#خاطره_شهید
-شام غریبان که تمام شد دلم تاب نیاورد برگردم خانه. گفتم مرا ببرید سر خاک صادق . آنجا که رسیدیم همه بودند . یکی داشت برای صادق نماز شب اول قبر می خواند آن دیگری نوحه غواصلار را زمزمه میکرد. یکی دیگر به سر و سینه میزد. شب بعد هم قصه همین بود و شب بعد و شب بعد و شب های بعد...
رفقایش برای صادق سنگ تمام گذاشته بودند هر شب مراسم داشتیم سر خاک و قرار نانوشته شد که تا چهلم صادق هر شب بعد از غروب جمع شویم دور صادق زیارت عاشورا بخوانیم. از ان چهل شب یک شب که به خاطر بیماری پدرش مجبور شدیم برویم تهران و یک شب که به دعوت آستان قدس رفتیم مشهد ، باقی شب ها را مهمان صادق بودیم(: ♥️
#شهید_صادق_عدالتاکبری
-بهروایتمادربزرگوارشهید
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada