eitaa logo
🇮🇷 قرارگاه خادم الشهدا نوشهر🇮🇷
359 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
13 فایل
🇮🇷کانال کمیته خادم الشهدا شهرستان نوشهر🇮🇷 به منظور اطلاع رسانی برنامه های پیش روراه اندازی شده که علاوه برآن، میتوانید از مطالب و مباحث مفید بهره ببرید. ارتباط با خادمین کانال و همچنین ثبت نام خادمی👇 @Morabi_mojahed
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🌟او ویژگی های خاصی داشت : همیشه دائم الوضو بود.مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. مداومت داشت بر خواندن زیارت عاشورا مانند الگوی خودش شهید ابراهیم هادی از کمک به نیازمندان غافل نمی شد. 💠روحیه جهادی و انقلابی داشت و در این راه شخصیت کاذب برای خودش نساخته بود. عاشق، حامی، تابع و مدافع ولایت فقیه بود. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. 🔆وقتی شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. 🌷شهیدهادی ذوالفقاری🌷 @khademin_noshahr
🔰 | 📍امدادگری که سر نداشت .... 🌟آتش بسیار سنگین بود ،۲۴ ساعته آتش می‌ریخت. در کنار آن افراد پیاده دشمن همراه با تانک وارد جاده می‌شدند که منطقه را بگیرند و ما را به عقب برانند. در روز ۱۲ اسفند ماه در یکی از پاتک‌ها، عراق محوطه ۶۰ - ۷۰ متری را به آتش بسته و جهنمی به پا شده بود و خطر بسیار نزدیک شده بود و این احتمال را می‌دادیم که ممکن است خط هر لحظه سقوط کند. علی که امدادگر بود مرتب سر مجروح‌ها حاضر می‌شد و به جایی رسید که او هم تفنگش را برداشت تا تیراندازی کند. 💠در یک لحظه توپ مستقیم تقریباً از نوک خاکریز رد شد و گرد و خاک زیادی به پا شد و چند دقیقه طول کشید تا گرد و خاک خوابید و تازه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است. در حدود ۳ متری‌مان یک پیکر افتاده بود که از سینه به بالای پیکر وجود نداشت و نمی‌توانستیم تشخیص دهیم که چه کسی است. 📍ما دوستی به نام شهید سعید امیری‌‎مقدم داشتیم که با علی بسیار جفت و جور بود و وقتی نگاهی به پوتین‌های شهید انداخت. گفت این پوتین‌های من است که علی پوشیده بود و فهمیدیم که آن پیکر بی‌سر مربوط به شهید علی حلاجیان است.. 🌷شهید علی حلاجیان🌷 ای خوشا با فرق خونین در لقاء یار رفتن سر جدا پیکر جدا در محضر دلدار رفتن 📌عملیات والفجر هشت جاده فاو - ام القصر اسفند ۱۳۶۴ 💬راوی : همرزم شهید @khademin_noshahr
🔰 | 📍مثلِ زینب.... 🌟در زمستانِ اصفهان که یک شب هوا خیلی سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده، آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن نماز شب است! بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد، دلش نمی‌خواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم، من در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد...! 🌷شهیده زینب‌ کمایی🌷 @khademin_noshahr