هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
📓رمان امنیتی رفیق #قسمت17 - بیکلامه! حرف حساب نداره! و تلخ خندید. کمیل فهمید وقتش شده جدی شود. کم
📓رمان امنیتی رفیق
#قسمت18
بالاخره بعد از پنج دقیقه که از ورود سارا به کافه گذشته بود، توانست حدس بزند یک خانم مانتویی که صورتش را با ماسک پوشاندهاست، از کافه بیرون آمده و شباهت زیادی به قد و جثه سارا دارد. همراه زن، یک کیف و چمدان بود که کمیل آن را همراه سارا ندیده بود. فیلم را عقب زد. زنی با این مشخصات وارد کافه نشده بود. کمیل زیر لب گفت:
- خودِ جاسوسشه!
چهار دقیقه بعد از خروج سارا، پیشخدمت کافه همان کیسه کذایی را بیرون آورد و انداخت توی سطل زباله بیرون کافه! کمیل حالا باید میفهمید آیا سارا فقط با پیشخدمت هماهنگ بوده یا کس دیگری هم کمکش کرده است؟ و مهمتر از آن، این که سارا کجا رفته است؟
رد سارا را میان دوربینها گرفت و درکمال ناباوری دید که سارا سوار تاکسی نشد؛ بلکه سوار یکی از ماشینهای پارک شده در پارکینگ فرودگاه شد و رفت!
کمیل پلاک ماشین را برداشت و مدل و رنگش را به خاطر سپرد. از اتاق دوربین بیرون زد و بیسیم زد به حسین. نمیدانست شرمنده باشد یا خوشحال. به خودش جرأت داد و گفت:
- حاج آقا فهمیدم چیکار کرده. رفت توی یه کافه، لباساشو عوض کرد، از یکی هم یه چمدون و کیف تحویل گرفت و اومد بیرون. یه ماشینم براش گذاشته بودن توی پارکینگ فرودگاه که سوارش شد رفت!
- پلاک ماشین رو برام بفرست یه استعلام بگیریم ببینیم مال کی بوده.
- چشم. فقط حاجی... این با مستخدم کافه هماهنگ بود. چند دقیقه بعد که بیرون اومد، مستخدمه وسایلشو آورد بیرون و انداخت توی سطل آشغال. برم از مستخدمه پرس و جو کنم؟ به نظرتون فقط با همون مستخدم هماهنگ بوده یا کس دیگهای هم برای پشتیبانیش بوده؟
- خودت چی فکر میکنی؟
- به نظرم مستخدم خیلی کارهای نبوده. چون اون همیشه اینجاست و در دسترسه، ریسک بزرگیه که روش حساب کنن.
- خب، پس برو سراغش ببین چی میگه. اگرم همکاری نکرد بازداشتش کن.
- چشم آقا!
و قدم تند کرد به سمت کافه. نشست پشت یکی از میزها. همان پیشخدمت آمد که سفارشش را بگیرد. با همان لبخند تصنعی ایستاد مقابل کمیل:
- چی میل دارین براتون بیارم آقا؟
کمیل نگاه تیزی به پیشخدمت انداخت. سن و سالی نداشت؛ شاید حدود بیست سال؛ لاغر و سبزهرو. دستش را زیر کتش برد و گفت:
- ببینم، گرفتی که وسایل یه زن بیگناه رو ببری بندازی توی سطل آشغال و کمک کنی بکشنش؟
رنگ پیشخدمت پرید و عرق نشست روی پیشانیاش. به لکنت افتاد:
- من نمیدونم منظورتون چیه آقا!
- چرا! خوب میدونی! خودت کشتیش یا کسی بهت گفت؟
و قبل از واکنش پیشخدمت، از جا بلند شد و با فاصله کمی از او ایستاد. بعد آرام در گوشش گفت:
- بریم یه گوشه یکم با هم درباره قتل یه بدبخت حرف بزنیم؟
پیشخدمت آرام نالید:
- آقا قتل کدومه؟ به خدا من هیچکسو نکشتم. اون خانمه وقتی از اینجا رفت زنده بود!
کمیل نفسش را با خشم بیرون داد:
- هنوزم نفهمیدی منظورم چیه؟ لازمه یه طور دیگه بهت بفهمونم؟
ادامه دارد...
#رمان_امنیتی_رفیق
#به_قلم_فاطمه_شکیبا.
هیئت خواهران خادم الزهراسپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی_همدان
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان #قسمت17 📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای 2⃣1⃣ نا آگاهی ا
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#قسمت18
📡 ابعاد فروپاشی خانواده در برنامههای ماهوارهای
3⃣1⃣ نمایش مکرّر نیمهعریانی و ارتباط های خارج از چارچوب شرع و در یک کلام، گناه😱
🔶شبکههای ماهوارهای 📡فارسیزبان با حسّاسیتهای دینی و ملّی ایرانیان، آشنا هستند. از همین رو، به صراحت و به طور مستقیم، عریانی را تبلیغ نمیکنند؛ امّا نمایش مکرّر زنان نیمهعریان، قبح بیحجابی را در نزد مخاطب، فرو ریخته و او را در همان مسیری قرار میدهد که غرب😈 میخواهد.
🔷 نشانۀ موفّقیت این شیوه را میتوان در خانوادههایی که اهل دیدن این شبکهها📺 هستند، به وضوح مشاهده کرد. کافی است نوع پوشش این خانوادهها را قبل از ارتباط با ماهواره و پس از آن، مقایسه کنید.
بسیاری از این شبکهها به جهت آشنایی با همین حسّاسیتها، در به نمایش گذاشتن صحنههای بسیار مستهجن🔞، احتیاط میکنند و حتّی یک بار هم چنین صحنههایی را پخش نمیکنند؛ امّا ارتباط میان زنان و مردان و دختران و پسران👨👨👧👦 را در سطوح دیگری که از نظر آنان قابل پخش است، به نمایش میگذارند.
🔶در برخی از خانوادههایی که مشتری شبکههای ماهوارهای📡 هستند، در ابتدا دیدن صحنههای نیمهعریان یک زن یا ارتباط دو جنس مخالف در جمع خانواده، از قبح خاصّی برخوردار بوده؛ امّا پس از تکرار، این صحنهها به ظاهر برای تمام اعضای خانواده، عادی میشود و دیگر کسی از دیگری به هنگام تماشای این صحنهها خجالت نمیکشد😔.
🔷یکی از اصلیترین شعارهای نوشته و نانوشتۀ غرب 😈برای تسلّط بر جوامع اسلامی، این است: «ما دو سلاح در دست داریم: شراب و زن». در فیلمها 📽و سریالهای 📺این شبکهها، مِیخوارگی و مستی انسان❌، به وفور نمایش داده میشود تا این عمل، جزئی از زندگی انسان، معرّفی و قبح آن ریخته شود.
🔶زشت دانستن یک عمل در هر جامعه👱👩👦، سدّی محکم در برابر ارتکاب آن در سطح جامعه است. هیچ قانونی نمیتواند به این اندازه در برابر یک عمل زشت📛، مانع ایجاد کند. وقتی هم که زشتی یک عمل از میان رفت، به این راحتی با قانون و بخشنامه⚖ نمیشود در برابر آن، سدّی ایجاد نمود.
📚بشقابهای سفره پشت باممان، ص 90-91
#بشقابهای_سفره_پشت_باممان
#ماهواره
#محسن_عباسی_ولدی