🌺تذکر روزانه
وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَى وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنَا يُسْرًا
و اما هر كس كه ايمان آورد و كارهاى شايسته كند، اجرى نيكو دارد. و در باره او فرمانهاى آسان خواهيم راند.
کهف/۸۸
🌹
💠 حدیث روز 💠
🔻امام كاظم(علیهالسلام):
مَنْ حَسُنَتْ نیتُهُ زیدَ فی رِزْقِهِ
🔅 هر كه فكر و نیتش نیك باشد، در روزیاش توسعه خواهد بود.
📚 تحف العقول: ص ۳۸۸، س ۱۷
بیاو یک نفس
آرام جان شو از ره لطف
که آرزوی تو
جان را در اضطراب انداخت...
#هلالی_جغتایی
"شعر در دسٺ ندارم ولے از روے ادب
اَلسَݪام اے همہے دار و ندار زینب♥️"
#صلےاللهعلیکیااباعبدالله
#مهربوناربـاب🌸
#حسینجانم
#ماملت_شهادتیم
#کلام_شهدا
✨توصیه شهید حججی
🖌در زمینه #حجاب...
🔻از همه ی خواهران عزیزم و از همه ی زنان امت رسول الله می خواهم
روز به روز حجاب خود را تقویت کنید،
مبادا تار مویی از شما نظر نامحرمی را
به خود جلب کند؛مبادا رنگ و لعابی بر صورتتان باعث جلب توجه شود؛
مبادا چادر را کنار بگذارید...
همیشه الگوی خود را حضرت زهرا و زنان اهل بیت قرار دهید...
#شهید_محسن_حججی
⭕️ آیینه اسرار الهی
برای پرورش انسان، چیزی مهمتر از توجه مستمر، به دل، یعنی معرفت، مراقبت و محاسبت نفس نیست. کسی که حقیقت و ارزش خود را بشناسد، می داند که به ارزش جان آدمی به معارف الهی است. دلی که معرفت خدا و اولیای او در آن نیست، «گِل» است نه «دل»، و آن کس که دارای چنین گوهری نباشد، انسان نیست.
📒«مراحل اخلاق در قرآن صفحه ۲۱۴»
🖌🌸استاد آیت الله جوادی آملی
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت پنجاه و یکم
خواهر دشتی گفت: آذوقه داره تموم می شه، شما چون با فرمانداری در ارتباط هستین با خواهر منیژه رحمانی به فرمانداری برید و مقداری مواد غذایی خشک بیارید.
من و منیژه به فرمانداری رفتیم ولی گفتند: باید تا دو سه روز دیگه که مجوز تخلیه ی انبارهای آذوقه ی شرکت نفت صادر بشه، صبر کنید.
با خودم گفتم: خب تا سه روز دیگه جنگ تمومه. اما خواهر دشتی گفت: پس برید از همسایهها، ذخیره ی خونه ها رو بگیرید. همسایه ها برای جبهه و رزمندهها جونشون رو هم می دن.
این حرف یعنی اینکه بچهها از خواب بیدار شوید، جنگ تازه شروع شده.
او درست میگفت. تمام شهر را غیرت و جوانمردی پر کرده بود. مال من و مال تو معنی نداشت. جان منو جان تو مطرح نبود. هر که هر چه داشت در اختیار دیگران می گذاشت و مال، مال همه بود.
چون مسجد در محله ی خودمان بود، به یاد قولی افتادم که به سلمان داده بودم. یک تکه کاغذ پیدا کردم و نوشتم:
من زندهام _ مسجد مهدی موعود.
کوچه سوت و کور بود. از صدای دعوا و بازی بچه ها خبری نبود. هیچ بویی جز بوی باروت در کوچه به مشام نمیرسید. در خانه ی ما هم مثل همه خانهها باز بود.
به داخل خانه رفتم. میدانستم در آن ساعت آقا خانه نیست. خانه خالی و ساکت بود. دوچرخه ی علی که خیلی طرفدار داشت و بچهها سرش دعوا داشتند، بیصاحب گوشه ای افتاده بود.
یادداشتم را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم.
از شدت صدای انفجارها، شیشه های یک خط در میان ترک خورده بودند. سکوت آزارم میداد. انگار سالها بود کسی در این خانه زندگی نمی کرد. انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش من و خواهر و برادرانم در این خانه می خندیدیم.
غیبت مادرم که مثل نقش گل بر دیوار آشپزخانه بود و هیچ وقت آشپزخانه را بی او ندیده بودم توی ذوق می زد. آشپزخانه به جای بوی دمپختک بوی ماندگی میداد. اتاق پذیرایی را خاک گرفته بود. تنها قاب عکس آقا با چهره ای با ابهت همچنان به دیوارش آویزان بود. از هر طرف که به قاب نگاه میکردم چشمان آقا، همان چشم های پر ابهت مردانه بود که مرا دنبال میکرد و به من خیره شده بود. دلم برای آقا تنگ شده بود. تا کی باید منتظر میماندم تا سلمان قصه ای بسازد و من بتوانم بدون ترس و دلهره به خانه بروم...
پایان قسمت پنجاه و یکم
🍃🍃☝️☝️🍃🍃
حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی (ره)
🔵👈 موضوع "محشور شدن با حضرت زهرا (س)
3️⃣سه دسته از زنان در قیامت با حضرت زهرا (س) محشور می شوند و عذاب قبر ندارند:🔻🔻
✅👈 اول زنی است که بر نداری همسرش صبر می کند و آبروداری می کند.
✅👈 دوم زنی است که بر بد اخلاقی همسرش صبوری می کند.
✅👈 سوم زنی است که مهریه اش را بر همسرش می بخشد.
👤 #همسر
😊 #صبر
🗣 #بداخلاقی
•﷽•
هر روز قرآن را با تدبر بخوانید؛
و هرگز آنرا رها نڪنید...!
#حضرت_آقا🌱
هرگز ننشیند به رخش هیچ غباری
بر ساحت خورشید اگر خاک بپاشند
#حیدر_محمدنژاد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وظیفه رهبر انقلاب چیست ؟
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
وظیفه رهبر انقلاب چیست ؟
این دو دقیقه را از دست ندهید ..💐💐
🌷 گریه، لازم ومفیداست:
🌷گریه ازترس خدا:
و اما البکائون من خشیتی،فانی افتش الناس ولا افتشهم.وسائل،ج ۱۵،ص۲۲۸
آنان که ازترس غضب من میگریند،
روز قیامت تفتیش نمیشوند
🌷گریه به خاطر گناهان:
و طول البکاء علی خطیئته
گریه زیاد بخاطرگناهان،نجات دهنده است.
امام سجاد ع.تحف العقول۲۰۴
🌷گریه به خاطر مصیبت اهل بیت ع، باعث آمرزش وگریان نبودن درقیامت است
بحار ج۴۴،ص۲۷۸
🌷گریه برای کرنش دربرابرعظمت خدا،نشانه هدایت شدن است.58مریم
🌷.وتضحکون ولاتبکون وانتم سامدون.60نجم
میخندید وگریه نمیکنید،درحالیکه غافلید
این گریه ها،مثل نماز باعث نشاط است
باعث افسردگی نیست
جوانان فرانسه!
از رئیس جمهور خود بپرسید:
چرا از اهانت به پیامبر خدا حمایت میکند و آن را آزادی بیان میشمارد؟ آیا معنی آزادی بیان این است: دشنام و اهانت، آن هم به چهرههای درخشان و مقدس؟ آیا این کار احمقانه، توهین به شعور ملتی نیست که او را به ریاست خود انتخاب کرده است؟
سوال بعدی این است که چرا تردید در #هولوکاست جرم است؟ و اگر کسی چیزی در اینباره نوشت باید به زندان برود، اما اهانت به پیامبر آزاد است؟
"KHAMENEI. IR فارسی "
@twiita
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
L#پیوند_نور✨
{دعای رهبر انقلاب🤲🏻
برای جوانان مجرد در سال۸۴}
♥بهمناسبت دهم ربیع الاول #سالروز_ازدواج_حضرت_محمد_ص_و_حضرت_خدیجه_س
این شب و روز فرخنده، بر همهٔ شیعیان و موالیان آلاللّه، تبریک و تھنیت باد🌻
فقطذوقکردنجوونا ...☺️☺️
🌺تذکر روزانه
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا
بگو: آيا شما را آگاه كنيم كه كردار چه كسانى بيش از همه به زيانشان بود؟
الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا
آنهايى كه كوششان در زندگى دنيا تباه شد و مىپنداشتند كارى نيكو مىكنند.
أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا
آنان به آيات پروردگارشان و به ملاقات با او ايمان نياوردند، پس اعمالشان ناچيز شد و ما در روز قيامت برايشان منزلتى قائل نيستيم.
کهف/۱۰۳-۱۰۵
🌹
❤️ قال علی عليه السلامـ :❤️
🍂 إذا عاتَبتَ الحَدَثَ فَاترُك لَهُ مَوضِعاً مِن ذَنبِهِ؛ لِئَلّا يَحمِلُهُ الإِخراجُ عَلَى المُكابَرَةِ .
🍃 ھرگاه نوجواني را سرزنش کردی، جايي براي عذرخواھي از گناھش براي او باقي بگذار تا نیافتن راھي براي عذرخواھي، او را به ستیزھ جويي نكشاند.
#تربیت_اسلامی 💎
#
#دعای_پنجشنبه_حضرت_فاطمه_س
🌺🍃"خداوندا!من از تو هدایت و تقوا و عفت و بی نیازی و عمل به آنچه را که تو دوست می داری و بدان رضایت می دهی، می خواهم.
🌺🍃پروردگارا! ازتو مسألت دارم که ما را قدرتی دهی تا ضعف و نیستی مان را بهبود بخشیم،و ازصبر و علمت بهره ای دهی تا جهلمان را درمان کنیم .
🌺🍃خداوندگارا ! بر محمد و آل محمد درود فرست، و ما را بر شکر و ذکر و فرمانبرداری و عبادتت یاری فرما،به رحمتت سوگند ای مهربانترین مهربانان."
التماس دعا...
یا زهرا سلام الله علیها:
✨﷽✨
✍10 صفت مومن در کلام گهربار حضرت امام رضا (ع) عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين ڪه ده خصلت را دارا باشد:
①از او اميد خير باشد،
②مردم از بدى او در امان باشند،
③خير اندڪ ديگرى را بسيار شمارد،
④خير بسيار خود را اندڪ شمارد،
⑤هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود،
⑥در عمر خود از دانشطلبى خسته نشود،
⑦فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد،
⑧خوارى درراه خدايش ازعزّت بادشمنش محبوبترباشد
⑨گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد،
⑩سپس فرمود: دهمین و چيست دهمین؟
✍🏻به او گفته شد: چيست؟
فرمود: احدى را ننگرد جز اينڪه بگويد او از من بهتر و پرهيزڪارتر است.
📚«تحفالعقول، صفحه 443»
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌸🌿
🔸علامه امینی(ره):
هر کس بعد از صلوات بگوید:
" و عجل فرجهم "
من او را در ثواب نوشتن
کتاب الغدیر شریک میکنم
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃 🌸🌿 🔸علامه امینی(ره): هر کس بعد از صلوات بگوید: " و عجل فرجهم " من او را در ثواب نوشتن کت
💐💐اللهم صلی علی محمد و ال محمد و عجل الفرجهم و العن اعدائهم اجمعین💐💐
سیره_تربیتی_شهدا
📝 راوی: همسر_شهید آوینی
🔶 آن زمان هم رسم و رسوم ازدواج زیاد بود، ریخت و پاش بیداد میکرد؛ ولی ما از همان اول، ساده شروع کردیم.
🔹 خریدمان، یک بلوز و دامن برای من بود، و یک کت و شلوار برای مرتضی.
♦️ چیز دیگری را لازم نمیدانستیم. به حرف و حدیث ها و رسم و رسوم هم کاری نداشتیم.
⚜️ خودمان برای زندگی مان تصمیم میگرفتیم. همینها بود، که زیبا ترش می کرد.
📚 کتاب مرتضی آیینه زندگیام بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شما فکر میکنید بعد از ظهور حضرت مهدی(عج) چه کار میکنید؟
خب آن کار را الان بکنید!
حضرت به وقتش میآید...
#امام_خمینی(ره)
به قول شهید احمدی روشن
ظهور اتفاق میفته ولی، مهم اینه که ما کجایِ این ظهور باشیم!
بسم الله الرحمن الرحیم
#من_زنده_ام
🔹قسمت پنجاه و دوم
رفتم توی انبار و آخرین رشن را جمع کردم. به جای اینکه عدس ها را به مسجد ببرم و آنجا پاک کنم ،رو به روی عکس آقا نشستم و مشغول پاک کردن عدس شدم.
زمان آمدن آقا نبود، اما یکباره آقا بالای سرم حاضر شد. هر دو از دیدن هم جا خوردیم. من از دیدن او خوشحال و هیجان زده شدم اما او از دیدن من ناراحت شده بود.
آقا با تعجب گفت: تو اینجا چه کار می کنی؟ برای چی اینجایی؟ کریم چطور تورو رها کرده؟ رحیم چطور تورو رها کرده؟ با کی اومدی؟ چند روز اینجایی؟ کجایی؟
چنان پشت سر هم سوال میکرد که فرصت نمی کردم به او جواب بدهم.
با شرمندگی او را نگاه کردم. وقتی برایش توضیح دادم که طی این مدت چه کارهایی در مسجد انجام دادهام خوشحال شد.
قرار شد او بیرون از خانه با کیسه های شنی سنگری بسازد. از من خواست هر شب بدون استثنا تحت هر شرایطی به خانه بیایم. من هم قول دادم شب ها برای استراحت به خانه برگردم
حالا دو تا قول داده بودم؛ یکی به سلمان و دیگری با آقا. آ
ذوقه هایی را که از همسایهها گرفته بودم کیسه کیسه در چند نوبت به مسجد رساندم.
دو شب بعد طبق وعدهای که به آقا داده بودم به خانه رفتم،
آقا سنگر کوچک و جمع و جوری سر کوچه ساخته بود که با دیدن آن یاد قبرهایی می افتادم که برای مراقبه و غلبه بر ترس از مرگ در آنها می خوابیدیم. کف سنگر یک پتو و یک بالش کوچولو انداخته بود. یک توری هم به عنوان سقف سنگر کار گذاشته بود که پشه و مارمولک و جانوران موذی نتوانند وارد آن بشوند.
با دیدن این همه ذوق و سلیقه لبخندی زدم و گفتم: آقا این که سنگر نیس، این مثل تخت ملکه هاست.
بغلم کرد و پیشانی ام را بوسید و گفت:
مگه تو چی از یه ملکه کمتر داری، توهم ملکه بابایی دیگه!
هیچ گاه آن چهره ی مهربان و دوست داشتنی با آن دست های بزرگ و پینه بسته از کار و رنج که آن شب به روی سرم کشید از خاطرم نمی رود.
آن دست های مهربان و دوستش دوست داشتنی را از صمیم قلب بوسیدم.
یادم آمد یادداشت دومم را هم باید برای سلمان بگذارم.دوباره نوشتم: من زنده ام و آن را به شیشه ی ترک خورده ی اتاق چسباندم.
صدای سوت خمپاره ها لحظهای قطع نمی شد. شعله هایی که از سوختن شهر برمی خاست، شب و تاریکی را بی معنا و همه جا را روشن کرده بود. گوش شهر از صدای خمپاره ها پر شده بود.
آقا برای اینکه من را از فضای ملتهب و وحشت آور صدا و آتش خمپاره ها دور کند با خاطرات جنگ ها و تاریخ و شعر و ادبیات سرگرمم کرد.
مثل همیشه که با آمدن فصل پاییز ژاکت های بافته شده سال های قبلی را می شکافت و مدل طرحی نو میبافت، با کلافی به رنگ گلبهی ژاکتی برایم سر انداخته بود و بی آن که حتی یک نگاه به بافته هایش بیاندازد، همان طور که حرفه ای میبافت گفت:
همه ی آدم ها تو زندگیشون یه بار، جنگ می بینن، اما من دو جنگ را دیدم؛ هم جنگ ۱۳۲۰ را دیدم و هم جنگ ایران و عراق را.
در همسایگی ما چند نفر دیگر هم سنگر ساخته بودند دور آقا جمع شده بودند و دائم به آقا که صدای دلنشین و محزونی داشت می گفتند: مشتی دلمون گرفته، یه دهن فایز بخون دلمون رو سبک کنیم...
رشن:خوار و باری که شرکت نفت هر چهارده روز یکبار به کارگرانش می داد و شامل برنج،شکر، قند روغن، آرد، نخود، لوبیا،عدس و ... بود.
فایزخوانی: نوعی خواندن شعر با آهنگ محسون متعلق به مردم دشتستان و بوشهر
پایان قسمت پنجاه و دوم