#روز_شمار_دفاع_مقدس 17 شهریور
🔶قیام 17 شهریور و کشتار جمعی از مردم به دست ماموران ستم شاهی پهلوی (1357 ه.ش)
🔶 شهادت شهید محبوبه دانش آشتیانی (1357 ه.ش)
🔶 شهادت شهید محرمعلی مومنی (1357 ه.ش)
🔶 شهادت شهید قاسم دهقان، فرمانده گردان مالک اشتر لشکر 27 محمد رسولالله (ص) (1374 ه.ش)
@khademinekoolebar
#حدیث_روز
قالَ الإمامُ جَعْفَرُ بنُ محمّد الصّادقُ علیه السلام :
مَنْ حَفِظَ مِنْ شیعَتِنا أرْبَعینَ حَدیثاً بَعَثَهُ اللهُ یَوْمَ الْقیامَهِ عالِماً فَقیهاً وَلَمْ یُعَذِّبْهُ.
حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) فرمودند:
هركس از شیعیان ما #چهل_حدیث را حفظ كند ـ و به آن ها عمل نماید ـ، خداوند او را دانشمندى فقیه در قیامت محشور مى گرداند و عذاب نمى شود.
أمالى الصدوق: ص 253
@khademinekoolebar
#روز_شمار_دفاع_مقدس 18 شهریور
🔶شهادت شهید جانعلی اسفندیاری کلایی (1360 ه.ش)
🔶 عملیات قادر در اشنویه توسط ارتش (1364 ه.ش)
🔶 شهادت شهید محمد بهرامیه (1361 ه.ش)
@khademinekoolebar
s.m m:
#حدیث_روز
قال الامام علىّ بن موسى الرّضا (علیه السلام) :
كان ابى اذا دخل شهر المحرم لا يرى ضاحكا و كانت الكابة تغلب عليه حتى يمضى منه عشرة ايام، فاذا كان اليوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته و حزنه و بكائه...
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند:
هر گاه #ماه_محرم فرا مىرسيد، پدرم ( حضرت موسى بن جعفر"علیه السلام") ديگر خندان ديده نمىشد و غم و افسردگى بر او غلبه مىيافت تا آن كه ده روز از محرم مىگذشت، روز #دهم_محرم كه مىشد، آن روز، روز مصيبت و اندوه و گريه پدرم بود.
امالى صدوق، ص ۱۱۱
@khademinekoolebar
#حدیث_روز
قال رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ :
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ علیه السّلام حَرارَةً فى قُلُوبِ الْمُؤ منینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
پیامبر مكرم اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
براى شهادت #حسین علیه السلام ، حرارت و گرمایى در دلهاى مؤ منان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود .
کتاب جامع احادیث الشیعه ، ج 12، ص 556
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🌺🍃🍂✨
🌺🍃🍂✨
🍃🍂✨
🍂✨
✨
#محرم و #صفر شهدایی...
عرض ادب و احترام به ساحت مقدس حضرت #سید_الشهداء علیه السلام و تسلیت به امام زمان حضرت #حجت_ابن_الحسن "عجل الله تعالی فرجه الشریف" هر روز با یک #شهید....
روز اول #محرم
#شهید_منوچهر_مدق
با ما همراه باشید.....
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
#منوچهر با خدا معامله كرد و حاضر نشد مفت ببازد....
منوچهر بسیار صبور و مهربان بود. با تمام دردی که داشت هیچ وقت اعتراض نمی کرد. "سوره #یاسین" و " #الرحمن" و " #زیارت_عاشورا" را خیلی دوست داشت.
عاشق آسمان بود و بیشتر وقت ها نمازش را در پشت بام خانه می خواند. همیشه می گفت: " من آنقدر عاشق پروردگار هستم که نمی خواهم به این راحتی #شهید شوم"
سال 79 سال سخت و بدی بود چرا که منوچهر دیگر نمی توانست درد را تحمل کند و می گفت:" از خدا خواستم سخت #شهید شوم ولی دیگر روحم نمی تواند این دنیا را تحمل کند"
شب آخر در بیمارستان پزشکان گفتند که دیگر امیدی به زنده ماندن منوچهر نیست
.
تا صبح کنار منوچهر نشستم و هر دو گریه می کردیم
.
صبح حالش بد شد و خونريزي زيادي داشت. دست کشید روی خون و به صورتش زد گفتم: منوچهر! چرا این کار را می کنی؟ گفت: " #خون_شهید است"
از من خواست تا برایش لیوان آبی بیاورم وقتی آوردم روی سرش ریخت و گفت: من #غسل_شهادت دادم و شروع کرد به #نماز خواندن حال عجیبی داشت.
بعد از نماز دستهايم را گرفت و گفت: این دستها زحمت زیادی برای من کشیده اند چند بار تکرار کرد. من هم گریه می کردم و نمی توانستم جوابش را بدهم.
منوچهر همیشه می گفت: نمی خواهم روی تخت بیمارستان شهید شوم.
وقتی پرستار ملافه های تختش را عوض می کرد من و علی او را از تخت بلند کردیم منوچهر دست من را گرفت و یک نگاه به علی و من کرد و چشمانش را بست...
او در آغوش من و پسرم #شهید شد......
#عاشقانه_ها_ی_الهی
به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
#حديث_دشت_عشق...
#منوچهر صبح قبل از عمل دستم را گرفت و گذاشت به سینه اش، گفت: #خدا زیبایی های زندگی را برای بنده های خویش خلق کرده تو هم باید از آن ها استفاده کنی؛ شاد باشی.....
لب هایش می لرزید....
گفتم: من که لحظه های شاد زیاد داشتم، از #جبهه برگشتن هایت، زنده بودنت، نفس هایت، همه ی شادی زندگی من است. همین که می بینمت شادم. ....
گفت: خواب دیدم #ماه_رمضان است و سفره #افطار پهن است. همه #شهدا دور سفره نشسته بودند. به آن ها حسرت می خوردم. شهید حاج عبادیان زد به شانه ام و گفت: بابا کجایی؟ ببین چقدر مهمان را منتظر گذاشته ای!؟ بعد گفت: با فرشته وداع کن. بگو دل بکند. آن وقت می آیی پیش ما. ولی به زور نه.....
گفتم: قرار ما این نبود. گفت: فرشته جان! تو را به خدا، تو را به جان عزیز زهرا، دل بکن....
من خود خواه شده بودم. #منوچهر را برای خودم می خواستم. حاضر شده بودم بدترین دردها را بکشد، ولی بماند....
دستم را بالا آوردم و گفتم: خدایا، راضیم به رضایت. دلم نمی خواهد منوچهر من، بیشتر از این عذاب بکشد....
منوچهر لبخند زد و شکر کرد. جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت بچه ها را بوسید، دست من را دو، سه بار بوسید. گفت: این دستها خیلی زحمت کشیده اند. بعد از این بیشتر زحمت می کشند....
نفس هایش کوتاه شده بود؛ گریه کردم؛ منوچهرم را دیدم که آرام آرام خوابیده است......
تا منوچهر بود، ته غم را ندیده بودم. حالا شادی را نمی فهمم.....
#عاشقانه_ها_ی_الهی
به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ
@khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
بعد از جنگ غیر از ترکش هایی که با جراحی از تن منوچهر خارج شده بود بیشتر از 80 تا ترکش تو بدنش بود، از فرق سر تا نوک پا ...
بدترینش چند تا بود که دور قلبش فرو رفته بود و با کمی حرکت می تونست بکشتش....
از طرفی هم وقتی تو #شلمچه #شیمیایی زدن منوچهر با اینکه شکمش پر ترکش بوده و خونریزی داشته، ماسکش رو در میاره و می گذاره رو صورت یه بسیجی مجروح و اون رو تا دم ماشین کول می کنه و بعد خودش بیهوش می افته، همونجا بود که شیمیایی شد و به خاطر جراحت شکمش بعداً دچار 3 تا سرطان شد.....
سرطان ریه،سرطان دستگاه گوارش و سرطان خون! این ها هر کدومش به تنهایی می تونه یکی رو از پا در بیاره چه برسه به اینکه 3 تاش با هم باشه....
گفت: فرشته من یه معامله ای با #خدا کردم، حالا اون معامله کامل شده، فقط تو مانع #شهادت منی،از من دل بکن.....
تو راضی بشی من دیگه #شهید می شم....
گفتم:این حرف ها چیه منوچهر؟ ما همه سختی ها رو با هم گذروندیم این یکی رو هم می گذرونیم.
گفت:نه فرشته!دیگه خسته شدم، فرشته خسته ام، اگر تو راضی بشی من می رم....
گفتم:آخه چطور؟ چطور از تو دل بکنم؟؟ تو همه زندگی منی، من فقط یاد گرفتم به تو دل ببندم، دل کندن رو یادم ندادی منوچهر....
ولی به خودم گفتم: این خود خواهیه. تو که ادعای عاشقی می کنی، حاضری منوچهر باشه ولی درد بکشه؟
به خدا گفتم: خدایا؛ من می خوام منوچهر راحت باشه.اما خودم رو گول می زدم، چون می دونستم راحتی منوچهر تو این دنیا امکان نداره. راضی شدم به رفتنش، اما هنوز هم نمی فهمم چطور؟؟؟
آخه نمی تونستم دوریش رو تحمل کنم، هنوز هم بعد از این همه سال نمی تونم........
این همه چیز توی این دنیا اختراع شده اما هیچ اکسیری برای دل تنگی نیست . .
#عاشقانه_ها_ی_الهی
به روایت از خانم ملکی،همسر شهید سید منوچهر مُدِقْ
@khademinekoolebar