eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا
17.4هزار دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
86 فایل
ادمین جهت ارتباط و هرگونه سوال در مورد خادمی،کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110 ادمین محتوا: @KhademResane_Markazi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ وقتی از برمی گشت خیلی مهربان می شد. نمی گذاشت زیرش تشک بیندازم. می گفت: «مادر! اگر بدانی که شب ها کجا می خوابند؟! من چطور روی تشک بخوابم در حالی که آن ها در سختی هستند؟». خریدهای خانه را انجام می داد و با مهربانی مرا به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) می برد و گفت: «مادر! نکند غصه بخوری. ما دارم به اسلام خدمت می کنم. خداوند هم عوضش را به شما می دهد. خداوند، یار بی کسان است آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به ببرد.... گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن با یک بیت جوابمو داد و گفت: «شما، با خانمان خود بمانید / که ما بی خانمان بودیم و رفتیم» موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: مادر، به خدا می سپارمت.... چند روزی از رفتنش نگذشته بود که او را در خواب دیدم. گفتم: «چرا اینقدر زود آمدی؟» گفت: «مادر، عجله دارم. فقط آمدم بگویم که دیگر چشم به راهم نباشید.» صبح که بیدار شدم، نگرن شدم. گفتم نکند انجام شده! شب بعدی هم دوباره همین خواب را دیدم. دامادم را فرستادم تا جویای حال شود. خبری از او نداشتند. شده بود........ @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ به ما گفتند به دشمن در آمده و در اردوگاه بعد از ده روز به می رسد و جنازۀ او در قبرستان الکُخ حد فاصل دو شهر و دفن می شود..... یکی از دوستانش که پس از آزاد شد به منزل ما آمد و گفت مقداری آب لب تاقچه گذاشته بودند. خودش را روی زمین می کشید تا اب بنوشد اما در میان راه به رسید. آخرین جمله ای که بر زبان جاری کرد این بود: فدای لب تشنه ات یا ابا عبدالله.... @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ وقتی به رفتم آقا سید الشهداء (علیه السلام) را به جوان رعنایش قسم دادم تا فرزندم را به من برگرداند. دو سال گذشت و خبری نشد. یک روز اعلام کردند که ۵۷۰ را به کشور آوردند. با خود گفتم: یعنی می شود بچۀ من هم در میان همین ها باشد؟؟؟؟ در همین فکر بودم که زنگ خانه را زدند. گفتم: «کیه؟». گفتند: منزل ؟؟ با عجله در را باز کردم و گفتم: محمدرضای مرا آوردید؟ گفتند: «مگر به شما خبر دادند؟» گفتم: سه چهار شب پیش خواب پدرش را دیدم. یک قفس سبز با یک قناری سبز در دست داشت. به من گفت: مژده می دهم که بعد از شانزده سال، در راه است.... آن برادر سپاهی گفت: حالا من هم به شما مژده می دهم که بعد از شانزده سال پیکر را آوردند. ولی پسر شما با بقیه فرق دارد..... گفتم: یعنی چی؟! چه فرقی؟ گفت: تفاوتش اینه که بعد از شانزده سال، جنازۀ او همچنان سالم مانده و هیچ تغییری نکرده. الآن هم در سردخانۀ بهشت معصومه است. اگر می خواهید او را ببینید فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع، جنازۀ او را ببیبنید..... @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ وارد سرد خانه شدم. قدم هایم سست شده بود و توان حرکت نداشتم. نفسم بند آمده بود و حالت عجیبی به من دست داده بود. بالأخره او را دیدم. نورانی و معطر بود. موهای سر و صورتش تکان نخورده بود. چشمهایش هنور با من حرف می زد. بعثی ها وقتی دیده بودند جنازه سالم است، او را زیر آفتاب گذاشته بودند، اما تغییر نکرده بود بعد نوعی پودر روی بدنش ریخته بودند تا بدنش متلاشی شود، اما باز هم اثر نکرده بود..... بعد گفتند: هنگام مبادلۀ ، سرباز عراقی با تحویل دادن جنازۀ گریه می کرد و صدام ر لعنت می کرد که چه انسان هایی را به رسانده..... دو رکعت نماز شکر خواندم و آمادۀ تشییع جنازه شدم...... وقتی مردم از سالم بودن پیکر محمد رضا خبر دار شدند، چه قیامتی بر پا کردند. مصلای قدس جای سوزن انداختن نبود. باورم نمیشد بعد از شانزده سال چنین تشییع جنازۀ باشکوهی صورت گیرد..... با وجود درد پایی که داشتم، خودم وارد قبر شدم. بچه ام را بغل گرفتم و داخل قبر گذاشتم. عده ای گریه می کردند. عده ای سینه می زدند و خلاصه غوغایی شده بود و خودم با دستان خودم محمدرضا را دفن کردم.... @khademinekoolebar
🌼🌺🍃🍂✨ 🌺🍃🍂✨ 🍃🍂✨ 🍂✨ ✨ (ره): این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید.... 🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷 قسمتی از وصیت نامه بزرگوار را در ادامه می‌خوانیم: اي جوانان... نکند در رختخواب ذلت بميريد که عليه السلام در ميدان نبرد شد و مبادا در غفلت بميريد که علي عليه السلام در عبادت شد و مبادا در حال بي تفاوتي بميريد که علي اکبر در راه عليه السلام و با هدف شد.  @khademinekoolebar