eitaa logo
خادمین شهدا سردرود
144 دنبال‌کننده
450 عکس
50 ویدیو
3 فایل
✅کانال رسمی کمیته خادم الشهدا بخش سردرود✅ اخبار و فعالیت های کمیته خادمین الشهدا شهرستان رزن، بخش سردرود آیدی ارتباط با ادمین @saber_faghih
مشاهده در ایتا
دانلود
معنويت راوی خواهر، آقای گلزاری و.. از دوران دبیرستان و دانشجویی مداومت خاصی برای خواندن زیارت عاشورا داشت. تقویم جیبی کوچکی در جیبش بود و بعد از نمازها و یا حتی در ماشین این کار را انجام می‌داد. میگفتم: "علی حالا چه اصراری داری که حتماً زیارت عاشورا رو تو این شرایط بخونی؟". میگفت: "با خودم عهد کردم که زیارت اربابم رو هر روز از دست ندم"، به ما هم توصیه اکیدی داشت که حتما این کار را بکنیم. نسبت به غسل جمعه خیلی سفارش میکرد، بیش از پانزده سالی که با ایشان ارتباط داشتم غسل جمعه‌هایش ترک نمی‌شد. من همیشه این موارد را زیر ذرهبین داشتم تا بعد از شهادت علی بازگو کنم. شهادت علی برای من مسجل شده بود، چون شهیدانه زندگی می‌کرد. یکی از دوستانش میگفت: "در جبهه‌ی سوریه در منطقه «حمدانیه» مستقر بودیم. روز جمعه برای سرکشی وارد یکی از اتاق‌ها شدم. تو اوج جنگ با داعش، علی رو دیدم که داخل بالکن پرده آویزان کرده و با یک پارچ آب مشغول غسل جمعه بود. فاصله‌ی ما با نیروهای داعش فقط یک اتوبان بود و علی تو اون فضا هم به فکر مستحبات بود". دائمالوضو بود، وضو که میگرفت دست و صورتش را خشک نمیکرد، می‌گفت: "این‌طوری خیلی ثواب داره". زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می‌خواند. می‌گفت: "حیفه، شما که وقت دارید چرا این ثواب عظیم رو از دست می‌دید". گاهی اوقات آخرِ شب با تمام خستگی باز هم زیارت عاشورای با صد لعن و سلام را می‌خواند. از شدت خستگی دراز می‌کشید و صد لعن را تکرار می‌کرد، می‌گفتم: "علی مگه مجبوری حالا امشب رو همان یک‌بار بخون". میگفت: "نه حیفه، نمیدونی چقدر لذت داره". بعد از رفتنش به خوابم آمد و گفت زیارت عاشورا و دعای کمیل را در حقم فراموش نکن. تا جایی که یادم هست زیارت عاشورایش ترک نشد. گاهی که خیلی خسته بود میدانست که نمی‌تواند برای نماز شب بیدار بشود، قبل از خواب نماز شب میخواند و میخوابید. البته مثل همه‌ی ما که گاهی نماز صبحمان قضا می‌شه، چند باری دیدم که نماز صبح علی قضا شده بود؛ وقتی بیدار شد خیلی ناراحت بود، سریع وضو می‌گرفت و قبل از این‌که کار دیگری انجام بدهد اول نماز قضایش را می‌خواند. علی همیشه مقید به خواندن نمازِ استغفار بود، اعمال نماز رو در برگه چاپ کرده بود و از روی برگه می‌خواند. هر وقت مشکلی برایش پیش میآمد یا جایی کارش گیر میکرد میگفت: "فدای آقا جانم ابالفضل (ع)، ایرادی نداره، بالأخره حکمتی داشته". علی کوه صبر و آرامش بود و این نتیجه‌ ایمان قوی و معرفتی بود که داشت. گاهی برای برآوردن حاجت، چهارده هزار صلوات نذر می‌کرد، این نذرهایش خیلی مجرب بود و اغلب موارد نتیجه می‌گرفت. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷 🌷🌷 🌷 🔹سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم. سلام بر شهدا!   🔸امروز 🔸چهل و ششمین 🔸شهید ۱۹ ساله 🔸از 🔸تاریخ شهادت ۱۳۵۷/۹/۲۰ 🔻شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات🔻 ⬇️ ✅ @khadem_o_shohada_sardrood ا🌷 ا🌷🌷 ا🌷🌷🌷 ا🌷🌷🌷🌷
سوالات.pdf
193.7K
سوالات دومین مرحله از مسابقات نهج‌البلاغه از حکمت‌های 200 تا 321
🔶دومین مرحله از مسابقه حکمت های نهج البلاغه بارگذاری شده در کانال خبرگزاری بسیج استان همدان 🔶به 5 نفر برتر هدیه نقدی ۳/۰۰۰/۰۰۰ ریالی اهدا خواهد شد. 🔶پاسخ سوالات را تا 25 آذر ماه در قالب یه عدد 20 رقمی به آدرس ادمین کانال‌ خبرگزاری بسیج استان همدان ارسال نمایید. @Aliakbar_Karimpor👈 @basijnews_hamedan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در سوریه که بودیم گاهی شب‌ها را روی پشت‌بام می‌خوابیدیم. گاهی ساعت 3 یا 4 صبح بیدار می‌شدم و می‌دیدم که علی گوشه‌ی پشت بام مشغول نماز است. قنوت‌های زیبایی داشت و همیشه می‌گفت: "اگر مشکلی دارید نماز شب بخوانید، تأکید علماست که اگر دنیا و آخرت رو می‌خواهید نماز شب بخونید، يا اگر مشکل مالی دارید سوره واقعه رو بخونید". یک‌بار داشتیم می‌رفتیم خط مقدم، علی گفت: "بچه‌ها آیه‌ی وَجَعلنا یادتون نره!". خیلی از دوستان تأثیر آیه‌ی وَجَعلنا را نمی‌دانستند؛ علی‌آقا توضیح داد که این آیه چشم دشمن را کور می‌کند. همه‌ی بچه‌ها زیر لب زمزمه کردیم و راهی شدیم. دقیقاً از جلوی چشم تک‌تیراندازهای تکفیری‌ها رد شدیم اما دشمن به مدد الهی کور شده بود و ده‌ها نیرو با تجهیزات که از جلوی آن‌ها رد شدند را ندیدند. بعد از این‌که ما از آن‌جا عبور کردیم تازه متوجه شده بودند و تیراندازی کور داشتند. با هم گردش یا مزار شهدا میرفتیم، تا اذان می‌دادند سریع میگفت: "اول نماز". یک‌بار تا رسیدیم پارک، اذان دادند، غالباً وضو داشت و همان‌جا روی چمنها نمازمان را خواندیم. هر‌چه‌قدر نزدیکِ رفتنش می‌شد، دقت در این مسائلش بیشتر مشهود بود؛ دائم زیر لب ذکر داشت و صلوات می‌فرستاد و خیلی وقت‌ها صلوات‌شمار در دستش بود. در بسیج دانشجویی فعالیتهای خوبی داشتیم و برنامه‌ی زیارت عاشورا راه‌اندازی کردیم. علی خیلی زحمت میکشید و با اساتید همیشه بحث‌های جدی داشت. مدتی که گذشت دیگر بحث‌ها خیلی ضعیف شد و علی با صراحت و بیان محکمی که داشت دیگر کسی نمی‌توانست حریفش بشود. حتی یکی از اساتید که خیلی علی با او بحث داشت بعد از مدتی کوتاه آمد و مجذوب علی شده بود. علی نیروی شاخص بسیج دانشجویی بود، در بحث انتخابات هم به‌شدت فعالیت داشت. هرکس با علی دم‌خور می‌شد، مجذوبش می‌شد. تمام زندگی‌اش با اهل‌بیت (ع) گره خورده بود و حتی در اوج بیماری هم همین‌طور بود. شبی که من در بیمارستان کنارش بودم با همان حال نزاری که داشت گفت: "امشب رو با یاد آقا موسی ابن جعفر (ع) سر میکنم". من بغض کردم و با یکی از رفقا آمدیم بیرون؛ حسابی گریه کردیم. من مبهوت این عشق علی به اهل‌بیت (ع) بودم، او درس بزرگی به من داد. همان‌جا به من گفت: "آقا سید جان، این شعر (سر زینب (س) به سلامت، سر نوکر به درک) رو بنویس بیار بزن بالای سر من". گفتم: "علی جان بیمارستان جای این‌ها نیست". گفت: "نه اتفاقاً الان موقع همین کارهاست، باید عشق‌مون رو به بی‌بی (ع) همه‌جا جار بزنیم". این شعر زیبا را چاپ کردم و علی بالای تختش نصب کرد. در سوریه؛ چهل روز که با هم بودیم سرِ ساعت خاصی با هم حدیث کساء میخواندیم. هميشه وقتي دور هم جمع میشدیم، علی پیشنهاد خواندن حدیث کساء را می‌داد. حتی در بیمارستان هم به من می‌گفت: "بیا حدیث کساء بخونیم". یادش بخیر آخرین بار که علی‌آقا را در مشهد دیدم، به من گفت: "آقا سید جان، بیا این‌جا هم با هم یک حدیث کساء بخونیم". من یک تعبیری برای حاج علی دارم و آن این‌که علی یک گلی بود که یک گلبرگش نماز شبش بود و گلبرگ‌های دیگرش شامل شجاعت، اخلاص، گذشت و... ، این گلبرگ‌ها کنار هم یک گل زیبا به نام حاج علی خاوری تشکیل می‌داد. علی خیلی خوش اشک بود، در هیئت می‌دیدم که چه‌طور اشکهایش از این محاسن بلند و زیبایی که داشت به پایین سُر می‌خورد. بعد از هیئت محاسنش با اشک‌هایش طراوت زیبایی پیدا می‌کرد و هرچه‌قدر به چهره‌ی علی نگاه می‌کردم سیر نمی‌شدم، این‌قدر که نور معنویت در صورتش بود. https://eitaa.com/haj_ali_khavari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خواهرش مي گفت: علی یک اعتقاد خاصی داشت، هیچ‌وقت برای عزای اطرافیان، پیراهن مشکی نمی‌پوشید و حتی پدربزرگ و عمویم که فوت کردند، علی در عزای این دو عزیز هم لباس مشکی نپوشید. این کار به‌نوعی خط‌شکنی بزرگ در آداب و رسومی بود که از گذشتگان برای ما مانده است. علی اعتقاد کاملی به این کارش داشت. اوایل سخت بود اما بعدها دیگر کسی اعتراضی نمیکرد. همه به علی یک‌جور دیگری نگاه میکردند و میدانستند کارهایش حساب‌وکتاب دارد. من یک‌بار به شوخی به او گفتم: "علی جان اگر حتی من هم از دنیا برم باز لباس مشکی برایم نمی‌پوشی؟!" با این‌که علی فوق‌العاده من را دوست داشت با قاطعیت گفت:" نه! آبجی من عهد کردم فقط برای اهل‌بیت (ع) عزادار باشم و لباس مشکیام فقط برای نوکری اهل‌بیت (ع) باشه". وقتی بیماری‌اش جدی شد و قرار شد بستریاش کنیم، اوایلِ ایام فاطمیه بود. علی لباس مشکی‌اش را پوشید و پرچم حضرت زهرا (س) را آورد و بالای تختش نصب کرد؛ با بغض خاصی میگفت: "هرجا که باشم اون‌جا رو مجلس روضه‌ی بی‌بی (ع) میکنم، نمی‌ذارم پرچم روضه زمین بمونه". اوج کرونا بود و امکان‌ برگزاری روضه نبود وگرنه علی هماهنگ می‌کرد که مداح و رفقای طلبه بیایند و آن‌جا روضه بخوانند. اما یک‌بار یکی از روحانیون روضه‌خوان از قم آمد و برای علی روضه خواند؛ هم‌زمان که علی در بیمارستان بود ما طبق رسم هر ساله، هر شب در خانه برنامه‌ی روضه‌خوانی داشتیم. الان هم بعد از رفتن علی برنامه‌ی بیست شب روضه در ایام فاطمیه در منزل برگزار می‌شود. محرم که می‌شد علی آرام و قرار نداشت، هرشب چندجا هیئت می‌رفت و هر جا چراغ روضه روشن بود علی هم آن‌جا بود؛ خیلی جاها در پذیرائی و کارهای دیگر کمک می‌کرد. دفتر امام‌جمعه برنامه‌ی روضه برقرار بود و علی آن‌جا هم کمک میکرد. https://eitaa.com/haj_ali_khavari