eitaa logo
#خاکریز فرهنگ و اندیشه، مستند و جدید
469 دنبال‌کننده
600 عکس
927 ویدیو
69 فایل
ارتباط با مدیر: @Hajali_a
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌رود یک یار و می‌آید دوباره یارها از میانِ خون برُوید لشکر سنوارها از چه می‌خواهد بترسد مرد میدان نبرد دیده حق را در میان جبهه چشمش بارها این دو روز پست دنیا سهم دنیادوستان با یقین رفت او و ما ماندیم در انکارها ما رأیت، الّا جمیلا را بگوید هر شهید کی بفهمد اهل دنیا این چنین معیارها خانه از بُن محکم است این ضربه‌ها بی‌فایده هر چه از حق می‌کُشند افزون شود بیدارها غم به دل، ابرو گره، در دست محکم شد سلاح زیر آوار است حق گاهی...گَهی بر دارها سید و سنوار و اسماعیل و قاسم یک تن‌اند می‌شود سیمرغ دل‌ها خون این سردارها می‌رود راهی که باید رفت را مرد نبرد می‌رود یک یار و می‌آیند با "او" یارها 💔💔💔 🇮🇷🌱◀️مستند_و_جدید 👈 بپیوندید @khakrizf
8.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل سنت بود اما اهل ذلت نه تنها بود اما ذلیل نه بی دست بود اما بی دست وپا نه اهل خرابه بود اما اهل تخریب نه در آخرین لحظه نشسته بود اما اهل قعود نه 🇮🇷🌱◀️مستند_و_جدید 👈 بپیوندید @khakrizf
‌ 🎥 سکانس پایانی قهرمان 🔺آن‌طور که دشمن گفته و تصاویر نشان می‌دهند، سکانس پایانی قهرمانِ قصه ما این‌گونه بوده: پیرمرد، تنها بود و بی‌کس و البته شجاع و نترس. جوان‌های دشمن محاصره‌اش کردند ولی قهرمان، تا آخرین گلوله جنگید. نیروهای تیپ ویژه، از او ترسیدند و با تانک به سمت او شلیک کردند. زانوی چپش کاملا خرد شد، ساعد دست راست هم شکست، انگشت سبابه دست چپ هم قطع شد؛ اما او تسلیم نشد. فرمانده نیروهای ویژه تلاش کرد با نیروهایش از پله‌ها بالا رفته و بر قهرمانِ زخمی و بی‌رمق، پیروز شود؛ اما او با نارنجک این‌ها را عقب راند. 🔺شکستگی استخوان‌ها و خون‌ریزی‌، رمق از قهرمان ربوده بود. کوادکوپتر وارد ساختمان شد تا بدانند این مرد تسلیم ناپذیر کیست؟ اما او در تنهایی و جراحت هم کاملا باهوش و زرنگ بود: چهره‌اش را با چفیه‌ای پوشانده بود و با همان درد شدید، کوادکوپتر را فراری داد. 🔺تک‌تیرانداز دشمن به پیشانی‌اش شلیک کرد اما خونی بر صورتش نریخته، یعنی خون‌ریزی خیلی شدید بوده و خونی در بدن نداشته. در نهایت مجددا تانک دشمن گلوله دیگری شلیک کرد و طبقه دوم آوار شد. نیروهای ویژه، هنوز جرأت نزدیک شدن به قهرمان در طبقه دوم را نداشتند و او را رها کردند. یک روز بعد و پس از تمام شدن همه چیز، بالاخره بالا رفتند و قهرمانی را دیدند که در کنار سلاح و کتاب دعای‌ش به شهادت رسیده است. 🔺فیلمنامه و دکوراسیون صحنه، عجیب سورئال است. قهرمان قصه، یک کلاشینکف خراب دارد که ناگزیر شده با چسب برق، قطعات آن را به هم بچسباند. تا آخرین فشنگ و آخرین قطره خون جنگیده. پیکرش نه روی زمین، که روی مبل افتاده و زیر تونل‌ها نیست؛ بلکه در یک منزل مسکونی عادی است. 🔺عجب دکوراسیون عجیبی برای پایان‌بندی فیلم! قهرمان، خانه، مبل، اسلحه و البته کتاب دعا... حتی وقتی سربازان دشمن بالای پیکر او هستند، هیچ نشانه‌ای از خوشحالی در آن‌ها نیست؛ چهره‌های‌شان بهت‌زده است. 🔺ابوابراهیم شهید شده و اکنون، منتظر ابراهیم‌هایی هستیم که قرار است بت بزرگ را بشکنند و بساط نمرود و نمرودیان را جمع کنند. آتش بر این ابراهیم‌ها، گلستان است و خوشا به حال اینان. 🔺همیشه، خورشید در سپیده‌دم خود، از میان خون برمی‌خیزد. آنان که سرخی شفق را می‌بینند، منتظر سپیدی خورشید هم هستند. 🖋عبدالحمید بیات ✍ فریضه روایتگری، اوجب الفرائض است چون امر به معروف و نهی از منکر است فیلنامه نویس های ما باید دهها فیلنامه از قهرمان و اهریمن این قصه بنویسند. 🎬🇮🇷🌱◀️مستند_و_جدید 👈 بپیوندید @khakrizf