eitaa logo
بی پرده خوان | محمد خادم
444 دنبال‌کننده
115 عکس
53 ویدیو
2 فایل
اشعار و نوشته های محمد خادم
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ بسم الله الرحمن الرحیم ‍ ‍ آنشب کسی نبود ولی دم ادامه داشت در خیمه یک سکوت منظم ادامه داشت در خیمه بر تمامی پرچم نوشته ها "باز این چه شورش است و چه ماتم" ادامه داشت دیروز روز آخر ماه صفر گذشت اما هنوز ماه محرم ادامه داشت نامی وزیده بود و جنون پا گرفته بود بادی نبود و لِی لِی پرچم ادامه داشت یکریز در کنار خودم شعر می شدم هر قدر از حسین نوشتم ، ادامه داشت کم بوده هر چه گریه برایت نوشته ام اما هزار شکر که این "کم" ادامه داشت خوشحالم این دو قطره که اینک شروع شد تا چشمهای حضرت آدم (ع) ادامه داشت (ع) @khadempoet
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ چرا که وعده تو کردی و او به جا آورد
غزلم تا به پایتان برسد واژه باید از آسمان برسد واژه باید جسورتر باشد تا در این قصه قهرمان برسد قصه بی قهرمان چه تکراریست قهرمان کاش ناگهان برسد شاعری بیت بیت بالا رفت تا به اینجایِ داستان برسد، تکیه داده به کعبه فریادی که می آید به دادمان برسد شعر دنبال قهرمانش رفت رفت شاید به جمکران برسد.
هدایت شده از شعر هیأت
علیه‌السلام 🔹آن روز...🔹 آن روز هرچند آخرین روز جهان باشد باید شروع فصل خوب داستان باشد روزی که پیدا می‌شود خورشید پشت ابر باید که بارانی‌ترین روز جهان باشد مردی که ده قرن است با عشق و عطش زنده‌ست باید نه خیلی پیر نه خیلی جوان باشد با خود تصور می‌کنم گاهی نگاهش را چشمی که بی‌اندازه باید مهربان باشد یک روز می‌آید که این‌ها خواب و رؤیا نیست و خوش به حال هر کسی که آن زمان باشد بی‌بی که جان می‌داد بالا را نشان می‌داد شاید خبرهای خوشی در آسمان باشد بی‌بی که پای دار هی این آخری می‌گفت این آخرین قالیچه نذر جمکران باشد... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3387@ShereHeyat
هیئت هفتگی انصارالمهدی ارواحنافداه جشن بزرگ عید نیمه شعبان 🔻 جلسه انس با قرآن کریم 🔻با سخنرانی حجت‌الاسلام کشاورز 🔻با نوای کربلایی محمدرضا طالبی 🔻شعرخوانی برادر خادم 🕖چهارشنبه ۱۷ اسفند ماه ، از ساعت ۱۹ 📍خیابان جهاد، کوی مسعود،دبیرستان صالحین. خيمه انصار المهدی ارواحنافداه @heyatansarolmahdi
قهوه فروش گفت : چیزی بر تخت سیاه من بنویس. من این بیت را نوشتم از حافظ
قلم به دست گرفتم جهاد تبیین را خدا بخیر کند فتنه ی شیاطین را زمانه بر سر جنگ است، یا علی مددی چگونه حمل کنم بی تو بار سنگین را؟ زمانه بر سر جنگ است و من به سر دارم کلاه خود؟ نه عمامه و عرقچین را چنین که شهر پر از مینِ بغض کرده شده است سپرده ایم به نعلین نقش پوتین را سپرده ایم به نعلین یک نفس بدود که یک نفس بدود سر به سر میادین را عبای وصله زده جوشن کبیر من است هزار شکر که سنگر گرفته ام دین را سلاح من کلماتند و آفریده شدند در آن زمان که خدا امر کرد تکوین را اگر که دین تو خفتن به عافیت جویی است درک برای  تو آماده کرده بالین را زمان زمانه ی جنگ است  و دشمنان جمعند نگاه کن جمل و نهروان و صفین را به" لا مُقام لکم فارجعو" ذلیل نشو نکن دلیل  خودت هر دلِ دهان بین را بخوان "ولن ترضی عنک" را در این قرآن که تازه بشناسی دشمنان دیرین را "و ما رمیت" بگو، ماشه را بکش ای مرد خدا به تیر، خودش می‌دهد فرامین را نگاه تازه به تسبیح دانه دانه چه گفت؟ که انتفاضه نگه داشته فلسطین را بگو به هر که به ما گفت: دین سیاسی نیست سیاستی است همین واژه های ننگین را و حجره ای که در آن هر شب انقلاب نشد چگونه درک  کند درد این مضامین را؟ در آخر غزلم خوانده ام  دعای فرج تو هم بلند بگو از ته دل آمین را. @khadempoet
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🌿 هفت سین پریشانی پریشانی پریشانی پریشانی پشیمانی پشیمانی پشیمانی پشیمانی مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی مسلمانی مسلمانی من از خورشید پرسیدم کجایی هستی و دیدیم خراسانی خراسانی خراسانی خراسانی چگونه عاشقم کردی؟ صدا در کوه می پیچد: به آسانی به آسانی به آسانی به آسانی تو در من آتشی هستی که تکراری نخواهی شد نیستانی نیستانی نیستانی نیستانی کسی دارد می‌آید، کوچه‌ها پس کوچه‌ها حتی چراغانی چراغانی چراغانی چراغانی کسی می‌خواند و می‌آید و می‌آورد با خود فراوانی فراوانی فراوانی فراوانی تمام هفت‌سین سفره‌ی نوروز هرسالم سلیمانی سلیمانی سلیمانی سلیمانی @mehdi_jahandar
🤲 کسی آغوش وا کرده است و می‌خواهد  مرا آنجا دل از من زودتر رفته است و میپرسم کجا؟آنجا شروع داستان اینجاست، اینجا در اتاق من نمی‌دانم چه پایانی است با این ماجرا آنجا نمی‌دانم چه خواهد کرد با این قلب سر سنگین  همین عشقی که حتما می کند  غوغا به پا آنجا در آن بی حد و  بی مرزی که حرف از کبریا باشد چه می‌خواهند از من، از من یک لا قبا آنجا؟ چه نامی  بود باد آورد بر لبهام و نجوا شد؟ چه نامی برده ام اینجا که می‌پیچید صدا آنجا؟ کسی که کاشت دستان دعا بر شانه ام اینجا خودش تحویل می‌گیرد سرِ این شاخه را آنجا خدا را شاکرم  این راه با سجاده ها  وا شد و گرنه ما چگونه راه می‌بردیم تا آنجا سحر پر بودم از اسرار عشق و روزه من را برد کجا افطار  خواهم کرد با  این رازها؟ آنجا @khadempoet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوباره آخر این سررسید برگشته دوباره اول درد است، عید برگشته پدر که صبح پیِ نان به جنگ دنیا رفت دوباره شام نخورده، شهید برگشته @khadempoet
هنگامى که این آیه[«وَالشُّعَرَآءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ»] نازل شد، گروهى از شعرا گریه کنان به حضور پیامبر آمده عرض کردند: ما شاعریم و خداوند درباره ما این آیه را نازل کرده است. در این هنگام پیامبر(صلى الله علیه وآله) این آیه را تلاوت کرد و فرمود: «إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَات»؛ (مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام مى دهند) شما هستید، و «وَذَکَرُواْ اللَّهَ کَثِیرًا»؛ (و خدا را بسیار یاد مى کنند) شما هستید، و «وَانتَصَرُواْ مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُواْ»؛ (و به هنگامى که مورد ستم واقع مى شوند به دفاع از خویشتن برمى خیزند)(3) شما هستید (یعنى مصداق این فقرات آیه، شما شاعران هستید). و در «تفسیر عیّاشى»(4) از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است: «هم قومٌ تعلّموا وتفقّهوا بغیر علم، فضلّوا وأضلّوا»؛ (منظور از شعراى گمراه، گروهى هستند که بدون علم [و بر پايه جهل]، تعلّم و تفقّه کرده اند؛ از این رو گمراه شده و گمراه کننده(ضالّ و مضلّ) هستند). بنابراین آیه در مقام بى ارزش کردن مطلقِ شعر نیست، بلکه شعر باطل و پوچ را از درجه اعتبار ساقط مى داند. و از طریق شیعه و اهل سنّت از پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «إنَّ من الشعر لَحکمةً وإنَّ من البیان لَسحراً»(5)؛ (برخى از اشعار حکمت، و برخى از بیان ها سحر است) پناه می برم از شعر
عبادتِ ابتر نشسته ام خوش و سر مست روی سجاده قنوت بسته ام این روزها پر از باده دهان به ذکر خدا باز و دل به او  بسته نبوده مثل خودم هیچ اسیر، آزاده خدا قبول کند از مفسران هستم شود کتاب جدیدم به زودی آماده و هرچه فاصله  انداخت بین  من با حق گذشته ام از آن بی تفاوت و ساده برای من فقط ای دوست حکم حکم خداست نگو حدیث برایم از آدمیزاده [] [] [] تمام شعر اراجیف بستم و خواندی که زندگی همه لعنت به من فرستاده منم مفسر قرآن ولی خودِ قرآن میان دشت بلا برگ برگ افتاده منم عبادت ابتر، قنوت بی پاسخ که استجابت من دستهاش افتاده کجای رکعت چندم حسین را کشتند؟ که تا قیامِ قیامت هنوز استاده سرم به زندگی ام گرم شد، شهادت رفت دریغ، ماندم از آن مرگ خارق العاده و ما علمناه الشعر @khadempoet
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#🤍 💠آهای... هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . . "ویژه برنامه سحرگاه ماه رمضان شبکه اصفهان" 🔹️به میزبانی و کارشناسی حجت الاسلام 🕒 ماه مبارک رمضان، از ساعت ۳ بامداد 🔹️شبکه استانی اصفهان و اپلیکیشن ... 🆔 @bamah_tv ...
بی پرده خوان | محمد خادم
#🤍 💠آهای... #ضامن هفت آسمان، مرا دریاب... . •شعرخوانی محمد خادم در وصف ضامن آهو، امام رضا(ع) . . . .
متن رباعی و غزل خوانده شده در این کلیپ رباعی: دیوار و در خانه مرا خانه مرا می فهمد سرمای عجیب کوچه، ها می فهمد این حالِ از اصفهان چه بیزارم را آنکس که نرفته کربلا می‌فهمد ‍ ‍ (ع) به شیشه های اتاقم دوباره "ها" کردم و از نوشتن اسمت بر آن حیا کردم به روی شیشه کشیدم شبیه یک گنبد به پای شیشه نشستم رضا رضا کردم در این اتاق که از هر طرف به دیوار است تو را برای رهایی خود صدا کردم آهای ضامن هفت آسمان! مرا دریاب که من فقط به هوای تو بال وا کردم همین که بوی تو پیچیده در نفسهایم به پر کشیدنِ در خویش اکتفا کردم نگاه کردم و بر شیشه جای گنبد نیست به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم
فکر می کردم که این دل ، دل تر از این حرفهاست تازه فهمیدم که ناقابل تر از این حرفهاست من کجا و خانه بر دوشی برای اهل بیت شاعر این خاندان دعبل تر از این حرفهاست فکر می کردم که با یک چند بیتی شاعرم فکر می کردم ولی مشکل تر ازاین حرفهاست "ای لبانت محیی الاموات لبخندی بزن" *  مهربانی های تو قاتل تر از این حرفهاست نا امیدم از نماز و روزه و حج و زکات عمر ما بی شعر بی حاصل تر ازاین حرفهاست خون دل ، اشک پریشانی ، عرق از شرم شعر آخر این شعر ناکامل......تر از این حرفهاست .. * مصرع از مهدی جهاندار......
دلبری آمد و ناز قدمش دل، دل شد آمد، انگار که قرآن به علی نازل شد علی و احمد زهرا، _کرم و رحمت و نور_ جمع بودند و حسن گرمی آن محفل شد رحمت عامه ی حق منتظر واسطه بود که حسن آمد و ماه رمضان کامل شد سفره ای داشت که دنبال گداها می گشت آنچنانی که در آن شهر گدا کاهل شد و به اطعام فقیران جهان بیرون زد هر گدایی به کرمخانه ی او داخل شد ++++ نیزه در دست که افتاد که در جنگ جمل شتر کینه ای از خون خودش در گل شد ناکثین صوت انا بن العلی اش را دیدند و خیالات انالحقی شان باطل شد سحرم دولت بیدار به بالین آمد، که غزل گفتن از او با من ناقابل شد.. @khadempoet
50.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آن شب که داغ شهید فخری زاده در اتوبوس تهران _ اصفهان به شعر تبدیل شد، گمان نمی بردم روزی آن را در محضر رهبر انقلاب بخوانم. هزار مرتبه شکر دعا کنید قبولمان کنند. @khadempoet
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
۱۳ بار در جمع شاعران فرمود: "تاخت و تاز" آن هم تاخت و تازی در حجم و اندازه‌ی مغول. آخر کار هم : به این تاخت و تاز بی‌تفاوت نباشید که اگر باشید هرچه هنرتان بالا هم باشد ارزشی ندارد: "میِ نابی ولی از خلوت خُم به ساغر چون نمی‌آیی چه حاصل؟" 👉 https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=52431 @mehdi_jahandar
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ضیافت افطاری و دورهمی شاعران استان به میزبانی حوزه‌هنری اصفهان 📌با حضور شاعران و انجمن‌های ادبی شهرستان‌های اصفهان، خمینی‌شهر، نجف‌آباد، شهرضا، کاشان، فلاورجان و ... 🗓️ پنج‌شنبه ۱۷ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🏛️ عمارت تاریخی سعدی 🔰شبکه اطلاع رسانی حوزه هنری اصفهان ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir 🌐www.artesfahan.ir 📽️www.aparat.com/artesfahan 💠t.me/artesfahan 🔘eitaa.com/art_esfahan 📌rubika.ir/artesfahanble.ir/artesfahan حوزه هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف جهان
از زبان یتیم کوفه دو شبه عطر تورو تو کوچه ها بو می کشم تا مگه ببینمت دوباره بینا شه چِشَم دو شبه گرد یتیمی روسر بچه هاته کی میای ای که نوازشای دنیا باهاته  دو شبه دستای تو لقمه نمی گیرن برام دو شبه پاک نشده نم نم بارون چشام  دو شبه گرسنمو سَرَم به بالین نمیره آخه بی تو،لقمه ای از گلو پایین نمی ره  ای که از تبسمت دلای ما شاد میشد از صدای قَدمت خرابه آباد می شد  وقتی که سفره نون ورطب و وامی کنی همه درد یتیما رو مداوا می کنی  دلم از خرابه های کوفه ویرونه تره آخه این دل دوشبه که از شما بی خبرِه  خبری تو کوچه های کوفه غوغا می کنه این خبر خون به دل بچه یتیما می کنه دلم امشب می گیره مولا بهونه تورو از کجا باید گرفت سراغ خونه تورو دلمو کاسه شیری می کنم دست می گیرم با همین دل تورو از دست اجل پس می گیرم  آخه این کاسه شیرتموم هستی منِه نکنه دستای مولا دلمو پس بزنه  کوفه کاسه کاسه شیرِپشت دیوار گلی نکنه شیر نشه مرهم زخمای علی  در خونه واشد،این چشمای خیس حسنه نمی دونم چی می گه،هزار تا کاسه می شکنه