eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
5.2هزار دنبال‌کننده
442 عکس
85 ویدیو
10 فایل
سلام ✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خوشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۰ 🔸حکایت یک نامه‌ی عاشقانه... به بهانه‌ی وفات همسر شهید صیاد شیرازی |می‌گفت: خجالت می‌کشم؛ خیلی در حق خانواده‌ام کوتاهی کردم؛ کمتر پدری کردم؛ فرصتش کم بود، وگرنه خیلی دلم می‌خواست... یه روز هم دیدم درب خونه رو می‌زنند. پیک نامه آورده بود. قلبم ریخت که نکنه علی شهید شده باشه. پاکت رو که باز کردم، دیدم یه انگشتر عقیق برایم فرستاده؛ و روی یه برگه هم نوشته: به پاس صبرها و تحمل‌های تو... 👤خاطره ای از زندگی سپهبد شهید علی صیاد شیرازی 📚منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ آثار/ راوی: همسر شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی __________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید سیدمیثم تراهی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|توی خونه کاری نبود که برام انجام نده. گاهی که دور برم بود، می‌شنیدم زیر لب میگه: اللهم ارزقنا توفیق الشهادة می‌گفتم: آخه میثم جان این چیه که میگی؟ مگه الان دوران جنگه؟ با خنده جواب می‌داد: مامان! خدا روزی منو میده... 🌼|بعضی نیمه‌ شب‌ها پا میشد تا نماز بخونه. چون نمی‌خواست برق اتاق ما رو اذیت کنه، می رفت رو ایون توی تاریکی نماز می‌خوند. 🌼|خیلی وقتا مخصوصاً ماه‌رمضونا با اینکه مسافت تا پایگاه بسیج خیلی زیاد بود، اول صبح پا میشد و می‌رفت اونجا. همسایمون می‌گفت: اونقدر دلم می‌خواد اول صبح بیام و خاک زیر پایش رو به عنوان تبرک بردارم، اما خجالت می‌کشم 🌼|حقوقش زیاد نبود، اما دست خیلی‌ها رو گرفت. خیلی‌ها می‌یومدند در خونه و می گفتن: اومدیم قرضی که از سید میثم گرفتیم رو پس بدیم... حتی تا مدتها بعد از شهادتش هم مردم می‌یومدن و می‌گفتند: این پول رو از سید میثم امانت گرفته بودیم. 🌼|می‌گفت: مامان من سنت پیامبر [ازدواج] رو هم انجام دادم. فکر نمی‌کنم واجبی به گردنم مونده باشه. خدا رو شکر ازدواج هم کردم... اینا رو می‌گفت که بگه آماده‌ی شهادتم. 🌼|دو هفته بعد از عقدش عازم سیستان و بلوچستان شد. یک ماهی از مأموریتش گذشته بود و فقط سه روز مونده بود که تموم بشه که گروهک ریگی سید میثم منو شهید کردنددریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 سردار شهید نبی‌الله علی‌عسگریان رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|نبی‌الله توی عملیاتی در یکی از روستاهای دیوان دره (دواق) پس از ساعتها مقاومت در یک نبرد نابرابر با گروهک کومله و دموکرات، به اسارت در اومد. به مدت پنج ماه همه‌ی شکنجه‌ها رو تحمل کرد و آنچنان رعب و وحشت در دل جنایتکاران کومله انداخت که تصمیم به اعدامش گرفتند... نبی‌الله رو به همراه دو نفر از همرزمانش در روز میلاد امام زمان (عج) با پای برهنه و کوله باری از مقدار زیادی وزنه، در کوهستان‌ها کیلومترها پیاده برده و در روستای نرگسله طی یک دادگاه نمایشی، اونها رو به شهادت رسوندند. مردم روستا پیکر نبی‌الله و همرزمانش رو در همونجا دفن کردند. بعد‌ها پیکر شهید به زادگاهش منتقل شده و در گلزار شهدای فلاورجان دفن گردید... ➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی _____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید محمدزمان ولی‌پور رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🔸امروز سالروز شهادت کسیه که: ✍ مادرش حتی توی سرمای سخت نیمه شبهای زمستون هم بدون وضو بهش شیر نداد ✍ حتی اگه سه چهار دقیقه هم وقت پیدا می‌کرد، قرآن جیبی‌اش رو در می‌آورد و چند آیه می‌خوند. اگر مفهوم آیه ای هم متوجه نمی شد، علامت می‌گذاشت تا سر فرصت تفسیرش رو نگاه کنه... ✍ توی کنکور؛ رشته‌ی پزشکی قبول شد. اما چون طلبگی و نوکری امام زمان(عج) رو دوست داشت، ترجیح داد پزشک روح بشه تا پزشک جسم... ✍ اگه از کسی می‌شنید [فعالیت] بسه، بریم بخوابیم؛ با تعجب بهش می‌گفت: ما نباید بریم دنبال خواب. به اندازه کافی کارِ بر زمین مونده داریم؛ صبر کنید خواب خودش میاد سراغتون... ✍ می‌گفت: به عاقبت غذاها فکر کن؛ اگه هدف از خوردن غذاهای متنوع؛ لذت بردن و کیف کردنه؛ عاقبت همه ی غذاهای رنگارنگ یکیه... اما اگه قراره با خوردن غذا نیرو بگیری و جانی تازه کنی و در راه خدا گام برداری، همین نون و ماست و برنج کافیه... ✍ که معتقد بود غذای کم و ساده، باطن انسان رو برا پذیرش حق آماده‌تر می‌کنه... ✍ وقتی شهید شد، علامه ایازی سه بار فرمود: محمد زمان واقعا بی نظیر بود، بی نظیر بود؛ بی نظیر... ✍علامه ایازی به طلبه‌های تازه وارد می‌گفت: محمد زمان رو الگوی خودتون قرار بدید...شهید هم که شد علامه ایازی فرمود: من او را رهبر آینده‌ی یک امت می دونستم. با رفتنش کمرم شکست...دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید مدافع‌امنیت حسن عشوری رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|زمانیکه حسن‌آقا سن زیادی نداشت، به من اصرار می‌کرد که برا نماز و روزه بیدارش کنم. وقتی هم اینکار رو نمی‌کردم، با همون شیرین‌زبونی کودکانه‌ش می‌گفت: نماز و روزه‌ی من گردن شماست...😊 🌼|می‌گفت: مادر! کسی از قلب انسان خبر نداره و ظاهر انسانه که برا هم مشخص و نمایان میشه. پس باید چادر همیشه همراه خانم‌ها باشه؛ چون چادر تکمیل کننده‌ی دینه و نباید چادر حضرت فاطمه زهرا(س) پایین [زمین] بمونه... 🌼|همیشه گمنام بود، وقتی توی مراسمی شرکت می‌کرد، جایی می‌نشست که دوربین ازش فیلم‌برداری نکنه... به خاطر همین گمنامی‌اش در طول زندگی، خداوند متعال کاری کرد که خبر شهادتش توی ایران صدا کنه... 🌼|همیشه می‌گفت: مادد! شما باید مثل ام‌وهب باشید... وقتی بهش می‌گفتم که من کجا و ام‌وهب کجا، جواب میداد: شیعه که باشی باید مانند مادر وهب باشی و فرزندت رو فدای اسلام کنی... 🌼|وقتی وصیت‌نامه شهدا رو می‌خوند، گریه می‌کرد و می‌گفت: درک وصیت نامه شهدا بسیار سنگین و عمیقه؛ حسن تا عکس شهدا رو میدید، ذکر بسم رب الشهدا و الصدیقین رو زمزمه می‌کرد 🌼|حسن آقا اولین شهیدِ وزارت اطلاعات در مقابله با جریانات تکفیری بود که ۲۴ خرداد سال ۱۳۹۶ [مصادف با شب قدر؛ ۱۹ رمضان] در منطقه چابهار حین درگیری با یک گروهک تروریستی به شهادت رسید. دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۱ 🔸 نگاه جالب شهید به رضایت پدر.... |چند روز بود که شاد می‌دیدمش. با خودم گفتم شاید هدیه یا چیزی گیرش اومده، که اینطور خوشحاله... اما وقتی علت شادی‌اش رو ازش پرسیدم ، گفت: تو نمی‌دونی پدرم به من چی گفت! حرفی زد که انگار دنیا رو بهم ببخشیده... بابام بهم گفت: من از تو راضی ام ... وقتی پدرم از من راضی است، میخواهی خوشحال نباشم؟!!! 👤خاطره‌ای از روحانی شهید محمدزمان ولی‌پور 📚 منبع: کتاب مسافر ملکوت [انتشارات شهیدکاظمی] صفحه ۷ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ______________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید ترور فریدون(فرید) تعریف رو در ثواب تولیدمحتوا و انتشار مطالب امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|فریدون چون می‌دید رئیس جمهور وقت(بنی‌صدر خائن) به مناطقِ فقرکشیده هیچ توجهی نمی‌کنه، مدام با او به مشاجره می‌پرداخت؛ و اقدامات شومش رو در حضور عموم مردم فاش می‌کرد. تا اینکه به دلیل جدال و مشاجراتش، افکاری ظالمانه و ناجوانمردانه به کار افتاد و نقشه ترورش کشیده شد. تا اینکه مقارن با سالروز میلاد امام حسین(ع)، روز ۲۵ خردادماه سال ۱۳۵۹ خون رنگین فریدون بر سنگفرش خیابان‌های شهر تهران، بر زمین ریخت؛ و به شهادت رسید...دریافت پوستر با کیفیت اصلی _____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔅 ۳۶ 🌺 شهید امیر حاج امینی: |اگر‌ به واسطه‌ی خونم، حقی بر گردنِ دیگران داشته باشم؛ به خدای کعبه، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمی‌گذرم. 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۳۶) با کیفیت اصلی _________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید انقلاب محمد بخارایی رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|شهید محمد بخارایی، عضو هیئت‌های موتلفهٔ اسلامی؛ یکم بهمن ۱۳۴۳؛ حسنعلی منصور ( نخست‌وزیر شاه) رو مقابل مجلس شورای ملّی ترور کرد و در بامداد ۲۶ خرداد ۱۳۴۴ توسط حکومت پهلوی تیر باران شد... ➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۲ 🔸 جاذبه‌ی بالای یک شهید... |تا وقت نماز می‌شد، خودش رو به نزدیکترین مسجد می‌رسوند. اگه توی راه می‌دید دو سه تا جوان دور هم ایستادند، می‌رفت بینشون. چند لحظه بعد می‌دیدم اون جوونا رو که شاید اهل نماز نبودند و قیافه‌شون هم به بچه مسجدی نمی‌خورد، با خودش به مسجد آورده... ایامِ نوجوانی منصور در محله مون چند تا مشروب فروشی وجود داشت. آنوقت هم منصور می چرخید بین نوجوانان و اونا رو می آورد مسجد. منتظر نمی شد تا آنها مسجدی بشن، می‌رفت و مسجدی‌شون می‌کرد. 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید منصور خادم‌صادق 📚منبع: کتاب آرزوی فرمانده ، صفحه ۱۳۱ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی __________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 شهید مدافع‌حرم محمدامین کریمیان رو در ثواب تولیدمحتوای امروز شریک می‌کنیم؛ به امیدی که دستمون رو بگیرند 🌼|هنوز پيش‌دبستانی نرفته بود كه مداحی رو شروع کرد. سوم ابتدایی هم موفق به حفظ سه جزء از قرآن و تجوید شد. 🌼|هیچ‌گاه جلوتر از من و پدرش حركت نمی‌كرد. هر وقت منو میديد، دستم رو می‌بوسيد 🌼|پسرم توی رفاه بود، اما لباس ساده می‌پوشيد. وقتی هم بهش اعتراض می‌كردم، می‌گفت: بچه‌هايی هستند كه وضعشون خوب نیست... بخاطر اینکه اونا دلشون نشکنه، ساده می‌پوشید. 🌼|به زبان انگلیسی و عربی مسلط بود. از يه دانشگاه در آلمان هم بورسيه شده بود، اما همه رو رها كرد و برا جهاد رفت سوريه. 🌼|برخی فكر می‌كنن مدافعان‌ حرم برا پول میرن؛ اما پسرم هيچ نياز مالی نداشت. حتی پول بلیط اعزامش به سوريه رو هم پدرش داد. 🌼|گفتم: امين بذار ازت عكس بگيرم. وقتی می‌رفت،گفتم: خيلی خوشگل شدی؛ نكنه شهيد بشی؟ بعد گفتم: امين شهيد شو؛ اما اسير نشو؛ من اسارتت رو نمی‌خوام. گفت: مامان! شيعيان امیرالمؤمنین(ع) اسير نميشن. 🌼|همرزمش می‌گفت: قبل از عملیات محمدامین خوشحال از خواب بیدار شد و گفت: الآن خواب ديدم امشب عملياتی در پيشه؛ فرمانده و من شهيد میشیم، جنازه‌مون هم جا می‌مونه. بعد غسل شهادت کرد و رفت. هم خودش شهید شد، هم فرمانده. جنازه‌شون هم جا موند... ➕ دریافت پوستر با کیفیت اصلی 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ● واژه‌یاب: