eitaa logo
خادم المهدی (عج)
55 دنبال‌کننده
36.2هزار عکس
20.1هزار ویدیو
206 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✍سبک بصیرتی(مبارزه با نفس) 🌺🌺 فرار شهید سربازیش را باید داخل خانهٔ جناب سرهنگ می گذراند. آن هم زمان شــاه! وقتی وارد خانه شد و چشمش به زن نیمه عریان سرهنگ افتاد بدون معطلی پا به فرار گذاشت و خودش را برای جریمه ای که انتظارش را می کشید، آماده می کرد جریمه اش تمیز کردن تمام دستشویی های پادگان بود. 18 دستــــشویی که در هر نوبت 4 نفر مامور نظافتشان بودند. هفت روز از این جریمه سنگین می گذشت که سرهنگ برای بازرسی آمد و گفت: بچه داهاتی: سر عقل اومدی؟ عبدالحسین گفت: این 18 توالت که سهله، اگه سطل بدی دستم و بگی همه این کثافت ها رو خالی کن تو بشکه و ببر توی بیابون و تا آخر سربازی هم کارت همین باشه با کمال میل قبول می کنم؛ اما دیگه تو اون خونه پام رو نمی ذارم 📚کتاب خاک های نرم کوشک،ص 16 🇮🇷 @Sepahiy.. اخبار سپاه پاسداران
شهید برونسی می گوید🗣: در خیبر به اعتقاد فرماندهان، برونسی از همه تر عمل کرد. عجیبی هم از خودش نشان داد. او، فرمانده تیپ هجده جوادالائمه‌(س)بود که در 23 اسفندماه 1363 به شهادت رسید. «محمد حسن شعبانی»، همرزم او سلحشوری های این فرمانده را در عملیات خیبر یعنی یک سال قبل از شهادتش(اسفند ماه 1362) چنین روایت می کند: قبل از عملیات خیبر جلسه مهمی گذاشتند. تمام فرماندهان رده بالا آمده بودند. یادم هست یکی‌شان روی کالک و نقشه داشت از محورهای مهم عملیات می‌گفت و کار یک یک فرماندهان را برایشان توضیح می‌داد. در این میان نوبت رسید به . خونسرد و طبیعی نشسته بود و داشت به حرف فرمانده گوش می داد. چون کار و بود، حرف‌های آن فرمانده هم به درازا کشید، یک دفعه بلند شد و حرف او را کرد. گفت: «اخوی این حرف‌ها به درد ما نمی خورد.» 👀چشمهای همه گرد شد. همه مات و 🤔مبهوت او را نگاه می کردند. در جلسه به آن مهمی هر حرفی را داشتیم غیر از این یکی. به 🗺نقشه ها اشاره کرد و ادامه داد: «اینها دردی را از درمان نمی کند.» فرمانده با حالت جدی گفت: «یعنی چه؟ منظور شما را نمی فهمم.» 🙂لبخندی زد و گفت: «اگر نباشد، می ‌خواهم بگویم که شما برای کار من فقط بگو ⛔️کجا را باید بگیرم. یعنی را نشان بده. با قایق یا هر چه که هست من را به آنجا ببر و بگو منطقه این است باید این جا را بگیریم.» 💤سکوت فضای جلسه را گرفته بود. آن فرمانده هم چیزی نمی گفت. ولی معلوم بود ناراحت شده. باز خودش رشته کلام را به دست گرفت و 🗣گفت: «ما باید روی زمین کار کنیم. ما باید زمین را با پوست و گوشت مان لمس کنیم. این طوری که شما از روی نقشه می گویی برو پشت اتوبان و آنجا چه کار کن و بعد آن جا برو فلان منطقه به درد نمی خورد. باید محل را مستقیم نشان بدهید.» آن روز با این که ناراحتی هم به وجود آمد ولی آخرش حرفش را به نشاند. هم قرار شد منطقه را از نزدیک به او نشان بدهند و هم 3 گردان نیرو در اختیارش گذاشتند. در عملیات به اعتقاد فرماندهان، از همه موفق تر عمل کرد. رشادت عجیبی هم از خودش نشان داد. پا به پای بچه ها می آمد. گاهی کلاش دستش بود، گاهی تیربار گاهی هم آرپی‌جی می زد. غول‌پیکر دشمن را هیچ وقت یادم نمی رود. آخرین دشمن بود و آخرین سدش، جلوی سیل نیروهای ما. یکهو مثل مور و ملخ ریختند در منطقه. اسلحه کوچکشان تیربار بود. بعضی‌هایشان 60 را مثل یک بچه دو سه ماه گرفته بودند زیر بغلشان. یکی خمپاره را می گرفت و یکی دیگر هم با همان وضع می کرد. یعنی قبضه را زمین نمی گذاشتند. با دیدن آنها قدرت الهی انگار بیشتر شد. گرم تر از قبل شروع کرد به ریختن آتش. بچه ها هم از همین حال و هوا روحیه می‌گرفتند و گرمتر می جنگیدند. آخر کار هم حسابی از پس تکاورها برآمدیم یا به ☠درک واصل شدند و یا فرار را بر قرار ترجیح دادند. 🆔 @RahpooyanShohada
(زاده ۳ شهریور ۱۳۲۱، گلبوی بالایا کدکن از توابع تربت حیدریه - شهادت ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ عملیات بدر، شرق دجله) یکی از فرماندهان ایران در جنگ ایران و عراق بود. مشهد، بهشت رضا، ایران وی پس از چند بار تغییر شغل نهایتاً به شغل روی می‌آورد و تا هنگام پیوستن به این شغل را ادامه داد. او همچنین از سیاسی مخالف حکومت پهلوی بود که چند بار توسط دستگیر و شکنجه شده و نهایتاً حکم او صادر گردید اما با وقوع انقلاب اجرا نشد. 🆔️ @RahpooyanShohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک تکه از ماه خاطره ای زیبا از شهید والا مقام در قالب یک کلیپ تصویری ویژه علاقه مندان شهدا فوروارد یادتون نره 🆔️ @RahpooyanShohada
های فوق العاده در باره ی شهید ویژه ی علاقه مندان و های شهدا به شما عزیزان.🌷 🆔️ @RahpooyanShohada