ماجرای حضور حاج قاسم در داخل ضریح #امام_رضا (ع)
یک بار که حاج قاسم به بارگاه حضرت رضا (ع) مشرف شد، همزمان با غبارروبی بود.
همیشه فقط علما میتوانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. روزی که حاج قاسم آمده بود بعد از اینکه مراسم غبارروبی تمام شد، حال ارتباط با حضرت رضا پیدا کرده بود و اشک میریخت.
غبارروبی که تمام شد، به ذهنم رسید برای اولین بار این رسم را که همیشه علما داخل ضریح میآیند با حجت و فلسفه نقض کنم.
به دوستان گفتم به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید، حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا طلب و آرزوی شهادت کرد، همان جا بود.
راوی: حجت الاسلام رئیسی
#ما_ملت_امام_حسینیم
🍃 @khademe_alzahra313
🍁 #یه_سلام_دوباره
آسمون قلب آدمهای پاک،
وسعتی داره
به اندازه دلتنگیها ...
به اندازه آرزوهای قشنگ ... 💕
برای همین،
کافیه دلت، هواییِ
یه حرم پر از نور بشه تا
با پَر محبت، سمتش
پرواز کنی 🕊
امروز
با یه سلام ساده،
همسفر مهربون ما باش:
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
@khademe_alzahra313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 هر وقت کار گیر کرد، به اینجا زنگ بزن!
🔰 به روایت حاج حسین یکتا
🍃 @khademe_alzahra313
#حرف_حساب😉
از خوبی آدم ها
برای خودت دیواری بساز
هر وقت در حقت بدی ڪردند
فقط یڪ آجر از دیوار بردار
بی انصافیست اگر دیوار را
خراب کنی.🌈🍃🌸
@khademe_alzahra313
قسمت دوازدهم
ايستاده بودم و مات و مبهوت به کتاب اعمالم نگاه ميکردم.
انگار هيچ ارادهاي از خودم نداشتم. هيچ کار و عملم قابل دفاع
نبود. فقط نگاه ميکردم.
يکي آمد و دو سال نمازهاي من را برد! ديگري آمد و قسمتي از
کارهاي خير مرا برداشت. بعدي...
بالتشبيه شبيه يک گوسفند که هيچ ارادهاي ندارد و فقط نگاه
ميکند، من هم فقط نگاه ميکردم.
چون هيچگونه دفاعي در مقابل ديگران نميشد کرد. در دنيا،
انسان هرچند مقصر باشد، اما در دادگاه از خود دفاع ميکند و با
گرفتن وکيل و... خود را تاحدودي از اتهامات تبرئه ميکند.
اما اينجا... مگر ميشود چيزي گفت؟! فقط نگاه ميکردم. حتي
آنچه در فکر انسان بوده براي همه نمايان است، چه رسد به اعمال
انسان. براي همين هيچکس نميتواند بيدليل از خود دفاع کند.
درکتاب اعمال خودم چقدر گناهاني را ديدم که مصداق اين
ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته.
شخصي در مقابل من غيبت کرده يا تهمت زده و من هم در گناه او
شريک شده بودم. چقدر گناهاني را ديدم که هيچ لذتي برايم نداشت
و فقط سرافکندگي برايم ايجاد کرد.
خيلي سخت بود. خيلي. حساب و کتاب خدا به دقت ادامه داشت.
اما زماني که بررسي اعمال من انجام ميشد و نقايص کارهايم را
ميديدم، گرماي شديدي از سمت چپ به سوي من ميآمد! حرارتي
که نزديک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...
اين حرارت تمام بدنم را ميسوزاند، طوري که قابل تحمل نبود.
همه جاي بدنم ميسوخت، بجز صورت و سينه و کف دستهايم!
براي من جاي تعجب بود. چرا اين سه قسمت بدنم نميسوزد؟!
زبانم به تکلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهميدم.
من از نوجواني در هيئت و جلسات فرهنگي مسجد محل حضور
داشتم. پدرم به من توصيه ميکرد که وقتي براي آقا امام حسين
و يا حضرت زهرا و اهل بيت :اشک ميريزي، قدر اين
اشک را بدان. اشک بر اين بزرگان، قيمتي است و ارزش آن را در
قيامت ميفهميم. پدرم از بزرگان و اهل منبر شنيده بود که اين اشک
را به سينه و صورت خود بکشيد و اين کار را ميکرد. من نيز وقتي
در مجالس اهلبيت:گريه ميکردم. اشک خود را به صورت و
سينه هام ميکشيدم. حالا فهميدم که چرا اين سه عضو بدنم نميسوزد!
نکته ديگري که در آن وادي شاهد بودم بحث اشک و توبه بر
درگاه الهي بود. من دقت کردم که برخي گناهاني که مرتکب شده
بودم در کتاب اعمالم نيست!
بعد از اينکه انسان از گناهي توبه ميکند و ديگر سمتش نميرود،
ً گناهاني که قبال ً مرتکب شده کامال از اعمالش حذف ميشود.
آنجا رحمت خدا را به خوبي حس کردم. حتي اگر کسي حق الناس
بدهکار است اما از طلبکار خود بي ّ اطلاع است، با دادن رد مظالم
برطرف ميشود. اما حق الناسي که صاحبش را بشناسد بايد در دنيا
برگرداند. حتي اگر يک بچه از ما طلبکار باشد و در دنيا حلال نکرده
باشد، بايد در آن وادي صبر کنيم تا بيايد و حلال کند.
از ابتداي جواني و از زماني كه خودم را شناختم، به حق الناس و
بيت المال بسيار اهميت ميدادم.
پدرم خيلي به من توصيه ميكرد كه مراقب بيت المال باش. مبادا
خودت را گرفتار كني. از طرفي من پاي منبرها و مسجد بزرگ شدم
و مرتب اين مطالب را ميشنيدم.
لذا وقتي در سپاه مشغول به كار شدم، سعي ميكردم در ساعاتي
كه در محل كار حضور دارم، به كار شخصي مشغول نشوم. اگر
در طي روز كار شخصي داشتم و يا تماس تلفني شخصي داشتم،
به همان ميزان و كمي بيشتر، اضافه كاري بدون حقوق انجام ميدادم
كه مشكلي ايجاد نشود. با خودم ميگفتم: حقوق كمتر ببرم و حلال
باشد خيلي بهتر است. از طرفي در محل كار نيز تلاش ميكردم كه
كارهاي مراجعين را به دقت و با رضايت انجام دهم.
اين موارد را در نامه عملم ميديدم. جوان پشت ميز به من گفت:
خدا را شكر كن كه بيت المال برگردن نداري وگرنه بايد رضايت
تمام مردم ايران را كسب ميكردي!
اتفاقاً در همانجا كساني را ميديدم كه شديداً گرفتار هستند.
گرفتار رضايت تمام مردم، گرفتار بيت المال. اين را هم بار ديگر اشاره
ُکنم که زمان و مكان در آنجا وجود نداشت.
يعني به راحتي ميتوانستم كساني را كه قبل از من فوت كردهاند
ببينم، يا كساني را كه بعد از من قرار بود بيايند! يا اگر كسي را ميديدم،
زبانم به صحبت نبود، به راحتي ميفهميدم كه چه مشكلي دارد. يكباره
و در يك لحظه ميشد تمام اين موارد را فهميد.
من چقدر افرادي را ديدم كه با اختلاس و دزدي از بيت المال به
آن طرف آمده بودند و حالا بايد از تمام مردم اين كشور، حتي آنها
كه بعدها به دنيا ميآيند، حلالیت ميطلبيدند!
اما در يكي از صفحات اين كتاب قطور، يك مطلبي براي من
نوشته بود كه خيلي وحشت كردم! يادم افتاد كه يكي از سربازان، در
زمان پايان خدمت، چند جلد كتاب خاطرات شهدا به واحد ما آورد و
گذاشت روي طاقچه و گفت: اينها اينجا بماندتا سربازهايي كه بعداً
ميآيند، در ساعات بيكاري استفاده كنند.
كتابهاي خوبي بود. يك سال روي طاقچه بود و سربازهايي كه
شيفت شب بودند، يا ساعات بيكاري داشتند استفاده ميكردند.
بعد از مدتي، من از آن واحد به مكان ديگري منتقل شدم. همراه با
وسايل شخصي كه ميبردم، كتابها را هم بردم.
يك ماه از حضور من در آن واحد گذشت، احساس كردم كه اين
كتابها استفاده نميشود.
شرايط مكان جديد با واحد قبلي فرق داشت و سربازها و پرسنل،
كمتر اوقات بيكاري داشتند. لذا كتابها را به همان مكان قبلي منتقل
كردم و گفتم: اينجا بماند بهتر استفاده ميشود.
جوان پشت ميز اشارهاي به اين ماجراي كتابها كرد و گفت: اين
كتابها جزو بيت المال و براي آن مكان بود، شما بدون اجازه، آنها
را به مكان ديگري بردي، اگر آنها را نگه ميداشتي و به مكان اول
نميآوردي، بايد از تمام پرسنل و سربازاني كه در آينده هم به واحد
شما ميآمدند، حلاليت ميطلبيدي!
واقعاً ترسيدم. با خودم گفتم: من تازه نيت خير داشتم. من از كتابها
استفاده شخصي نكردم. به منزل نبرده بودم، بلكه به واحد ديگري بردم
كه بيشتر استفاده شود، خدا به داد كساني برسد كه بيت المال را ملك
شخصي خود كردهاند!!!
در همان زمان، يكي از دوستان همكارم را ديدم. ايشان از بچه هاي
بااخلاص و مؤمن در مجموعه دوستان ما بود.
او مبلغي را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخي
از اقلام را براي واحد خودشان خريداري كند. اما اين مبلغ را به جاي
ُ قرار دادن در كمد اداره، در جيب خودش گذاشت!
او روز بعد، در اثر سانحه رانندگي درگذشت. حاال وقتي مرا در
آن وادي ديد، به سراغم آمد و گفت: »خانواده فكر كردند كه اين
پول براي من است و آن را هزينه كردهاند. تو رو خدا برو و به آنها
بگو اين پول را به مسئول مربوطه برسانند. من اينجا گرفتارم. تو رو خدا
براي من كاري بكن.«
تازه فهميدم كه چرا برخي بزرگان اينقدر در مورد بيت المال
حساس هستند. راست ميگويند كه مرگ خبر نميكند.
در ميان روزهايي كه بررسي اعمال آنها انجام شد، يكي از روزها
براي من خاطره ساز شد. چون در آن وضعيت، ما به باطن اعمال آگاه
ميشديم.
يعني ماهيت اتفاقات و علت برخي وقايع را ميفهميديم. چيزي كه
امروزه به اسم شانس بيان مي ً شود، اصال آنجا مورد تأييد نبود، بلكه
تمام اتفاقات زندگي به واسطة برخي علتها رخ ميداد.
روزي در دوران جواني با اعضاي سپاه به اردوي آموزشي رفتيم.
كلاسهاي روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسيد، نميدانيد كه
چقدر بچه هاي هم دوره را اذيت كردم. بيشتر نيروها خسته بودند و
داخل چادرها خوابيده بودند، من و يكي از رفقا ميرفتيم و با اذيت
كردن، آنها را از خواب بيدار ميكرديم!
براي همين يك چادر كوچك، به من و رفيقم دادند و ما را از بقيه
جدا كردند.
شب دوم اردو بود كه باز هم بقيه را اذيت كرديم و سريع برگشتيم
چادر خودمان كه بخوابيم. البته بگذريم از اينكه هرچه ثواب و اعمال
خير داشتم، به خاطر اين كارها از دست دادم!
وقتي در اواخر شب به چادر خودمان برگشتيم، ديدم يك نفر سر
جاي من خوابيده!
ادامه دارد...
@khademe_alzahra313
🔵فواید سجده کردن!
✅شیخ رجبعلی خیاط میفرمود:
💠بطری وقتی پر است و میخواهی
خالی اش کنی ، خمش میکنی ...
هر چه خم شود خالی تر میشود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود،
سریع تر خالی میشود ...
♻️دل آدم هم همین طور است ؛
گاهی وقتها پر میشود از غم ، غصه ،
از حرفها و طعنههای دیگران ...
🌺قرآن میگوید :
"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت...
این نسخه ای است که خدا برای پیامبرش پیچیده است...
🌺پیامبر اکرم فرمود:
پُشت های شما از بار گناه سنگین شده است. آنها را با سجده های طولانی سبك كنید.
@khademe_alzahra313
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📘گلچین بیانات مرحوم شیخ رجبعلی خیاط
یابن الحسن..🌹
▪️بر سر نی،سر جدّت به عقب برگشته
طفل افتاده ز پا،منتظر توست بیا...
🌿به رسم هرشب انتظار،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان میخوانیم: الهی عظم البلا..⚡️
@khademe_alzahra313
#نماز_شب_بخون_رفیق 😊
آیت الله مظاهری:
. 👈سعی کنید نماز شب را ترک نکنید.
. 🎁هرچه قرار است به یک سالک الی الله از رشد و پیشرفت و معنویت داده شود، در دل شب است.
. 💎گنجی است که در دل شب باز می شود! کسی که می خواهد استفاده ببرد باید بلند شود، زحمت بکشد تا به او برسد
(نماز شب خونا منم دعا کنید☺️)
#شبتون_شهدایی
#التماس_دعای_فرج
@khademe_alzahra313
❣️ #سلام_امام_زمانم❣️
🌼 #جانم_امام_زمان_عج الله تعالی فرجه الشریف )
شب و روزم نفسم
پرشده از هوای تو
کاش میشد جلوه کنی
تا بمیرم بــــــــرای تو
کاش میشد یک روز
از روزای عمرم برس
بشنوم بیݧ نماز
صدای ربّنای تــــــــــو
امام خوب زمانم !
هر کجا هستی با
هزاران عشق سلام
🦋الَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🍃 @khademe_alzahra313
❄️🍃🌹🍃❄️
🌹طرح ختم قران کریم🌹
#صفحه_154
به نیت سلامتی وتعجیل در فرج
صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
هدیه به ارواح پاک و طیبه شهدا 🌹
❄️🍃🌹🍃❄️
🍃 @khademe_alzahra313
#اباعبدالله_الحسین_ع❤️
عَلَمٺ فوقِ عَلَم هاسٺ اباعبداللّه
پرچَمَٺ بالاے بالاسٺ #اباعبدالله
اِذن شش گوشہ و #بین_الحرمینٺ
دسٺِ خواهرٺ زینبڪبرے اسٺ #اباعبدالله
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله🌷
🍃 @khademe_alzahra313
به به چه #نسیمے،چه هوایی سرِص⛅️بحبه به چه سرودِ #دلگشایے💓 سرِ صبح
#صبحانہ یِ من بهشتے🌸🍃از زیبایی ست پیچیده چه #عطرِ خوشِ چایے سرِ صبح
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺🌱
🍃 @khademe_alzahra313
#شاه_امام_حسن💚🌱
شیعه میسازد حرم روزی برایت #یاحسن
بعدآن چشم ملائک سوی #باب_القاسم است
🍃 @khademe_alzahra313
#یاد_یاران
وقتی برای بـُرش سیم خاردار نمانده بود. عملیات، تا لحظه های دیگر شروع می شد و حلقه های تو در توی سیم خاردار، راه بچه ها را سد کرده بود. گردان، پشت سیم خاردارها زمین گیر شده بود. مرتضی گفت:
یکی نیست بیاد راه رو برای عبور نیروها باز کنه؟
هیچ کس نمی توانست آن همه سیم خاردار را کنار بزند. ولی مرتضی برخاست، کمی به سیم خاردارها خیره شد و ناگهان بدنش را روی سیمها انداخت. تعجب کرده بودم. مات و مبهوت مانده بودم. مرتضی روی سیم خاردارها خوابید تا نیروهای گردان از روی آن عبور کنند!
#شهید_مرتضی_بهاری🌷
#سالروز_شهادت
ولادت : ۱۳۴۷/۱۲/۱ کاشمر
شهادت : ۱۳۶۵/۷/۲۸ جزیرهٔ مجنون
@ramzeamaliyat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸دختری از بهشت🌸
ماشاءالله لا حول ولا قوة الا بالله🌟
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
🍃 @khademe_alzahra313
#برگی_از_خاطرات_شهدا
📜 شهید مجید قربانخانی
✅وقتی از سفر ڪربلا برگشت
♦️ مادر پرسیده بود چہ چیزی از امام حسین خواستی؟ مجید گفتہ بود: یڪ نگاه بہ گنبد حضرتــــ اباالفضل کردم و یہ نگاه بہ گنبد امام حسین و گفتم:
#آدمــم_ڪنید
◽️سه چهار ماه قبل از رفتن به سوریہ به ڪلــی متحول شد. همیشہ در حال دعا🤲 و گریه😭 بود، نمازهایش را سر وقت میخواند، خودش همیشہ میگفت: نمیدانم چہ اتفاقی برام افتاده ڪہ اینطور عوض شدهام، و دوست دارم همیشه دعا بخوانم و گریہ😭 ڪنم و همیشہ در حال عبادت📿 باشم.
♦️ در این مدتی ڪه دچار تحول روحی و معنوے شده بود همیشــــہ زمزمـہ لبش "پناه حرم، ڪجا میروے برادرم" بود.🥀
📚 به نقل از خواهر شهید
🍃 @khademe_alzahra313
🍁 #یه_سلام_دوباره
آسمون قلب آدمهای پاک،
وسعتی داره
به اندازه دلتنگیها ...
به اندازه آرزوهای قشنگ ... 💕
برای همین،
کافیه دلت، هواییِ
یه حرم پر از نور بشه تا
با پَر محبت، سمتش
پرواز کنی 🕊
امروز
با یه سلام ساده،
همسفر مهربون ما باش:
#سلام_امام_خوبم 💚
اللهّـــمَ صَلّ عَلی عَلي بنْ موسَي الرّضـا
المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّتكَ
عَلی مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری
اَلصّدّيق الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَّة زاكيَةً
مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَـرادِفَـــه كاَفْضَل
ما صَلّيَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🌸🍃
@khademe_alzahra313