2_144244932738540676.mp3
14.66M
📚 عارفانه
#حیات من سوختن است....🦋
#شهید دکتر مصطفی چمران🕊️🥀
#قصه
#شهدا🕊️🥀
#باشهدا_گم_نمیشویم ...
#شهادت_هنر_مردان_خداست🕊️🥀
#اللهم_ارزقناتوفیق_الشهادت
#فی_سبیلک...🦋
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
https://eitaa.com/khademshohada_110
@parvarestan_ir
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
2_144244932776285922.mp3
7.52M
#بر غم مادر نشسته...🦋
#می رسد آن روز...🦋
#او می آید....🦋
#امید غریبان تنها.... کجایی؟!!
💌عاشقانه های من...
و
💌مهربان ترین پدر عالم هستی...
💌 الهی عظم البلا...🦋
🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋🦋
به کانال با شهدا تا آسمان بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
هدایت شده از شهید طلبه محمدرضا دهقان امیری
#علامه_طباطبایی:
کسی که نیت کند #آبروی
مؤمنی را ببرد در اصل خود را
آماده میکند برای جنگ با خدا!
ریختن آبروی مومن از #گناهانی
است که در دنیا و آخرت آبروی
انسان را میبرد.
هدایت شده از پرورستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀چطورمافرزندی که اول صبح به پدرش سلام ندهد، را سرزنش میکنیم؟؟
👈اما خود،هنوز عادت نکردیم، خدمت پدروولی نعمتمان حضرت حجت بن الحسن« #سلام الله وصلواته علیه»
#صبح
#منجی_عالم
#امام_زمان_عج
#پدر
#پرورستان
@parvarestan_ir
هدایت شده از آرشیو مباحث استاد شجاعی
کارگاه تفکر ۲۰.mp3
12.79M
#کارگاه_تفکر ۲۰
آنچه در پادکست بیستم میشنوید :
- رابطه شادی با فکر کردن چیست؟
- چگونه دنیا برای اهل تفکر منبع شادی و لذّت میشود؟
- عدم تغذیه و تفکر درست چگونه میتواند به تولید ناآرامی و خستگی و اضطراب بینجامد؟
منبع پادکست : جلسه ۹ از کارگاه تفکر
@ostad_shojae | montazer.ir
هدایت شده از شهیدامیرحسینرادمهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 نمیشه بیتفاوت بود...
یک دقیقه از صحبتهای تکاندهنده حاج حسین یکتا درباره وضعیت زندگی مردم لبنان و فلسطین...
کـانـالشَهـیدامـیرحسینرادمهر ↓ @shahidradmehr
هدایت شده از شهیدامیرحسینرادمهر
نمیدانیم الان این بچهها کجا هستند
و چه میکنند؛ اما چقدر زیبا زندگی کردند،
خواب و خوراکشان هم خاص بود و با
این دنیایی که ما ساختیم بسیار متفاوت؛
فعالیت هایشان هم خاصتر ؛
به قول شهید «مجید ابوطالبی»
سعی کنید که یک صدم آنها فعالیت کنید.
عکاس: محمد صیاد
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#بزرگ_مردان_کوچ
کـانـالشَهـیدامـیرحسینرادمهر ↓ @shahidradmehr
هدایت شده از دومین دوسالانه جایزه ادبی شهید محمدحسین حدادیان
🔥جنگ به روستای ما آمد 🔥
قسمت نوزدهم
سر صبح بود كه دوباره به سمت صيدا حركت كردیم. اينبار خواهرم همراه ما آمد گفت می ترسم دوباره اشتباهی به الاشرفیه بروی. خندیدم و چیزی نگفتم می دانستم به خاطر من نیست. دلش برای جنوب پر می کشید و من بهانه اش بودم. صیدا. شهری ساحلی و سنی نشین. به نزدیک صیدا که رسیدیم دیوار صوتی شكست. لبخند تلخی زدم. چشم انداختم به بچه ها. نترسیده بودند. یعنی اصلا متوجه شکسته شدن دیوار صوتی نشده بودند. ریحانه و زینب صورت هایشان را چسبانده بودند به شیشه ماشین و کورنیش ساحلی صیدا را نگاه می کردند. از وقتی به جبیل رفته بودیم فقط یک بار صدای شکسته شدن دیوار صوتی را شنیده بوديم. همان روزی که آن خانه را زدند. باز صدای خنده های دختری که بلوز یاسی تنش بود به گوشم می رسید. یاد اولین باری افتادم که دیوار صوتی را شکستند. آرایشگاه بودم. آرایشگر با رنگ مو به جان موهایم افتاده بود و مدام از کار خودش تعریف می کرد. صدای دیوار صوتی که بلند شد همه جیغ زدند و از آرایشگاه بیرون زدند. من مانده بودم و رنگ موی نیمه کاره. من مانده بودم و سالنی که خالی بود و حالا دنبال حجابم می گشتم. دنبال روسری ام. دنبال چادرم. هول کرده بودم و چادرم را پیدا نمی کردم. می دانستم اگر آنجا را هم بزنند بدون حجاب بیرون نمی روم. هنوز نمي دانستم آن بيرون چه اتفاقی افتاده. فقط دیدم که تمام شیشه ها شکست و ریخت کف سالن. یک تکه شیشه هم دستم را خراش داده بود. فقط دیوار صوتی بود. این را آرایشگری گفت که دوباره با ترس به سالن برگشت و هنوز تمام هیکلش می لرزید و من خرده شیشه ها را از روی لباس هایم جمع می کردم و خدا را شکر می کردم که صورتم را زخمی نکرده بود و به چشم هایم نرفته بود. خیلی زود به بودنش عادت کردیم. اینقدر که گاهی با بی خیالی می گفتیم
- چیزی نیست. دیوار صوتی بود.
انگار نه انگار. تازه فهمیده ام که آدم ها خیلی انعطاف پذیرند. گاهی چیزهایی را تحمل می کنند که روزی خیالش را هم نمی کردند. دقیقا همانقدر که فهمیده ام غم های قبل از جنگ ما چقدر کوچک و بی اهمیت بوده است. مدام دیوار صوتی. ناخودآگاه خودم را جمع می کردم. عضلاتم منقبض میشد. چشم هایم را می بستم و دو ثانیه بعد دوباره تمام عضلاتم شل میشد. یک بار سطل ماست از دستم افتاد و پخش شد توی مغازه. یک بار شیشه ها شکست. یک بار جیغ زدم. چند بار از خواب پریدم. کم کم عادت کردیم. دیوار صوتی که شکسته میشد بعضی می خندیدند و دیوار صوتی را هم به باد تمسخر گرفته بودند. شب ها معرکه ای بود. یکی می خندید. یکی سوت می زد. یکی اسرائیل را به باد فحش می گرفت. دزدگیر ماشین ها همه با هم به کار می افتاد و مخلوطی بود از خنده و ترس و ناراحتی و شوخی. این وسط گاهی منور هم می زدند و نمایش کامل میشد دیگر. حالا فرق بمباران و دیوار صوتی را هم خوب یاد گرفته بودیم. دیوار صوتی معمولا دو مرحله ای بود. چند ثانیه سکوت و دباره از اول تکرار میشد. اما بمباران فقط یکبار بود. آنروزها فقط دیوار صوتی بود و حالا هم بمباران و هم دیوار صوتی. عادت کرده بودیم. مثل صاعقه ای ناگهانی. ما عادت کردیم اما برای بچه ها هیچوقت عادی نشد. بچه ها دردناک ترین قسمت هر جنگ اند. بچه ها نمی دانند جنگ یعنی چه. نمی دانند دیوار صوتی چیست. بچه ها همیشه می ترسیدند. جیغ می زدند. قلبشان مثل قلب گنجشک می کوبید و گریه می کردند. از خواب می پریدند.
حالا دوباره به جنوب نزدیک می شدیم. صیدا. صیدا شهری سنی نشین بود و آواره های زیادی به آنجا آمده بودند.
تا شب خانه جدیدمان را مرتب کردم. یاد اولین باری افتادم که خانه خودم در ضاحیه را می چیدم یا خانه ام در جنوب. همه چیز باید مرتب بود. اینقدر خانه را تمیز می کردم که برق می افتاد. حالا این خانه کثیف بود. حالم از در و دیوار خانه هم به هم می خورد. اما دل و دماغ تمیز کردنش را نداشتم. خودم را دلداری می دادم که اینجا خانه من نیست. به زودی جنگ تمام می شود. از اینجا می رویم به زودی به خانه خودمان برمی گردیم پس دلیلی ندارد این خانه اجاره ای برق بیفتد. با این حال چشم که باز کردم شب شده بود و من هنوز مشغول نظافت. وسیله چندانی نداشتیم. چند پتو و چند بالش و چند ظرف غذا. تازه در جنگ حساب دستت می آید که گاهی با حداقل امکانات هم میشود زندگی کرد. خیلی مهم نیست که قابلمه ات کدام مارک باشد همین که غذایی برای خوردن داشته باشی کافی است. مهم نیست پتویت چه رنگی باشد همین که از سرما نلرزی کافیست. از شدت خستگی نفهمیدم کی خوابم برد. بچه ها هر کدامشان یک طرف افتادند و خوابیدند. هنوز چشم هایم گرم نشده بود که صدای دیوار صوتی بلند شد. بچه ها وحشت زده از خواب پریدند کف اتاق پر شده بود از شیشه های شکسته
ادامه دارد
راوی: زنی از جنوب لبنان
📝 رقیهکریمی
https://t.me/jshmhh13399https://eitaa.com/shahidhadadian74
https://eitaa.com/jashh2
2_144244932785427576.mp3
12.97M
🥀.#روایتی_زنانه_ازقلب_لبنان۱۹🕊️🥀
#قسمت_نوزدهم
#جنگ_به_روستای_ما_آمد 🔥
✍ خانم رقیه کریمی
#قصه
#غزه
#لبنان
#مقاومت
#شهدا🕊️🥀
#باشهدا_گم_نمیشویم ...
#شهادت_هنر_مردان_خداست🕊️🥀
#اللهم_ارزقناتوفیق_الشهادت
#فی_سبیلک...🦋
#شهداعنایتی_به_دل_خسته_کنید🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
به کانال شهدایی براهین وعمار بپیوندید↙️↙️
@shohadabarahin_amar
https://eitaa.com/khademshohada_110
@parvarestan_ir.
هدایت شده از 🌷همراه باشهدا تا آسمان🌷
نماهنگ بهار خونه ما.mp3
3.28M
✅ نماهنگ بهار خونه ما
چرا شدی خزونی ...برا خودت دعا کن مادر دم ازونی ...
🍃🌹🍃
...الله اکبر صدات بالا نمیاد
....الله اکبر دعا کن ،دلها شکسته ..
الله اکبر نمازت شده نشسته...😔
رنگ رُخت شد زرد .تب داری اما سرد
غریبی بابا زخماتو کاری کرد...
🎙حاج مهدی رسولی
#فاطمیه
#السلام_علیک_ایهاصدیقه_الشهیده
@shohadabarahin_amar
هدایت شده از پرورستان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟢 اگر به امام زمان(عجلالله) توسل پیدا کنی هر آدم بدی باشی خدا دستتو به برکت این توسل میگیره ...
#امام_زمان_عج
#شیخ_احمد_کافی
#منجی_عالم
#پرورستان
@parvarestan_ir
هدایت شده از مهدی یاران خلاق 🇮🇷 🇱🇧 🇵🇸
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
⭕️ هفتمین جلسه حیات طیبه (شرح صحیفه سجادیه)و بررسی تحولات اخیر
💠 با حضور: استاد محمد #شجاعی
📃و اعطای گواهی حضور برای معلمین حاضر در جلسه
💰همراه با جمع اوری کمک های انسان دوستانه به جبهه مقاومت
🗓 سه شنبه 29 آبان ماه 1403
⏰ ساعت شروع مراسم 15:00 الی 18:00
🕌 مشهدمقدس - قاسم آباد
مسیرها:
۱- استادیوسفی دانشگاه آزاد اسلامی ،سالن اجتماعات شهدای گمنام
۲-میدان مادر بلوار شاهد، روبروی آتش نشانی،سالن اجتماعات دانشگاه آزاد اسلامی،سالن اجتماعات شهدای گمنام.
🚺 مهدکودک دایر است
🖥 #پخش_زنده مراسم با پهنای باند رایگان:
🔻 هیئت آنلاین:
📿https://heyatonline.ir/montazer.mhd
📡 لطفا #اطلاع_رسانی نمایید.
📱کانون فرهنگی تبلیغی منتظران منجی عجل الله تعالی فرجه الشریف
@jalasate_ostad
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part08_خار و میخک.mp3
12.15M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 8⃣
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part09_خار و میخک.mp3
10.81M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 9⃣
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
برای دوستانی که هنوز موفق نشدند گوش بدهند رمان رو ؛
رمان خار و میخک حکایت روزگار یک کودک فلسطینی به نام احمد از بدو تولد در اردوگاه آوارگان تا هنگام بزرگسالی است. یحیی سنوار در این رمان جذاب در قالب شخصیت های گوناگون از زندگی و زمانه اردوگاه نشینان ، بی خانمانی و رنج و فقر ، تلاش آنها برای تامین معاش، ظلم و دژخیمان صهیونیست ها ، زندان و روزگار حبس ، سلاح و خون ، شوق و انتظار مادران و ... سخن گفته است.
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part10_خار و میخک.mp3
14.57M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 0⃣1⃣
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part11_خار و میخک.mp3
14.96M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 1⃣1⃣
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part12_خار و میخک.mp3
14.7M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 2⃣1⃣
@audio_ketab
هدایت شده از کتابخانه صوتی
Part13_خار و میخک.mp3
9.97M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر یحیی سنوار
قسمت 3⃣1⃣
@audio_ketab
هدایت شده از •| کانون فرهنگی ،قرآنی شهید حدادیان 🌹🕊️
4_6003746096575154118.mp3
8.21M
🕊️🥀بشنویم به نیابت شهدا🕊️🥀
🕊️🥀هرکسی باشهیدی خوگرفت..
🕊️🥀روزمحشرآبروازاو گرفت...🦋
✨ سلام خدابرشهیدان🕊️🥀✨
#رزق شهدایی🥀🕊️
#شهیدمحمدحسین حدادیان🕊️🥀
https://eitaa.com/shahidhadadian74