eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
18.2هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
4.3هزار ویدیو
90 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
می گفت: دوسـت دارم #شهـــادتم در حالـی باشد ڪـــه در #سجـــده هستم.... #شهدا_شرمنده_ایم @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
..... 🍂🍁 می گوید: یکبار زمانی بودیم مجبور شدیم به صورت قاچاقی از طریق مشهد به افغانستان برویم. بین راه رودخانه ای وسیع و عمیقی وجود داشت که ما خبر نداشتیم. آب موج می زد. من دیدم با زن و بچه نمی توانم عبور کنم. راه برگشت هم نبود؛ چون در ایران همه به دنبال من بودند. نمی دانستم چه کنم. به (عج) شدم. از همه جا و ناامید شده و گفتم: «آقا! این زن و بچه توی این بیابان غربت امشب نمانند! آقا جان، اگر من مقصرم اینها تقصیری ندارند.» 🍂🍁 لحظاتی از من نگذشته بود. همان وقت اسب سواری رسید! از ما سوال می کرد: «اینجا چه می کنید؟!» گفتم: «می خواهیم از آب عبور کنیم.» آقایی که سوار بر اسب بود بچه را بلند کرد و در سینه خودش گرفت. من را هم پشت خود سوار کرد. خانم من هم پشت من سوار شد.ایشان اسب را به سمت آب حرکت دادند. وارد آب شد. در حالی که من دیدم اسب شنا می کرد، راه نمی رفت! وقتی رسیدیم آن طرف، ما را گذاشتند زمین و تشریف بردند. نمی دانی چه حالی داشتم. من سجده ی شکر بجا آوردم و در همان حال گفتم بهتر است از او بیشتر تشکر کنم. 🍂🍁 از برخواستم دیدم اسب سوار نیست و رفته. تعجب کردم. یعنی اینقدر سریع برگشت!؟ در همین حال به خودم گفتم لباس هایمان را در بیاوریم تا خشک شود. نگاه کردم دیدم به لباس هایمان یک قطره آب هم نپاشیده! به کفش و لباس و چادر همسرم نگاه کردم دیدم خشک است! نمی دانستم چه کنم. دو مرتبه سجده ی شکر به جا آوردم. 📚کتاب وصال، صفحه 21 الی 23 @khademinekoolebar
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 آیا وقتي ما در برابر قرار مي‌گيريم با زماني كه (ع) در مقابل خدا قرار مي‌گرفت يكسان است؟! با زماني كه (ع) يا (ع) در مقابل قرار مي‌گرفت يكسان است؟! اگر ما در هنگام ، همان خضوع و خشوع را داریم چه شده كه آنها دربرابر خداوند استكبار نمي‌ورزيدند و وقتی به مي‌افتادند دائماً مي‌ريختند تا جایی که زير پيشاني گل مي‌شد، ولی ما این چنین نیستیم؟ ✨دلیل نبود خضوع و خشوع در دعا، « » است. يكي از خطرناک‌ترين بيماري‌هاي كنوني جامعه ما «بیماری قساوت» است به طوري كه غالبا در برابر خشيت الهي ترس و خضوع و خشوع نداریم. تأكيد زيادي در وجود دارد که گريه قلب انسان را شست‌وشو و جلا مي‌دهد..... حتي در در روايات مکرر آمده است كه اگر فردی نمي‌تواند گريه كند، سعی کند يك قطره اشک از چشمش بيايد. براي اينكه اين فرد به مرور زمان ياد بگيرد چگونه بايد قلبش را شست‌وشو دهد. ما بايد عادت كنيم كه خضوع و خشوع در برابر خداوند را در خود ایجاد کنیم. اين‌ راهها تماماً به اين خاطر هست كه به مرور قساوت در ما از بين برود. روحمان با یادش شاد..... @khademinekoolebar
☘️ علی آقا بعد از برادرش امیر خیلی فرق کرده بود. دو هفته از شهادت امیر می گذشت. خانه پدر علی آقا بودیم. نیمه شب بود. علی آقا پاور چین پاور چین رفت طرف تراس. کنجکاو شدم رفتم دنبالش. سر به گذاشته بود و زار زار می کرد. وقتی فهمید پشت سرش نشستم، گفت: فرشته! برای من دعا کن که بشم. امیر چهار ماهه اجر جهادش را گرفت، من روسیاه هفت سال است که معطلم... 🌿 گفت: من اگر شوم راضی هستی؟ ♻️ گفتم: اگه تو بری از غصه می میرم. اما راضی ام به رضای خدا. 🍀 دستهایش را به حالت دعا بلند کرد و گفت: خدایا! خودت می دانی مرگ در رختخواب ننگ است. را نصیبم کن. 🍀 علی آقا پیش کسی گریه نمی کرد. اما این بار زد زیر گربه و با بغض و حسرت گفت: وقتی تازه شده بود، توی خواب دیدمش. دستش را گرفتم و گفتم: مصیب! من و تو همه راهکارها را باهم قفل کردیم؛ تو را به خدا این راهکار اخری را به من بگو. نمی گفت. دستش را محکم چسبیدم و قسمش دادم. می دانستم اگر با مرده چنین کنی جواب می دهد. گفتم: تا جواب ندهی رهایت نمی کنم. گفت: راهکارش است. دوباره دست هایش را به حالت دعا بالا گرفت و گفت: بار الها؛ اگر را با اشک می دهی، اشک ها و گریه های من روسیاه را قبول کن... همسر 🌙 شبتون شهدایی ✨✨