌گفت: "پسرم به خاطر داشتن دوستان ناباب اهل همه نوع خلاف شده بود و از دستش کلافه شده بودم. حتی چندبار در اوج عصبانیت نفرینش کردم. دست به دامن شهدا شدم، رفته بودم مزار شهدا که ناخودآگاه به سمت مزار علی‌آقا کشیده شدم. چندین مرتبه محکم به سنگ مزار علی‌آقا زدم و گفتم اگه پیش خدا آبرو داری دعا کن که پسر من هم مثل شما عاقبت‌بخیر بشه. با حالت ناراحتی از گلزار شهدا خارج شدم و چند ماه بیشتر طول نکشید که فرزندم در قدم اول با قطع ارتباط با دوستان و برگشت به سمت مسجد و هیئت، مسیر زندگیاش عوض شد. الان پسرم دیگه اون آدم قبلی نیست". علی عزتش را از نوکری حضرت زینب (س) به دست آورد. یکی از دوستان علی‌آقا سر مزارش با گوشی‌اش پخش‌زنده گذاشته بود و همان‌جا یک نفر از شهرستان سرخس با دیدن مزار علی جهت فرزنددار شدن به ایشان متوسل شد. بعدها تماس گرفته و کلی تشکر کردند چون بعد از ده سال خداوند فرزندی به ایشان عنایت کرده بود. * یکی از دوستان می‌گفت بعد از عروج مظلومانه‌ی علی‌آقا، خیلی در فکر بودم که واقعا علی‌آقا شهید شده یا نه؟! شب با همین افکاری که داشتم خوابم برد، علی اومده بود سراغم! بعد از مدت‌ها باز علی‌آقا را میدیدم، خیلی خوشحال به سمتش رفتم و گفتم: "علی‌آقا این که می‌گن شهدا زنده‌اند چه‌طوریه؟ من می‌خوام این رو ببینم. راستش یک سوال خیلی ذهنم رو مشغول کرده که شما شهید شدی یا نه؟" با لبخند همیشگی‌اش به سراغم آمد و با انگشت محکم به پیشانی من زد؛ از شدت ضرب انگشت از خواب پريدم، خیلی ترسیده بودم. مقداری که گذشت حالم بهتر شد و یاد خوابی که دیده بودم افتادم. ناخودآگاه آیه‌ی شریفه را با اطمینان بیشتری در ذهنم مرور کردم «هرگز گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند مرده‌اند، بلکه شهدا زنده‌اند و نزد خدای متعال روزی می‌خورند.» سوره آل عمران آیه 169 * در بسیاری از روایات، شهادت به عنوان معیار ارزش معرفی شده و در بیان ارزش و عظمت بعضی از حالات، این تعبیر آمده است که اگر انسان در چنین حالتی یا در حال اشتغال به چنین عملی به مرگ طبیعی از دنیا برود، ارزش و پاداش شهید را دارد. بعضی از این حالات و افعال عبارتند از: ایمان، طلب و درخواست شهادت در راه خدا، انتظار فرج قائم آل محمد(ص). امام محمد باقر (ع) فرمودند: "هر مؤمنی شهید است، اگرچه به مرگ طبیعی از دنیا برود". در این حدیث اهمیت و ارزش ایمان واقعی بیان شده است، تا جایی که اگر کسی با ایمان کامل و واقعی در رخت‌خواب خود از دنیا برود، اجر و پاداشی برابر با اجر شهیدی را دارد که در میدان نبرد در برابر دشمنان خدا به شهادت رسید. دومین مورد، طلب و درخواست شهادت در راه خداست. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
مراد این است که کسی که آمادگی و آرزوی شهادت در راه خدا را داشته باشد و شهادت را از خدا طلب کند، حتی اگر در رخت‌خواب از دنیا برود، خداوند مقام و اجر و پاداش شهید را به او میدهد؛ و سومین مورد انتظار فرج قائم آل محمد(ص) است که طبق بعضی از احادیث هر کس به امام دوازهم و قیام او ایمان و یقین داشته باشد و منتظر فرج آن حضرت (ع) باشد و در این حالت در بستر خود از دنیا برود، شهید از دنیا رفته است. واقعا به اذعان همه‌ی دوستان علی‌آقا هر سه شاخصه را در خود به کمال رسانده بود و لفظ زیبای شهادت به اجز مجاهدت در حفظ حرم عقیله‌ی بنی هاشم (س) تا همیشه برازنده‌ی نامش خواهد بود. در بسياري از روايات، شهادت به عنوان معيار ارزش معرفي شده و در بيان ارزش و عظمت بعضي از حالات، اين تعبير آمده است که اگر انسان در چنين حالتي يا در حال اشتغال به چنين عملي به مرگ طبيعي از دنيا برود، ارزش و پاداش شهيد را دارد. بعضي از اين حالات و افعال عبارتند از: ايمان، طلب و درخواست شهادت در راه خدا، انتظار فرج قائم آل محمد. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از کانال حسین دارابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رژیم صهیونیستی به هیچکدام از اهدافش نرسید چقدر هدف داشت... | عضوشوید 👇 http://eitaa.com/joinchat/443940864Cf192df24f0
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچ‌وقت ما را تنها نگذاشت (خانواده) از طرف سپاه قدس برای دیدار به منزل ما آمده بودند و یک سفر زیارتی مشهد به ما هدیه دادند. هماهنگی لازم صورت گرفت و قرار بود چندروز دیگر راهی بشویم. هیچ‌کس از برنامه‌ی سفر اطلاع نداشت؛ در همین‌روزها بود که حاج‌آقای حسینی -یکی از روحانیون مشهور شهر- به منزل ما آمدند و بعد از سلام و احوال‌پرسی گفتند: "قراره ان‌شاءالله عازم مشهد بشید؟". باتعجب گفتم: "بله چطور مگه؟ شما از کجا خبردار شدید؟". بغض کرد و با سختی ادامه داد: "از شما چه پنهان به خاطر همین موضوع این وقت روز مزاحمتون شدم. دیشب بود که علی رو در حرم امام رضا (ع) خواب دیدم. لباس خادمی پوشیده بود، با خوشحالی سراغش رفتم. گفتم علی‌جان چرا این‌جا وایستادی؟ بیا بریم رزن پدر و مادرت مدتها منتظرت هستند. علی نگاهی به من انداخت و گفت: حاج‌آقا من نمی‌تونم بیام، مهمون دارم، بابا و مامان قراره بیان مشهد. اومدم استقبالشون ببرمشون حرم". صحبت‌های حاج آقا تموم شد، اشک از چشمان همه سرازیر بود، علی هیچ‌وقت ما را تنها نگذاشته بود. بالاخره روز موعود فرا رسید و راهی حرم مولا شدیم. علی عاشق امام رضا (ع) بود. انگشتر عقیق علی که سالها در انگشتش بود و چندبار هم با آن انگشتر سوریه رفته بود در دستم بود. یک‌دفعه به دلم افتاد که این انگشتر را به آستان قدس اهداء کنم. به دفتر موزه‌ی آستان مراجعه کردم، دیدم همه‌ی چیزهایی که اهداء می‌شوند طلا و جواهرات قیمتی هستند. انگشتر را که دادم قبول نکردند و گفتند: "ببرید قسمت نذورات تحویل بدید". آن‌جا که رفتم گفتند: "ما این رو می‌فروشیم و تبدیل به پول نقد میکنیم". دلم راضی نشد که این کار را انجام بدهم. دوباره با دل شکسته برگشتم موزه‌ی آستان. در مسیر با آقا دردِ دل کردم، گفتم: "آقاجان کمِ ما رو قبول کن. اینا طلا می‌دن به‌راحتی قبول میکنید. این هدیه رو از طرف جوانی می‌خوام بدم که تمام زندگی‌اش نوکری خالصانه شما رو کرده. همش پرچم شما رو برافراشته و به عشق عمه جانت جونش رو فدا کرده". وقتی جلوی موزه رسیدم همین‌طور مانده بودم که چه‌کار کنم. همین چنددقیقه پیش این‌جا آمدم و قبول نکردند، الان دوباره چه بگویم؟ چندلحظه طول نکشید که آقایی به من گفت: "خانم امری داشتید؟ چرا نگران هستید؟". گفتم: "این انگشتر برای داداشمه که مدافع حرم بود، حالا از بین ما رفته و من می‌خوام به عشقی که به امام رضا (ع) داشت این رو هدیه کنم اما قبول نمی‌کنند". خادم خیلی ناراحت شد و زنگ زد و با ناراحتی موضوع را گزارش داد. به من گفت: "برو کفش داری شماره‌ی 5". رفتم آن‌جا، به من خیلی احترام گذاشتند، بعد داخل یکی از رواق‌ها شدم و کامل در خصوص داداش علی توضیح دادم. از ارادتش به آقا امام رضا (ع) گفتم؛ انگشتر را از من گرفتند و گفتند که ان‌شاءالله یک موزه مخصوص شهدا درحال راه‌اندازی است که وسایل شهدا را داخل آن موزه قرار خواهند داد. آن سفر، بهترین سفر زیارتی‌ام در تمام عمرم بود. شش روز آن‌جا بودیم و دوازده تا فیش غذای حضرت نصیبمان شد، یعنی ما حضور علی را لحظه‌به‌لحظه احساس می‌کردیم. بابا در مشهد تنها بود و من نگرانش بودم، یکی از دوستان علی وقتی که فهمید بابا مشهد است خودش را از اصفهان رساند و مثل یک پسرِ واقعی، بابا را همراهی کرد. https://eitaa.com/haj_ali_khavari