تا کسی #شهید نبود
شهید نمی شود.
شرط شهید شدن، شهید بودن است
اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی
استشمام شد، شهادت نصیبش می شود.
#حاج_قاسم
#خادممثلِقاسم
#خادمینراهیاننور
کانال رسمی کمیته خادمین شهدا زابل
✅ @khademin_sohada_zabol
#گزارش_تصویری
جلسه برنامه ریزی و فعالیت های
شهدایی،شهداء حوزه سیستان
کمیته خادمین شهدا زابل
#شهید
#شهید_گمنام
#خادممثلِقاسم
#خادمینراهیاننور
#شهید_آیت_سلیمانی
#کمیته_خادمین_شهدا_زابل
کانال رسمی کمیته خادمین شهدا زابل
✅ @khademin_sohada_zabol
🔳شهید عباسی از خادمان حمله تروریستی روز گذشته به حرم مطهر شاهچراغ «علیهالسلام» بود که در راه خدمت به زائران آسمانی و به فیض شهادت نائل آمد.
#شاهچراغ
#شهید
#شهدا
🔷@Basijnewsir
☑️نانی که آغشته به خون شد
💢در اثر بمباران رژیم غاصب #صهیونیستی که گورستان قدیمی در مرکز #خان_یونس را هدف قرار داد، این کودک #شهید شد.
پ.ن:لعنت خدا بر این رژیم کودک کش و حامیانش
#حجاب
#محرم
#شهدای_خدمت
#شهیدآیت_الله_سیدابراهیم_رئیسی
#شهدا_امامزادهگان_عشق_هستند
#خادمینشهدا
#خادممثلِقاسم
#كَرامَتَنَا_الشَّهادَةُ
#در_راه_فتح_قلهایم
➖➖➖➖➖
🔻کـــمـــیـــتـــه خــادمــیــنشـهدا شهرستان زابل
پیام رسان ایتاء
@khademin_sohada_zabol
🔻پیام رسان سروش
https://splus.ir/Khademin_zabol
🔻 پیام رسان روبیکا
@khademin_shohada_zabol
✨﷽✨
#شهیدمدافع_حرم
#سجاد_زبرجدی
طلوع : ۷۰/۱۱/۱۹
محل تولد : تهران
عروج : ۹۵/۷/۷
محل #شهادت : حلب سوریه
مزار #شهید : بهشت زهرا (س) تهران
#فرازے_از_وصیتنامہ
اگر درد و دل داشتید و یا خواستید مشورت بگیرید بیایید سر مزارم، به لطف خداوند حاضر هستم.
من منتظر همه شما هستم.
دعا می کنم تا هرکسی لیاقت داشته باشد شهید شود.
خداوند سریع الاجابه است، پس اگر می خواهید این دعا را برای شما انجام دهمگ شما هم من را با خوشی یاد کنید.
همه ما همدیگر را در آخرت زیارت می کنیم.
یکی با روی ماه و یکی با روی سیاه، انشالله همه با روی ماه باشیم.
و سلام را به امام زمان(عج) بفرستید تا رستگار شوید.
خواندن فاتحه و یاد شما بسیار موثر است برای من، پس فراموش نکنید و از من راضی باشید.
همه شما را به جان حضرت زهرا(س) قسم می دهم که من را فراموش نکنید و یادم کنید من هم حتما شما را یاد می کنم..
نگذارید شیطان باعث جدایی ما بشود.
#شهیدانه
#وعده_ما_بهشت
یکی از فرماندهان جنگ روایت میکند:
خدا رحمت کند «حاج عبدالله ضابط» را.
برایم تعریف میکرد خیلی دلم میخواست #سید_مرتضی_آوینی را ببینم.
یک روز به رفقایش گفتم، جور کنید تا ما #سید_مرتضی را ببینیم .
خلاصه نشد.
بالاخره آقا #سید_مرتضی_آوینی توی فکه روی مین رفت و به آسمونها پر کشید.
تا اینکه یک وقتی آمدیم در منطقه جنگی با کاروانهای راهیان نور.
شب در آنجا ماندیم.
در خواب، #شهید_آوینی را دیدم و درد و دلهایم را با او کردم ...
گفتم #آقا_سید
خیلی دلم میخواست تا وقتی زنده هستی بیایم و ببینمت، اما توفیق نشد.
#سید به من گفت "ناراحت نباش فردا ساعت ۸ صبح بیا سر پل کرخه منتظرت هستم".
صبح از خواب بیدار شدم.
منِ بیچاره که هنوز زنده بودن #شهید را شک داشتم، گفتم:
این چه خوابی بود، او که خیلی وقت است #شهید شده است.
گفتم حالا بروم ببینم چه میشه.
بلند شدم و سر قراری رفتم که با من گذاشته بود، اما با نیم ساعت تأخیر، ساعت ۸:۳۰. دیدم خبری از #آوینی نیست.
داشتم مطمئن میشدم که خواب و خیال است. سربازی که آن نزدیکیها در حال نگهبانی بود، نزدیک آمد و گفت: آقا شما منتظر کسی هستید؟ گفتم: بله، با یکی از رفقا قرار داشتیم.
گفت: چه شکلی بود؟ برایش توصیف کردم. گفتم: موهایش جوگندمی است.
محاسنش هم اینجوری است.
گفت: رفیقت آمد اینجا تا ساعت ۸ هم منتظرت شد نیامدی، بعد که خواست بره، به من گفت: کسی با این اسم و قیافه میآید اینجا، به او بگو #آقا_مرتضی آمد و خیلی منتظرت شد، نیامدی. کار داشت رفت اما روی پل برایت با انگشت چیزی نوشته، برو بخوان.
رفتم و دیدم خود #آقا_مرتضی نوشته:👇
#آمدیم_نبودید
#وعدۀ_ما_بهشت
#سید_مرتضی_آوینی
#کرامات_شهدا
زماني بچه ها در #شلمچه پيكر يكي از #شهدا را كه از نيروهاي #غواص بود، كشف كردند....
اما متأسفانه تا نزديك غروب آفتاب هرچه گشتند #پلاك آن #شهيد بزرگوار را پيدا نكردند، ديگر مأيوس شده بودند، با خود گفتند: #پلاك_شهيد كه پيدا نشد، پس پيكر #شهيد را همان جا مي گذاريم، صبح دوباره برمي گرديم.
صبح، يكي از برادرهايي كه با ما كار مي كرد، از خواب شب گذشته اش تعريف كرد و گفت: «ديشب خواب ديدم كه يك #غواص بالاي خاكريز آمد و به من گفت، دلاور اين جا چه مي كني؟»
من گفتم دنبال #پلاك_شهيدي مي گرديم، ولي پيدا نمي كنيم. او گفت: همان جا را مقداري عميق تر بكنيد، #پلاكش را هم پيدا مي كنيد».
صبح كه بچه ها پاي كار برگشتند، همان جا را عميق تر كندند و اتفاقاً پلاك #شهيد را هم پيدا كردند.
راوي :
#بسيجي_گمنام
🕊
🌷سیمای #شهدا را خدا از بچگی توی صورتش گذاشته بود. سعید عجیب چهرهای نورانی داشت، آنقدر که هروقت نگاهش میکردم بلند ذکر «ماشاءالله و لاحول و لاقوه الا بالله» را به زبان میاوردم. «اصلا انگار سیمای #شهدا را خدا از همان بچگی روی صورت سعید نقاشی کرده بود.»
«وقتی که در تابوت را برداشتند تا چهره ماه سعید را ببینم، بلند گفتم مادر حیف این چشمها بود که با مرگی غیر از #شهادت بسته شوند. اصلا حیف این صورت و سیما بود که #شهید نشود!»
یک روز رفتم مزار#شهدا، دیدم آقایی روی قبر سعید افتاده و دارد بلند بلند گریه میکند. از او پرسیدم سعید من را میشناسید، گفت من تا لحظه آخر کنارش بودم. آتش دشمن بیامان روی سرمان میبارید ولی سعید با آرامش خاصی داشت توی سنگر نماز میخواند. از نگرانی چندین مرتبه رفتم دنبالش که از سنگر بیرون بیاید ولی اصرار داشت اجازه بدهم نماز آخرش را با حال بخواند. میگفت این نماز، نماز آخرم است.
خمپاره آمده بود و تا سینهاش سوخته بود، صورت و چشمش هم سوخته بود و دستش هم تقریباً قطع شده بود...
شهیدسعیدچشم_براه
#اللّهمعجللولیکالفرج
#شهدا_امامزادهگان_عشق_هستند
#خادمینشهدا
#خادممثلِقاسم #شهیدرئیسی
#كَرامَتَنَا_الشَّهادَةُ
#ما_فاتحان_قلهایم
➖➖➖➖➖
🔻کـــمـــیـــتـــه خــادمــیــنشـهدا شهرستان زابل
پیام رسان ایتاء
@khademin_sohada_zabol
🔻پیام رسان سروش
https://splus.ir/Khademin_zabol
🔻 پیام رسان روبیکا
@khademin_shohada_zabol
✨﷽✨
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#عاشقانه_های_شهدا
.
#سردار_شهید
#حاج_حسین_بصیر
دریافت مژده #شهادت از امام حسین (علیه السلام)
#حسین برای #شهید شدن خیلی عجله داشت، می ترسید از قافله #شهدا جا بماند اما یک روزی حرفی عجیب زد.
می گفت: دیگر ترسی از #شهید شدن ندارم.
گفتم: تو که تا دیروز خیلی دلواپس بودی.
گفت: در عالم رؤیا رفتم سمت خیمه #امام_حسین (علیه السلام).
محافظش راه نداد
گفت: اگر سؤالی داری بنویس.
نوشتم آیا من #شهید می شوم.
جواب آمد که شما حتماً #شهید می شوید.
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#اللّهمعجللولیکالفرج
#خادمینشهدا
#خادممثلِقاسم #شهیدرئیسی
#كَرامَتَنَا_الشَّهادَةُ
#ما_فاتحان_قلهایم
➖➖➖➖➖
🔻کـــمـــیـــتـــه خــادمــیــنشـهدا شهرستان زابل
پیام رسان ایتاء
@khademin_sohada_zabol
🔻پیام رسان سروش
https://splus.ir/Khademin_zabol
🔻 پیام رسان روبیکا
@khademin_shohada_zabol
#شهید_عباس_شعف، فرمانده گردان میثم که در عملیات آزادسازی خرمشهر به #شهادت رسید از زخمی شدن خود اینگونه نقل خاطره میکند: شب دوم اردیبهشت ۱۳۶۰ بود. به خط اول پدافندی کماندوهای بعثی رسیدیم. درگیری خیلی سختی بود.
آن شب من به همراه نیروهای دستهام تا عمق مواضع دشمن نفوذ کرده بودیم. دشمن از همه سمت ما را زیر آتش گرفته بود.
لحظهای رگبار گلولهها و آتش خمپارهها قطع نمیشد و ما مقاومت میکردیم؛ ناغافل ضربهای محکم به سینهام خورد
دود و بوی باروت همه جا را پر کرده بود
من خودم را میان زمین و آسمان دیدم و بعد به زمین کوبیده شدم
از همه جای بدنم خون جاری بود
چشمهایم جایی را نمیدید و دست و پایم به فرمان من نبودند. فقط صداهایی را میشنیدم که میگفتند :
بچهها! برادر شعف #شهید شده.
بعثیها دارن میان
عقبنشینی کنید
مجروحا را به عقب ببرین
دیگر هیچ چیز نفهمیدم. بعثیها بالای سرم آمدند. یکی از آنها میخواست تیر خلاصی به من بزند؛ اما دیگری لگدی به پهلویم زد و با پوتین دست شکستهام را فشار داد. درد تمام وجودم را گرفت، ولی صدایی از دهانم بیرون نیامد. همین کار باعث شد تا به من تیر خلاص نزنند، اما من چقدر مشتاق آن تیر خلاصی بودم.
راوی :
🥀شهید_عباس_شعف
#کجایند_مردان_بی_ادعا
#اللّهمعجللولیکالفرج
#خادمینشهدا
#خادممثلِقاسم #شهیدرئیسی
#كَرامَتَنَا_الشَّهادَةُ
#ما_فاتحان_قلهایم
➖➖➖➖➖
🔻کـــمـــیـــتـــه خــادمــیــنشـهدا شهرستان زابل
پیام رسان ایتاء
@khademin_sohada_zabol
🔻پیام رسان سروش
https://splus.ir/Khademin_zabol
🔻 پیام رسان روبیکا
@khademin_shohada_zabol