eitaa logo
"پشت‌خاکریزهای‌عشق"
1.1هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.4هزار ویدیو
64 فایل
🥀شهـید حـسـن بــاقــری : خاکریز بهانه است ما با هم رفیق شده ایم تا همدیگر را بسازیم. کپی؟!با‌ذکردعـا‌واسه‌کربلایی‌شدن‌ِاونایی‌که‌بهشتو‌ ندیدن کاملا حلال:) به جز روزمرگی! https://harfeto.timefriend.net/17241640199342 سوالی دارید پاسخگو هستم
مشاهده در ایتا
دانلود
پایان ناشناس
ممنون از اینکه بودید شبتون خووش
Mehdi Rasouli - Mano Karbala.mp3
4.32M
ای به قربان اباعبدالله..❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنـکـه‌خـداخـیـرش‌رابـخواهـد عـشـق‌حُسیـن‌رابه‌قلـبِ‌او مي‌اندازد(:🫀! پخشش کنید رفقا:) https://eitaa.com/m_i_s_a_g_h
تو یک دختری با دخترانه ها و زیبایۍها✨ اما بایدیادبگیری دخترانه هایت را خرج هر نگاهی نکنی🥲 دخترباش با چاشنیِ حجاب و نمکِ حیا(:❤️‍🩹
+ شرح حال ؟ - دلتنگ مشهد و پریشان کربلا :)💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️"روزعاشورا درکربلا" ازطریق هوش مصنوعی به نمایش گذاشته شد ... حتماً ببینید
1351737324.mp3
1.75M
پیشنهاد گوش دادن🥲
امشب ساعت 12ناشناس داریم توسط لطفا کویرش نکنیدااا🥺💔
در دلم آشوبی ایجاد شده بود ، انگار دو گروه در حال لشگرکشی بودند نگاهی به به ساعت دیواری کردم درست ساعت یازده صبح بود ،که گوشی همراهم زنگ خورد . به طرف گوشی رفتم شماره ی ناشناسی را روی صفحه ی آن نشان می داد . سلام بفرمائید سلام خانم دهقان دقت تون بخیر متشکرم از کلانتری 12خدمتتان تماس می گیرم شما باید امروز ساعت 13 کلانتری تشریف بیاورید . در چه موضوعی؟! شما تشریف بیاورید ، خدمتتان عرض می کنیم تماس را قطع کردم نگاهی به اطراف کردم خانه ما انگار بمب ترکانده بودند یک ساعتی فرصت داشتم تا خانه را مرتب کنم و بعد به کلانتری بروم ساعت 12:15 از خانه به سمت کلانتری خارج شدم می دانستم اگر ماشین را ببرم جای پارک مناسبی پیدا نمی کنم به همین دلیل تا سر خیابان پیاده رفتم و با سوار شدن یک خط اتوبوس خودم را به کلانتری رساندم نگاهی به اطراف کردم فضای کلانتری مثل هفته ی قبل بود دیوار های کرم رنگ با صندلی های فلزی که ناگهان چشم به نرگس افتاد کنارش رفتم سلام نرگس جانم سلام ...😐 چی شده اتفاقی افتاده ویشکا خانم ماجرا ها را باید از شما شنید من برای چی ؟! درست زمانی که نرگس دهانش را باز کرد جمله ای بگوید سروان احمدی از اتاقش بیرون آمد و ما را صدا کرد خانم دهقان و خانم صالحی تشریف بیاورید هر دو به طرف اتاق سروان احمدی کردیم وارد اتاق شدیم که ناگهان دلم ریزش کرد شایان در حالی که روی صندلی مشکی رنگ در سمت چپ اتاق نشسته بود در حالی که دستانش با دستبند فلزی بسته بود نگاهی به من کرد ویشکا جانم آمدی مات مبهوت مانده بودم چه بگویم وضعیت خیلی سختی بود عرق سردی بر پیشانی ام نشست دستم بالا بردم تا آن را پاک کنم که صدای سروان احمدی مرا متوجه خودش کرد خانم صالحی مثل این که حال شما خوب نیست نرگس در حالی که تقلا می کرد حالش را خوب نشان بدهد نه خوبم بفرمائید آقای مقدم و دو نفر دیگر متهم ردیف اول به قتل شهید ناظری هستند ما باز جویی ها را انجام می دهیم شما منتظر روز دادگاه باشید نرگس در حالی که زیر لب چیزی گفت از اتاق بیرون رفت شایان تقلا می کرد، ویشکا بگو کار من نیست ویشکا جان تو که ... سروان احمدی با صدای بلندی خانم دهقان شما بیرون تشریف داشته باشید از اتاق خارج شدن نرگس در حالی که دستانش را دور سرش گرفته بود شروع به اشک ریختن کرد... نویسنده :تمنا🌹🍃
‏+یہ‌اسـتاد‌داشتیم،مۍ‌گفت: _اگہ‌‌درس‌مۍ‌خونید‌بگین‌برا‌ امام‌زمان‌(؏ــج) اگہ‌مہارٺ‌ڪسب‌مۍ‌ڪنید‌نیتـتوݩ باشہ‌براۍ‌مفیـد‌بودن‌تـ‌و‌دولـت‌ 'امام‌زماݩ‌(عج)' اگہ‌ورزش‌مۍڪنید‌آمادگـے‌براۍ دوییـدݩ‌توحڪومت‌‌ڪریمہ‌آقابآشہ... اینجورۍ‌میـشـیـم‌‌ ↴ ســ‌رباز‌قبل‌از‌ظہور‌💚🌱
دوستان دعا کنید برام ❤️‍🩹🌱
الهی ب رقیه س الهی ب رقیه س الهی ب رقیه س 🥺❤️‍🩹
آقا جان گدا نمی خواهـــی؟ دختر بی وفا نمی خواهـــی؟ کاش ز من هم سوال کنی دخترم کربلا نمی خواهـــی؟ 🖤😔
شد شد نشد....❤️‍🩹 با بغض تو صدام با اشک تو چشام رو به عکس کربلات میگم : خوش باشی آقااا با زائرات...💔
نَبودِه،نیست‌ونَخوآهَدبود...! عَزیزتَراَزتوکَسی‌بَرآےِمَن‌:))❤️‍🩹
ازاینجـٰاڪه‌هستم،تـٰاآنجـا ڪه‌هستی،وجب‌بہ‌وجب‌دلتنگم❤️‍🩹:)!
⁰⁰: ⁰⁰🥺♥️ آرزو کنم برآورده میشی؟
وای چ ثانیه ای🥺😂
پایان ناشناس