کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وقتی از #جبهه برمی گشت خیلی مهربان می شد. نمی گذاشت زیرش تشک بیندازم. می گفت: «مادر! اگر بدانی که #رزمندگان شب ها کجا می خوابند؟! من چطور روی تشک بخوابم در حالی که آن ها در سختی هستند؟». خریدهای خانه را انجام می داد و با مهربانی مرا به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) می برد و گفت: «مادر! نکند غصه بخوری. ما دارم به اسلام خدمت می کنم. خداوند هم عوضش را به شما می دهد. خداوند، یار بی کسان است
آخرین باری که به مرخصی آمد اوایل ماه ربیع بود، برای دوستانش سوغاتی گرفت و شش جعبه شیرینی هم گرفت تا برای جشن میلاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به #جبهه ببرد....
گفتم: «مادر این همه پول خرج نکن. برای زندگیت پس انداز کن با یک بیت جوابمو داد و گفت: «شما، با خانمان خود بمانید / که ما بی خانمان بودیم و رفتیم»
موقع خداحافظی حالت عجیبی داشت. و گفت: مادر، به خدا می سپارمت....
چند روزی از رفتنش نگذشته بود که او را در خواب دیدم. گفتم: «چرا اینقدر زود آمدی؟» گفت: «مادر، عجله دارم. فقط آمدم بگویم که دیگر چشم به راهم نباشید.» صبح که بیدار شدم، نگرن شدم. گفتم نکند #علمیاتی انجام شده! شب بعدی هم دوباره همین خواب را دیدم.
دامادم را فرستادم #سپاه تا جویای حال #محمدرضا شود.
خبری از او نداشتند. #مفقود_الاثر شده بود........
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
به ما گفتند #محمدرضا به #اسارت دشمن در آمده و در اردوگاه #موصل بعد از ده روز #اسارت به #شهادت می رسد و جنازۀ او در قبرستان الکُخ حد فاصل دو شهر #سامراء و #کاظمین دفن می شود.....
یکی از دوستانش که پس از #جنگ آزاد شد به منزل ما آمد و گفت مقداری آب لب تاقچه گذاشته بودند. خودش را روی زمین می کشید تا اب بنوشد اما در میان راه به #شهادت رسید. آخرین جمله ای که بر زبان جاری کرد این بود:
فدای لب تشنه ات یا ابا عبدالله....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وقتی به #کربلا رفتم آقا سید الشهداء (علیه السلام) را به جوان رعنایش #علی_اکبر قسم دادم تا فرزندم را به من برگرداند.
دو سال گذشت و خبری نشد. یک روز اعلام کردند که ۵۷۰ #شهید را به کشور آوردند. با خود گفتم: یعنی می شود بچۀ من هم در میان همین ها باشد؟؟؟؟
در همین فکر بودم که زنگ خانه را زدند. گفتم: «کیه؟». گفتند: منزل #شهید_محمدرضا_شفیعی ؟؟
با عجله در را باز کردم و گفتم: محمدرضای مرا آوردید؟
گفتند: «مگر به شما خبر دادند؟»
گفتم: سه چهار شب پیش خواب پدرش را دیدم. یک قفس سبز با یک قناری سبز در دست داشت. به من گفت: مژده می دهم که بعد از شانزده سال، #مسافر_کربلا در راه است....
آن برادر سپاهی گفت: حالا من هم به شما مژده می دهم که بعد از شانزده سال پیکر #شهید_محمدرضا_شفیعی را آوردند.
ولی پسر شما با بقیه فرق دارد.....
گفتم: یعنی چی؟! چه فرقی؟
گفت: تفاوتش اینه که بعد از شانزده سال، جنازۀ او همچنان سالم مانده و هیچ تغییری نکرده. الآن هم در سردخانۀ بهشت معصومه است. اگر می خواهید او را ببینید فردا صبح بیایید تا قبل از تشییع، جنازۀ او را ببیبنید.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#مادر_شهید #محمدرضا_شفیعی
وارد سرد خانه شدم. قدم هایم سست شده بود و توان حرکت نداشتم. نفسم بند آمده بود و حالت عجیبی به من دست داده بود. بالأخره او را دیدم. نورانی و معطر بود. موهای سر و صورتش تکان نخورده بود. چشمهایش هنور با من حرف می زد.
بعثی ها وقتی دیده بودند جنازه سالم است، #سه_ماه او را زیر آفتاب گذاشته بودند، اما تغییر نکرده بود بعد نوعی پودر روی بدنش ریخته بودند تا بدنش متلاشی شود، اما باز هم اثر نکرده بود.....
بعد گفتند: هنگام مبادلۀ #شهدا، سرباز عراقی با تحویل دادن جنازۀ #محمد_رضا گریه می کرد و صدام ر لعنت می کرد که چه انسان هایی را به #شهادت رسانده.....
دو رکعت نماز شکر خواندم و آمادۀ تشییع جنازه شدم......
وقتی مردم #قم از سالم بودن پیکر محمد رضا خبر دار شدند، چه قیامتی بر پا کردند. مصلای قدس جای سوزن انداختن نبود. باورم نمیشد بعد از شانزده سال چنین تشییع جنازۀ باشکوهی صورت گیرد.....
با وجود درد پایی که داشتم، خودم وارد قبر شدم. بچه ام را بغل گرفتم و داخل قبر گذاشتم. عده ای گریه می کردند. عده ای سینه می زدند و خلاصه غوغایی شده بود و خودم با دستان خودم محمدرضا را دفن کردم....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#امام_خمینی(ره):
این وصیت نامه هایی که این عزیزان می نویسند مطالعه کنید، پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند ،یک روز هم یکی از این وصیت نامه ها رو بگیرید و مطالعه کنید و فکر کنید....
🇮🇷🌹🇮🇷🌹 🇮🇷 🌹🇮🇷🌹🇮🇷
قسمتی از وصیت نامه #شهید بزرگوار #محمدرضا_شفیعی را در ادامه میخوانیم:
اي جوانان...
نکند در رختخواب ذلت بميريد که #حسين عليه السلام در ميدان نبرد #شهيد شد
و مبادا در غفلت بميريد که علي عليه السلام در #محراب عبادت #شهيد شد
و مبادا در حال بي تفاوتي بميريد که علي اکبر در راه #حسين عليه السلام و با هدف #شهيد شد.
@khademinekoolebar