eitaa logo
خادمین امام حسین علیه السلام
588 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
3.2هزار ویدیو
5 فایل
اربابم امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🙏 ✨﷽✨ تاثیر عجیب دعا در حق دیگران ‍ اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند از عرش ندا می شود برای تو صد هزار برابر مثل او است صد هزار برابرش رو روزی برای خودت مستجاب میکنم این در حالی است كه اگر برای خودش دعا می كرد، فقط به اندازه همان یك دعایش به او داده می شد. پس دعای تضمین شده ای که صد هزار برابر آن داده می شود، بهتر است از دعایی(دعای شخص دعا کننده برای خود) که معلوم نیست مستجاب بشود یا نشود. ✍🏻 (ع) ✾📚 📚✾
💖🌷 اهل آرامش که شدی شاد کردن دیگران بیشتر از شاد بودن خودت به دلت می چسبد، و از اين كار حال خوشی پیدا می کنی! از درون به خود میبالی! ارزشمندتر از همیشه ات می شوی! به این نقطه که برسی آرامش وجودت را فرا می گیرد، آرامشگر می شوی! نه به راحتی می رنجی و نه به آسانی می رنجانی! آرامش سهم دل هايي ست كه نگاه شان به نگاه خداست... ✾📚 📚✾
🌹 ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ...🌷 معنے ﺍﯾﻦ جملہ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ کہ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ ﮐﻦ ! معنےاش ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ کہ ﻫﯿﭽﮑﺲ بہ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩء ﺧﻮﺩﺕ نمےتونہ بہت ﺻﺪمہ ﺑﺰنہ! ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻩ کہ ﺑﯿﺸﺘﺮﯾﻦ ﻋﺎﻣﻞ ﺑﯿﻤﺎﺭےﻫﺎ، سختےﻫﺎ، ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭ ﻧﺎﮐﺎمےﻫﺎے ﺍﻧﺴﺎﻥﻫﺎ ﺧﻮﺩ ﺁنها ﻫﺴﺘﻨﺪ...🌷 ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﺎلها ﺯﻧﺪگے ﺯﻣﺎنے کہ ﺑﺮمےگرﺩﯾﺪ ﻭ بہ ﻣﻨﻈﺮﻩء ﮔﺬشتہء ﺧﻮﺩ ﻧﮕﺎﻩ مےکنید، ﺗﺼﻮﯾﺮے ﺯﯾﺒﺎ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍتے ﭘُﺮ ﺍﺯ ﺧﺮﺳﻨﺪے ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ، ﺍینہا ﺭﺍ بہ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯿﺪ :🌷 ﺗﺼﻤﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﺤﻘﯿﻖ... ﻫﻮﺱ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻋﻘﻞ... ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺻﺒﺮ... ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮشے... ﻋﺒﺎﺩﺕ ﺭﺍ ﺑﺎ بےﺗﻮقعے... ﺧﺪﻣﺖ بہ ﺧﻠﻖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮔﻤﻨﺎمے... ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻗﻠﺒﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ‏" ﺧﺪﺍ ‏" ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻥ. ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧﻮﺩتون باشید...❤️ ✾📚 📚✾
💖🌷 ✍ طناب من کدام است؟ 🔹مردی کنار بيراهه‌ای ايستاده بود. ابليس را ديد که با انواع طناب‌ها به دوش در گذر است. 🔸کنجکاو شد و پرسيد: ای ابليس، اين طناب‌ها برای چيست؟ 🔹جواب داد: برای اسارت آدميزاد. طناب‌های نازک برای افراد ضعيف‌النفس و سست ايمان، طناب‌های محکم‌تر هم برای آنانی که دير وسوسه می‌شوند. 🔸سپس از کيسه‌ای طناب‌های پاره‌شده را بيرون ريخت و گفت: اين‌ها را هم انسان‌های با ايمان که راضی به رضای خدايند و اعتمادبه‌نفس داشتند، پاره کرده‌اند و اسارت را نپذيرفتند. 🔹مرد گفت: طناب من کدام است؟ 🔸ابليس گفت: اگر کمکم کنی که اين ريسمان‌های پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب ديگران می‌گذارم. 🔹مرد قبول کرد. 🔸ابليس خنده‌کنان گفت: عجب، پس با اين ريسمان‌های پاره هم می‌شود انسان‌هايی چون تو را به بندگی گرفت! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 📚✾
انفاق در راه خدا، مالت را بیشتر می‌کند یکی از دوستانم نقل می‌کرد: در مسیر روستایی هنگام غروب ماشینم خراب شد. ایراد از باتری ماشین بود. پیکان فرسوده‌ای داشتم که عمر خودش را کرده بود. کنار جاده نشستم تا خدا رهگذری را بفرستد که کمکم کند. پیرمردی از میان باغ‌ها رسید و گفت: بنشین تا ماشین را هُل بدهم. اصرار می‌کرد که بنشینم و به تنهایی می‌تواند ماشین را هُل بدهد. قدرت عجیبی داشت. ماشین را هُل داد و روشن شد. او را به خانه‌اش بردم. بین راه توضیح داد چند باغ بزرگ دارد که در آن انواع میوه‌ها را پرورش می‌دهد. سپس حرف خیلی زیبایی زد و گفت: من هر بار باران می‌آید یک کنتوری برای خدا حساب می‌کنم و مبلغش را جدا پرداخت می‌کنم. هر بار که باران می‌آید یک حق کارگر برای تقسیم آب و یک پول آب برای خدا کنار می‌گذارم و تمام محصولات باغ را جمع نمی‌کنم. یک‌پنجم محصولات را روی درختان باقی می‌گذارم و فقیرانی خودشان می‌دانند و سال‌هاست، برای جمع‌کردن سهم خود به باغ می‌آیند. به لطف خدا وقتی تگرگ می‌آید، باغ مرا نمی‌زند. روزی ملخ‌ها به باغ‌های روستای ما حمله کردند، به باغ من کوچک‌ترین آسیبی نزدند، طوری‌ که مردم روستا در باغ من گوسفند قربانی کردند، تا ملخ‌ها روستا را رها کنند. و ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَهُوَ يُخْلِفُهُ وَ هُوَ خَيْرُ الرَّازِقينَ؛ و آن‌چه که انفاق کنید او به شما عوض می‌دهد و او بهترین روزی‌دهندگان است. (سبأ:۳۹) ✾ 📚✾
آدم‌های ساده را دوست دارم همان‌ها که بدی هیچ کس را باور ندارند همان‌ها که برای همه لبخند دارند همان‌ها که همیشه هستند برای همه هستند آدم‌های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می‌رسد یا ازشان سوء استفاده می‌کند یا زمینشان می‌زند یا درس ساده نبودن بهشان می‌دهد آدم‌های ساده را دوست دارم بوی ناب “آدم” می دهند می دانی؟ آدم‌های ساده ساده هم عاشق می‌شوند ساده صبوری می کنند ساده عشق می ورزند ساده می‌مانند اما سخت دل می‌کنند آن وقت که دل می‌کنند، جان می‌دهند سخت می‌شکنند سخت فراموش می‌کنند همین آدم‌های ساده ✾📚 📚✾
🔆 ✍ به پروردگارت اعتماد کن 🔹ابراهیم تنها پسرش را برای قربانی آماده می‌کرد. چاقویش را تیز کرد و آماده قربانی شد. اسماعیل می‌گفت: به آنچه فرمان داده شدی، عمل کن. هر دوی آن‌ها نمی‌دانستند که قوچی در بهشت ۵۰۰ سال قبل برای این لحظه مهیاست. پس به پروردگارت اعتماد کن. 🔸هنگامی که نوح دعا کرد: «انی مغلوب فانتصر» گمان نمی‌کرد خداوند بشریت را به‌خاطرش غرق کند و همه اهل زمین غرق می‌شوند الا او و کسانی که همراهش در کشتی بودند. پس به پروردگارت اعتماد کن. 🔹موسی گرسنه شد و صدای فریادش تمام قصر را پر کرده بود و سینه هیچ زنی را نمی‌گرفت؛ همه این گریه‌ها به‌خاطر زنی بود که پشت رودخانه مشتاق دیدار پسرش بود و لطف و رحمتی از رب‌العالمین به او و پسرش. پس به پروردگارت اعتماد کن. 🔸ظلمت و تاریکی بر یونس چیره شد، وقتی عذرخواهی کرد و صدا زد: «لا اله الاانت سبحانک انی کنت من الظالمین» الله تعالی فرمود: او را استجابت کردیم و از غم و اندوه نجاتش دادیم. پس به پروردگارت اعتماد کن. 🔹زمانی که خداوند یوسف را از زندان بیرون آورد، صاعقه‌ای نفرستاد تا دروازه زندان را از جا بکند و به دیوارهای زندان امر نفرمود تا راه را به‌سوی یوسف باز کند، بلکه خوابی را در آرامش شب به ذهن پادشاه خوابیده فرستاد. پس به پروردگارت اعتماد کن. 🔰به پروردگارت اعتماد کن و دستانت را عاجزانه بالا ببر و تنها به خدایت توکل کن. 💠
🔅 ✍️ از عالم قبر چه خبر؟ 🔹همسر شیخی از او پرسید: پس از مرگ چه بلایی به سرمان می‌آورند؟ 🔸شیخ پاسخ داد: هنوز نمرده‌ام و از آن دنیا بی‌خبر هستم، ولی امشب برایت خبر می‌آورم. 🔹یک‌راست رفت سمت قبرستان. در یکی از قبرهای آخر قبرستان خوابید. خواب داشت بر چشم‌های شیخ غلبه می‌کرد؛ ولی خبری از نکیرومنکر نبود. 🔸چند نفری با اسب و قاطر به‌سمت روستا می‌آمدند. با صـدای پای قاطرها، شیخ از خواب پرید و گمان کرد که نکیرومنکر دارند می‌آیند. 🔹وحشت‌زده از قبر بیرون پرید. بیرون‌پریدن او همان و رم‌کردن اسب‌ها و قاطرها همان‌! 🔸قاطرسواران که به زمین خورده بودند تا چشمشان به شیخ افتاد، او را به باد کتک گرفتند. 🔹شیخ با سروصورت زخمی به خانه برگشت. 🔸همسرش پرسید: از عالم قبر چه خبر؟! 🔹گفت: خبری نبود، ولی این را فهمیدم که اگر قاطر کـسی را رم ندهی، کاری با تو ندارند! 🔻واقعیت همین است: ◽اگر نان کسی را نبریده باشیم؛ ◽اگر آب در شیر نکرده باشیم؛ ◽اگر با آبروی دیگران بازی نکرده باشیم؛ ◽اگر جنس نامرغوب را به‌جای جنس مرغوب به مشتری نداده باشیم؛ ◽اگر به زیردستان خود ستم نکرده باشیم؛ ◽و اگر بندگی خدا را کرده باشیم؛ 🔹هیچ دلیلی برای ترس از مرگ وجود ندارد! 💢خدایا آخر و عاقبت ما را ختم به‌خیر کن.@khademin22
🔅 ✍ چیزهایی که برای خدا مهم هستند 🔹خداوند نمی‌پرسد: چه ماشینی سوار می‌شدید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چند پیاده را سوار کردید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: مساحت منزلتان چقدر بوده؟ 🔸بلکه می‌پرسد: در آن خانه به چند نفر خوش‌آمد گفتید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: در کمد خود چه لباس‌هایی داشتید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: به چند نفر لباس پوشاندید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: بیشترین حقوق دریافتی شما چقدر بوده است؟ 🔸بلکه می‌پرسد: با آن پول چقدر به دیگران کمک کردید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: عنوان شغلی شما چه بود؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چقدر سعی کردید با بیشترین توانتان بهترین کار را انجام دهید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: در همسایگی چه کسی زندگی می‌کردید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: چه رفتاری با همسایگانتان داشتید؟ 🔹خداوند نمی‌پرسد: چند دوست داشتید؟ 🔸بلکه می‌پرسد: با دوستانتان چگونه رفتار کردید؟ 🔺خداوند درمورد رنگ پوستتان نمی‌پرسد، بلکه از شخصیت شما سوال می‌کند. «اَلَّلهُم‌عجِّل‌‌لِوَلیِڪَ‌‌الفرَج»
🔆 ✍ خدا حواسش هست 🔹حضرﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ (ﻋﻠﻴﻪ ﺳﻼﻡ) ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪﺍی ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﺩﺭ ﻣﺪﺕ یک ﺳﺎﻝ ﭼﻘﺪﺭ می‌خوری؟ 🔸ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ. 🔹ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ‌ﺍی کرد ﻭ ﺳﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ گذاشت. 🔸ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﮔﺬﺷﺖ یک ﺳﺎﻝ ﺣﻀﺮﺕ ﺳﻠﻴﻤﺎﻥ ﺟﻌﺒﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ یک دانه ﻭ نصفی ﺭﺍ ﺧﻮﺭﺩﻩ! 🔹ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﭼﺮﺍ؟ 🔸ﻣﻮﺭﭼﻪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻮﻥ ﻭقتی ﺁﺯﺍﺩ ﺑﻮﺩﻡ، ﺍﻃﻤﻴﻨﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺭﻭﺯی ﻣﻦ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ نمی‌کند. 🔹ﻭلی ﻭقتی ﺗﻮ ﻣﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﻌﺒﻪ ﻧﻬﺎﺩی، ﺑﻴﻢ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ کنی. ﭘﺲ ﺩﺭ ﺧﻮﺭﺩﻧﻢ ﺍﺣﺘﻴﺎﻁ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺑﺘﻮﺍﻧﻢ یک سال ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺗﻐﺬﻳﻪ ﻛﻨﻢ. 🔸ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﯽ‌ﻓﺮﻣﺎﯾﺪ: ﻫﻴﭻ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ‌ﺍی ﺭﻭی ﺯﻣﻴﻦ نیست مگر ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ آن.(هود:۶) ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ @khademin22 ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾🍁🌾 🌹👌 ‌ " آدم‌ های امن چه کسانی هستند؟ " آدم‌ های امن، همان‌هایی هستند که همه چيز مي‌توانی بهشان بگويی، بدون اينکه قضاوت يا تحقيرت کنند... ميتوانی کنارشان احساس بودن کنی... کسانيکه فقط خود خود خودت هستی که براشون مهمی کسی که ﺩﺳﺘــــﺖ ﺭﺍ می گیرد .... ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﻭ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﯽ ﺧﯿـــــــﺎﻝ .. ﺩﺳـــــتت را می گیرد ﺑﻪ ﺭﺳــــﻢ ِمحبت ... ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳــــــﺖ ﻫــــﻮﺍیت ﺭﺍ ﺑﯽ ﺍﺟــــــــﺎﺯﻩ به رسم رفاقت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷد ! گاهی تورا فرو می‌ریزد برای بنای جدید.... آدم های امن گل های قالی اند، نه انتظار چیده شدن دارند نه دلهره پژمردن، همیشگی اند، گنجینه اند، سرمایه اند، آرامش خاطرند، آرزو دارم هرکس یک آدم امن در زندگیش باشد... @khademin22 📚✾
🔆 بهترین سوغات مکه، خواندن چند رکعت نماز کنار کعبه است کاروانی از حجاج در بازار مکه مشغول انتخاب کفن برای تبرک بودند. پیرمردی در بازار دنبال کفنی خاص می‌گشت. از صبح دنبال کفن بود و هر کفنی را نمی‌پسندید چون از جهالت و حماقت فکر می‌کرد اگر روی کفنش دعا یا ذکر خاصی نوشته شده باشد، بهشتی می‌شود، و باید کفن نیک با خود سوغات از مکه ببرد. نزدیک اذان ظهر در مغازه‌ای مشغول خرید کفن بود، چون اذان ظهر شد، صاحب مغازه دست حاجی را از روی کفن‌ها برداشت و گفت:  حَیِّ عَلی خَیرِ العَمل وَ لَا حَیِّ عَلی خَیرِ الكَفَن. یعنی ای حاجی! مکه آمده‌ای و می‌بینی منادی ندا می‌دهد بشتاب به سوی انجام بهترین عمل، ولی تو (از بس احمقی در این سن پیری) برای انجام خرید بهترین کفن شتافته‌ای و وقت عبادت خود را هدر می‌دهی که هیچ سودی برای تو ندارد. بهترین سوغات مکه خواندن چند رکعت نماز در کنار کعبه است نه پیداکردن چند متر پارچه برای کفن که همه جای دنیا پیدا می‌شود. ♥️ همراه ماباشید⇩⇩ @khademin22 ┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈
🙏💚 ✨﷽✨ ✍️ بخشنده‌بودن دل بزرگ می‌خواهد 🔹جوانی یک دستگاه اتومبیل سواری به‌عنوان عیدی از برادرش دریافت كرده بود. 🔸شب عید هنگامی كه از اداره‌اش بیرون آمد، متوجه پسربچه شیطانی شد كه دوروبر ماشین نو و براقش قدم می‌زد و آن را تحسین می‌كرد. 🔹وقتی جوان نزدیک ماشین رسید، پسر پرسید: این ماشین مال شماست، آقا؟ 🔸جوان سرش را به علامت تایید تكان داد و گفت:  برادرم به‌عنوان عیدی به من داده است. 🔹پسر متعجب شد و گفت: منظورتان این است كه برادرتان این ماشین را همین‌جوری، بدون اینكه مبلغی بابت آن پرداخت كنید، به شما داده است؟ آخ جون، ای كاش... 🔸البته جوان كاملا واقف بود كه پسر چه آرزویی می‌خواهد بكند. او می‌خواست آرزو كند كه ای كاش او هم یک همچو برادری داشت. 🔹اما آنچه كه پسر گفت سرتاپای وجود جوان را به لرزه درآورد: ای كاش من هم یک همچو برادری بودم. 🔸جوان مات‌ومبهوت به پسربچه نگاه كرد و با خود گفت: چه دل بزرگی دارد. بخشنده‌بودن و هدیه‌دادن را به‌جای هدیه‌گرفتن انتخاب کرد. @khademin22
🙏🤍 ✍️ این نیز بگذرد 🔹بزرگی در عالم خواب دید کسی به او می‌گوید: فردا به فلان حمام برو و کار روزانه حمامی را از نزدیک نظاره کن. 🔸دو شب این خواب را دید و توجه نکرد ولی فردای شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامی با زحمت زیاد و در هوای گرم از فاصله دور برای گرم‌کردن آب حمام هیزم می‌آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. 🔹نزدیک حمامی رفت و گفت: کار بسیارسختی داری، در هوای گرم هیزم‌ها را از مسافت دوری می‌آوری و... 🔸حمامی گفت: این نیز بگذرد. 🔹یک سال گذشت. برای بار دوم همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشتری‌ها پول می‌گیرد. 🔸مرد وارد حمام شد و گفت: یک سال پیش که آمدم کار بسیارسختی داشتی ولی اکنون کار راحت‌تری داری. 🔹حمامی گفت: این نیز بگذرد. 🔸دو سال بعد هم خواب دید. این بار زودتر به محل حمام رفت ولی مرد حمامی را ندید. 🔹وقتی جویا شد، گفتند: او دیگر حمامی نیست. در بازار تیمچه‌ای (پاساژی) دارد و یکی از معتمدین بزرگ است. 🔸به بازار رفت و آن مرد را دید و گفت: خدا را شکر که تا چندی پیش حمامی بودی ولی اکنون می‌بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه‌ای شده‌ای. 🔹حمامی گفت: این نیز بگذرد. 🔸مرد تعجب کرد و گفت: دوست من، کار و موقعیت خوبی داری. چرا بگذرد؟ 🔹چندی که گذشت این بار خود به دیدن بازاری رفت ولی او آنجا نبود. 🔸مردم گفتند: پادشاه فرد مورد اعتمادی را برای خزانه‌داری خود می‌خواسته ولی بهتر از این مرد کسی را پیدا نکرد و او در مدتی کم وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین می‌دانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. 🔹کمی بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد. اکنون او پادشاه است. 🔸مرد به کاخ پادشاهی رفت و از نزدیک شاهد کارهای حمامی قبلی و پادشاه فعلی بود. 🔹جلو رفت. خود را معرفی کرد و گفت: خدا را شکر که تو را در مقام بلند پادشاهی می‌بینم. 🔸پادشاه فعلی و حمامی قبلی گفت: این نیز بگذرد. 🔹مرد شگفت‌زده شد و گفت: از مقام پادشاهی بالاتر چه می‌خواهی که باید بگذرد؟ 🔸مرد سفر بعدی که به دربار پادشاهی مراجعه کرد، گفتند: پادشاه مرده است. 🔹ناراحت شد. به گورستان رفت تا عرض ادبی کرده باشد. دید بر روی سنگ قبری که در زمان حیاتش آماده کرده، نوشته است: این نیز بگذرد. ◽هم موسم بهــار طرب خیـز بگــذرد ◽هم فصــل ناملایم پاییــز بگــــذرد ◾گر ناملایمی به تــو کـرد از قضــا ◾خود را مساز رنجه که این نیز بگذرد. @khademin22
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازپنجره قلبت گاهےنگاه به آسمان بینداز و عشق راازتہ قلبت بہ زندگیت دعوت کن مادراین دنیامهمانیم وخداوندمیزبان پس نگران فردایت نباش اوست که مهمان نوازےمیکند بہ اواعتمادکن... ‌@khademin22
🙏🤍 ✍️ راهی برای اینکه احساس خوشبختی کنید 🔹پسرک، در حالی‌ که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. 🔸در نگاهش چیزی موج می‌زد. انگاری که با نگاهش، نداشته‌هایش را از خدا طلب می‌کرد. 🔹خانمی که قصد ورود به فروشگاه را داشت، کمی مکث کرد و نگاهی به پسرک انداخت که محو تماشا بود. بعد رفت داخل فروشگاه. 🔸چند دقیقه بعد در حالی‌ که یک جفت کفش در دستانش بود، بیرون آمد و گفت: آهای، آقا پسر! 🔹پسرک برگشت و به‌سمت خانم رفت. چشمانش برق می‌زد. 🔸وقتی آن خانم، کفش‌ها را به ‌او داد. پسرک با چشم‌های خوشحالش و با صدای لرزان پرسید: شما خدا هستید؟ 🔹زن گفت: نه پسرم، من تنها یکی از بندگان خدا هستم. 🔸پسر گفت: آها، می‌دانستم که با خدا نسبتی دارید. 💢کسی خوشبخت است که بیش از همه سعی کند دیگران را خوشبخت سازد. @khademin22 ✾📚✾
✨﷽✨ 🌹❤️ ❣ تو به دو تا از خواسته هات قطعا میرسی : ١- یکی اون چیزایی که خیلی میخوای و دوستشون داری ٢- دوم اون چیزایی که خیلی خیلی نمیخوای و ازشون بدت میاد به این دو تا با کمترین تلاش میرسی چون " انرژی" جایی میره که " توجه " میره پس توجهت و آگاهانه ببر سمت چیزهایی که میخوای و دوستشون داری ... اون چیزایی که نمیخوای، بهشون توجه نکنی خودشون حذف میشن ... و هر چقد شدت این توجه بیشتر و طولانی تر باشه، زمان دستیابی به خواسته ها کمتر و کوتاه تر میشه ... @khademin22 📚✾
🙏💚 ✍️ مشکلات درونت به دست خودت حل می‌شه 🔹طرف توی خونه‌اش بود و می‌خواست بره بیرون. 🔸کلید ماشینش رو از روی میز برمی‌داره. همین که می‌خواد بیاد بیرون، برق قطع می‌شه و پاش گیر می‌کنه به میز و کلیدهاش میفته روی زمین. 🔹فضا کاملا تاریک بود. هر چی روی زمین رو می‌گرده، پیداش نمی‌کنه. 🔸یه لحظه نگاه می‌کنه می‌بینه هوای بیرون روشن‌تر از داخل خونه‌ست. 🔹به خودش می‌گه: چقدر تو احمقی! هوای بیرون روشنه و تو توی تاریکی دنبال کلید می‌گردی!؟ 🔸می‌ره بیرون از خونه و تو کوچه دنبال کلیداش می‌گرده. 🔹توی این لحظه همسایه‌اش هم میاد بیرون و می‌بینه اون داره دنبال چیزی می‌گرده. 🔸بهش می‌گه: چی شده؟ کمک می‌خواید؟ 🔹می‌گه: آره کلیدهای ماشینم رو گم کردم و دارم دنبالشون می‌گردم! 🔸می‌گه: صبر کن منم کمکت کنم. 🔹بعد از چند دقیقه ازش می‌پرسه: حالا کجا دقیقا انداختی کلیدها رو؟! 🔸می‌گه: داخل خونه! 🔹همسایه با تعجب می‌گه: توی خونه گم کردی، داری بیرون دنبالش می‌گردی؟ 🔸می‌گه: خب ابلهانه‌ست که توی تاریکی دنبال کلید بگردی! 💢 حالا هم خیلی از ماها مشکلاتی داریم در درونمون که به دست خودمون حل می‌شه ولی داریم در بیرون از خودمون دنبال جوابش می‌گردیم. تازه بعضی‌ها هم می‌خوان کمکمون کنن. @khademin22
☝️🎥 بدان اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم میکنند ولی مهربان باش، اگر شریف و درستکار باشی فریبت میدهند، ولی شریف و درستکار باش، نیکی‌های امروزت را فراموش میکنند ولی نیکوکار باش، بهترین های خودت را به دیگران ببخش، حتی اگر اندک باشد در انتها خواهی دید آنچه می‌ماند میان تو و خدای توست، نه میان تو و مردم. @khademin22
✨﷽✨ ✨ 🌸✨امام ﻋَﻠــﯽ ﻋﻠﯿﻪ ﺍﻟﺴﻼﻡ  فرمودند: ✅، ٧ کار را مخفی کن تا سعادتمند گردی: 🌸✨۱- ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﺎلت ﻧﺰﻥ. 🌸✨٢-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﺳﻼﻣﺘﯽﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺧﺶ ﻧﮑﺶ. 🌸✨۳-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ، ﻗﺪﺭﺕﻧﻤﺎﯾﯽ ﻧﮑﻦ. 🌸✨۴-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﺍﺭ، ﺧﻮﺷﺤﺎﻟﯽ نکن. 🌸✨۵-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ، ﺁﺯﺍﺩﯼﺍﺕ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻩﻧﻤﺎﯾﯽ نکن. 🌸✨۶-ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﯽﺑﭽﻪ، ﺍﺯ ﺑﭽﻪﻫﺎﯾﺖ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻧﮑﻦ. 🌸✨۷-ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ، ﺍﺯ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺕ ﻧﮕﻮ 📚 ﺗﺤﻒ ﺍﻟﻌﻘﻮﻝ، ص ۱۶۷ 💚احادیث اهل بیت علیهم السلام👇 @khademin22
🔅 ✍️ پاسخی برای آن‌ها که زود می‌رنجند 🔹خردمندی با مردی در راهی سفر می‌کرد. آن مرد سعی داشت تا با بی‌احترامی، توهین و واکنش‌های تند و زننده، این معلم بزرگ را بیازماید. 🔸در سه روز اول، هرگاه خردمند سخن می‌گفت آن مرد، او را ابله می‌نامید و به‌گونه‌ای گستاخانه این انسان بزرگ را مورد تمسخر قرار می‌داد. 🔹سرانجام در پایان روز سوم، آن مرد تاب نیاورد و از خردمند پرسید: با وجود اینکه در سه روز گذشته من فقط به تو بی‌احترامی کرده‌ام و تو را رنجانده‌ام، چطور می‌توانی رفتاری سرشار از عشق و مهربانی نسبت به من داشته باشی؟ 🔸هرگاه سبب آزار و اذیت تو می‌شدم در پاسخ، رفتاری سرشار از عشق دریافت کردم. چطور چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ 🔹خردمند در پاسخ سوال آن مرد، از او پرسید: اگر کسی هدیه‌ای به تو پیشنهاد کند و تو آن را نپذیری، آن هدیه به چه کسی تعلق خواهد داشت؟ 💢 سوال این انسان بزرگ، نگرش جدیدی به آن مرد بخشید. @khademin22 📚✾
یا حسین: فریب عبادت زیاد بعضی ها را نخورید امام علی علیه السلام به "کمیل بن زیاد" فرمود: ای کمیل! شیفته کسانی که نماز طولانی می خوانند و مدام روزه می گیرند و صدقه می دهند و گمان می کنند که آدمهای موفقی هستند، مباش و فریب آنها را نخور. زیرا ممکن است که به این عبادات "عادت" کرده باشند یا بخواهند عمداً مردم را فریب دهند. ای کمیل! شیطان وقتی قومی را دعوت به گناهانی مثل ، شراب خواری، ریا و آنچه شبیه این گناهان است می نماید عبادات زیاد را با طول رکوع و سجود و خضوع و خشوع پیش آنان محبوب می گرداند. وقتی خوب آنها را به دام انداخت آنگاه آنان را دعوت به ولایت و دوستی پیشوایان ظلم و ستم می نماید. بحارالانوار ، جلد 81 ، صفحه 229 ✾ 📚✾@khademin22
✨ در حیرتم از خلقت آب، اگر با درخت همنشین شود، آنرا شکوفا میکند. اگر با آتش تماس بگیرد، آنرا خاموش میکند. اگر با ناپاکی ها برخورد کند، آنرا تمیز میکند. اگر با آرد هم آغوش شود، آنرا آماده طبخ میکند. اگر با خورشید متفق شود، رنگین کمان ایجاد میشود. ولی..... اگر تنها بماند، رفته رفته گنداب میگردد. دل ما نیز بسان آب است، وقتی با دیگران است زنده و تأثیر پذیر است، و در تنهایی مرده وگرفته است... "باهم" بودنهایمان را قدر بدانیم. . @khademin22 ✾📚✾
آدم‌های ساده را دوست دارم همان‌ها که بدی هیچ کس را باور ندارند همان‌ها که برای همه لبخند دارند همان‌ها که همیشه هستند برای همه هستند آدم‌های ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است بس که هر کسی از راه می‌رسد یا ازشان سوء استفاده می‌کند یا زمینشان می‌زند یا درس ساده نبودن بهشان می‌دهد آدم‌های ساده را دوست دارم بوی ناب “آدم” می دهند می دانی؟ آدم‌های ساده ساده هم عاشق می‌شوند ساده صبوری می کنند ساده عشق می ورزند ساده می‌مانند اما سخت دل می‌کنند آن وقت که دل می‌کنند، جان می‌دهند سخت می‌شکنند سخت فراموش می‌کنند همین آدم‌های ساده ✾📚 📚✾@khademin22
🙏🤍 ✨﷽✨ ✍️ هرچه بارت سبک‌تر خوابت راحت‌تر 🔹پیرمرد خارکَنی هر صبح به صحرا می‌رفت و با داس خار از زمین می‌کَند. سپس خارها را با طنابی جمع می‌کرد و بر دوش خود می‌افکند. 🔸قبل از غروب خارها را به شهر می‌آورد و برای طبخ نان به مردم می‌فروخت. 🔹شب که به خانه می‌رسید درد زخم محل خارها در کمرش اجازه نمی‌داد کمر بر بستر بگذارد و بخوابد و همیشه به پهلو می‌خوابید. 🔸روزی در بیابان سواره‌ای دید که دلش به حال پیرمرد سوخت و از اسب پیاده شد و برای پیرمرد خار جمع کرد. 🔹چون خارها را به پیرمرد داد، پیرمرد گفت: من خارها را بر کمر خود می‌بندم و تیغ خارها بر پشتم فرومی‌رود، برای اینکه نانی از دست مردم تصدق نگیرم و نگاه تحقیر و ترحمشان را تیغی سنگین‌تر از تیغ این خارها بر پشت خود می‌بینم که می‌خواهد در قلبم فرورود. 🔸ای رهگذر، از لطف تو سپاسگزارم. من اندازه خرید نان خود برای فردا خارم را جمع کرده‌ام، اگر خار بیشتر و بیش از نیاز بر کمر خود گیرم خارها بر پشتم سنگین‌تر می‌شوند و بارم هر اندازه سنگین‌تر باشد تیغ‌ها عمیق‌تر بر کمرم فرومی‌روند و خواب شب بر چشمانم سنگین‌تر می‌شود. 💢 آری! هرکس متاع دنیا بیشتر بر دوش کشد، خواب شبش سنگین‌تر باشد. @khademin22