eitaa logo
خاکریز خاطرات شهدا
97 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
امام خامنہ‌ای روحی فداه : انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهــدا.. نگذارید یاد شهـدا فراموش شود •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair ╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮ کپی با ذکر صلوات آزاد ارتباط با مدیر @abasiniah
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ و یکم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️«جزایر مجنون» 💥طولاني شدن جنگ تحميلي موجب شده بود كه تحليل هاي نظامي دشمن يكي پس از ديگري در اثر فشار نيروهاي ايراني به شكست بيانجامد. دشمن بعد از شكست هاي پي درپي از نيروهاي ايراني، در شرايط دفاعي قرار گرفته بود و عزم ايران بر اين بود كه دشمن را تا مرزهاي بين المللي عقب براند. 🔸️دشمن بعد از حملة برق آساي رزمندگان ايراني و پيشروي هاي پي درپي، دست به ترفندي جديد زده بود. آنها با هدايت آب رودخانه هاي دجله و فرات، آب زيادي را به دشت پهناوري كه دهها كيلومتر مربع بود، هدايت كرده بودند تا نيروهاي ايراني به استان بصره دسترسي پيدا نكنند. 🔹️اين موانع، عمليات ايراني ها را با مشكل مواجه ساخته بود. بر اين اساس، شيوة نبرد در اين منطقه عوض شد و دشمن با تصور اينكه ايران فاقد يگان هاي آبي ـ خاكي آموزش ديده است، به اين جزاير دلخوش كرده بود. 🔸️لازم به ذكر است كه آنان شرايط بسيار سخت و موانع طبيعي بزرگي ايجاد كرده بودند كه روند پيشروي نيروهاي ايراني را با مشكل مواجه كرده بود. 🔹️دشمن در طول جنگ با استفاده از امكانات و تجارب پيشرفتة مهندسي، موانع بازدارندة زيادي ايجاد كرده بود كه استحكامات و موانع مصنوعي خرمشهر تا جزاير هورالعظيم و استحكامات بتني و تونل هاي زيرزميني از آن جمله بودند؛ ولي اراده و ايمان رزمندگان ايران اسلامي بالاتر از حد تصور آنان بود... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و دوم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️«جزایر مجنون» 🔸️گسترش نيروهاي ارتشي و سپاهي به عمق مرز و وجود چاه هاي عظيم نفتي كه تعدادشان به صدها حلقه ميرسيد، ايجاب ميكرد كه در مقابل غارت عراقي ها از چاه هاي نفتي كشورمان از نفت شهر، ايران نيز چاه هايي را به عنوان غنيمت در دست داشته باشد. 🔹️جزاير مجنون داراي آب و هواي شرجي با دماي حرارت بسيار زياد، همراه با تبخير زياد آب بود. هوا در صبحگاهان مه آلود و داراي حشرات گزنده و هواي آلوده بود. آب جزاير نيز آبي گنديده، ساكن و حاوي حشراتي مانند مار و حيوانات موذي زيادي بود.استنشاق هوا سخت و غيرقابل تحمل بود. گرماي سوزان و بيماريهاي مختلف پوستي بيداد ميكرد. 🔹️بي شك استقرار در اين محيط غير قابل تحمل بود و نيروهايي را مي طلبيد كه دوره هاي سخت زنده ماندن در چنين شرايطي را گذرانده باشند. بر اين اساس، مأموريت ذاتي يگانهاي ما فراهم شده بود. يكي از مزيت هاي يگانهاي تكاور در جنگ ها، علاوه بر داشتن آمادگي رزمي ـ به لحاظ داشتن جنگ افزارهاي سبك و نيمه سنگين ـ در هر شرايط جنگي، امكان جابه جا شدن سريع يگانها است. 🔸️طراحان جنگ نيز بر اين موضوع مهم اتفاق نظر دارند كه استفادة بهينه از نيروها و ادوات جنگي در كوتاهترين فرصت ممكن، وضعيت جبهة نبرد را تغيير خواهد داد. به فاصلة دو روز و به وسيلة اتوبوسها و بالگردهاي شينوك هوانيروز ارتش، لشكر58 تكاور ذوالفقار به جزاير مجنون انتقال داده شد. يگانهاي پيشرو ابتدا منطقه را شناسايي كردند و يگانهاي هم جوار نيز آخرين اخبار، اطلاعات، مدارك و اسناد را از يگانهاي تعويض شونده دريافت كردند تا در عملياتهاي بعدي از آنها استفاده كنند. 💥جزيره مجنون تا چشم كار ميكرد آب بود و نيزارهاي كوتاه و بلند. جهاد سازندگي جبهه و جنگ اقدام به احداث خاكريز ميكرد و با توربين هاي ديزلي، آب منطقه را براي سرعت دادن به عمليات و ارسال تداركات مي خشكاند.جاده هاي خاكي به عرض حدود پنج متر به شكل مربع و مستطيل نيز ايجاد شده بود و هدف اين بود تا ضمن گسترش مواضع پدافندي، گام به گام در مسيرهاي مختلف به دشمن نزديك شويم. 🔸️هيچ جنبنده اي از ديد و تير مستقيم عراقيها پنهان نبود. تردد خودرو در روز امكان نداشت و به وسيلة عراقيها هدف گرفته ميشد. تداركات و عبور و مرور به عقب، به وسيلة قايق هاي پارو دار و موتوري امكانپذير بود. سنگر استراحت نيروهاي ما حدود پنج متر با جاده خاكي فاصله داشت و ارتفاعش بيشتر از يك متر نميشد كه مجبور بوديم به صورت خزيده داخل سنگرهايمان شويم. سمت ديگر جاده نيز سنگرهاي دفاعي قرار داشتند كه به موازات خط پدافندي عراقي ها كشيده شده بود. دسته هاي غواصي ما حساسيت و اهميت زيادي در اينگونه مواضع داشتند. 🔸️يكي از خطرات اين منطقه، وجود غواصهاي دشمن و بريده شدن گلوي نيروهاي ما بود كه در يك لحظه غواص از آب خارج ميشد و نگهبان را سر ميبريد. بايد چشم و گوش را به هر صدايي عادت ميداديم و مراقب ميبوديم صداي جزر و مد آب، مانع از هوشياري ما نشود. شب ها همه با آمادگي كامل بيدار بوديم. ناگفته نماند جاده اي هم در امتداد مواضع ما و عراق وجود داشت. وسط جاده به طول حدود 40متر به وسيلة شكسته شدن جاده كه حكم سد را داشت، بريده شده بود. 🔹️در انتهاي دو سر جادة بريده شده، سنگرهاي بتني نامنظم ايران و عراق وجود داشت كه فقط شبها نيروهايي از طرف ايران و عراق براي جلوگيري از غافلگير شدن و پيشروي نيروهاي مقابل، حدود 25نفر و براي مدت 48ساعت به آنجا اعزام ميشدند كه از هم فاصله اي بيش از 100متر نداشتند. اين مواضع به اندازه اي به هم نزديك بودند كه تلفات ما و عراقي ها، به وسيلة پرتابهاي نارنجك دستي و تير مستقيم صورت ميگرفت. 🔸️اين محل حساس، گلوگاه مهمي بود كه در هر اعزام، حدود 9نفر شهيد و حدود هفت نفر مجروح ميشدند. در اثر كوچكترين كوتاهي نيروهاي ما، دشمن مي توانست از روي جاده به داخل مواضع ما هجوم آورده، نيروهاي منطقه را به محاصرة كامل درآورد اين گلوگاه با همكاري رزمندگان بسيجي و سربازان نگهداري ميشد... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و سوم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️«جزایر مجنون» 🔹️قبل از اعزام نيروها به جلو، در حسينيه اي كه در دل جاده قرار داشت، به وسـيلة گـروه اطلاعات و عمليات آموزشهاي لازم بـراي جمـع آوري اخبـار، نحـوة درگيـري، علايم قراردادي و استفادة بهينه از سلاح و مهمات موجود، آموزش داده ميشـد و سپس در تاريكي شب دعاي توسل و راز و نيازها و حلاليت طلبي هاي فراموش نشدني شروع ميشد. 🔸️رزمندگان با اينكه مـيدانـستند بـه احتمـال زيـاد ديگـر برنمي گردند و شهيد خواهند شد و شايد پيكرشان هم داخل آب جزيره طعمـة حيوانات خواهد شـد، بـاز هـم داوطلبانـه هجـوم مـي آوردنـد و از هـم سـبقت ميگرفتند. حال و هواي آن شبهاي عرفاني، فراموش نشدني است. 💥نگـاههـاي منتظر، اشكهاي جاري بـر گونـه هـا، لبخنـدهاي معنـادار، قلـب هـاي بـي ريـا، آغوش هاي گرم و برادرانه و... همگي خاطراتي به ياد ماندني هستند. در راستاي مأموريت پدافند از جزيرة مجنون، اقدام به طرح ريزي عمليات آبي ـ خاكي كرديم. در تاريكي شب ها با استفاده از لباس هاي غواصي، عرض جزيره را به سوي مواضع مستحكم عراقي ها طي ميكرديم و در لاي نيزارها، شناسايي منطقه را ادامه ميداديم. 🔸️دشمن در اين منطقه اقدام به كشيدن سيم خاردار و نبشيهاي ستاره اي و كار گذاشتن مين هاي دريايي، خوشه اي و منور كرده بود. در يكي از شب ها كه براي شناسايي به سمت دشمن در حركت بوديم، سر و صدايي شنيديم. فهميديم كه غواصان عراقي به سمت مواضع ما در حال پيشروي هستند. درگير شدن در آب به دليل نبودن عوارض و موانع بسيار سخت بود و تلفات سنگيني به همراه داشت. سريع خودمان را به لاي نيزارها رسانديم. 💥حدود 24نفر غواص عراقي با فاصله هاي معين شنا ميكردند. سر و صداي امواج آب، مانع از شنيده شدن صداي شناي غواصان ميشد. همگي به زير آب رفتيم و با استفاده از ني، در زير آب نفس مي كشيديم. حركت عراقيها بسيار كُند و محتاطانه بود و احتمال كشف شدنمان بسيار زياد بود. هنوز به اواسط جزيره نرسيده بوديم كه غواصان عراقي ـ كه جثه هاي قوي هيكلي داشتند ـ از ما دور شدند و به طرف خط ايران شنا كردند. فرصت خوبي به دست آمده بود. در داخل آب جمع شديم و تصميم گرفتيم تا برگشتن گشتي هاي عراقي در داخل نيزار منتظر بمانيم. 🔸️احتمال ميداديم آنان در برگشت احتياط را رعايت نخواهند كرد و بنابراين ميتوانستيم به طرفشان شليك كنيم كه با اين كار، عراقي ها غافلگير شده و واكنش قابل توجهي نشان نميدادند. دقايق به آرامي ميگذشت و ماندن در داخل آب بسيار خسته كننده و طاقت فرسا بود. مراقب منطقه بوديم تا با گشتي ديگري از دشمن غافلگير نشويم. 🔸️در داخل آب و تاريكي شب به آسمان نگاه ميكرديم. كسي حرف نميزد. جز صداي آب، صدايي شنيده نميشد و احساس ميكرديم اگر شهيد شويم، در همين آبها خواهيم ماند و ديگر كسي ما را پيدا نخواهد كرد؛ ولي تجربة خوبي براي ما بود كه اولين درگيري را داخل آب در جزيرة مجنون با عراقي ها آغاز كنيم. احساس ميكردم موفق خواهيم شد و به همين خاطر زياد نگران نبودم... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و چهارم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️«جزایر مجنون» 🔹️پس از گذشت حدود يك ساعت، نقطه هاي سياه رنگ روي آب ـ كه همان غواصان عراقي بودند ـ مشاهده شدند كه اين بار با سرعت زياد در حال برگشت به مواضع خود بودند و اطمينان داشتند از جايي كه برميگردند، به كمين برخورد نمي كنند؛ 💥زيرا تا قبل از اين عمليات، در اين محل دچار كمين نشده بودند. همگي به صورت دشتبان آرايش رزمي گرفتيم و آماده بوديم تا با رگبارهاي برق آسا به زندگي مزدوران عراقي خاتمه دهيم. كار بسيار دشواري بود؛ چون غواص ها در صورت احساس خطر، در زير آب شنا كرده، از ديد ما خارج ميشدند و ممكن بود در آن تاريكي، نيروهاي ما اشتباهي همديگر را هدف قرار دهند؛ 🔹️به همين خاطر بهترين روش اين بود كه فاصلة درگيري بيشتر شود تا چنانچه فرصت فرار داشته باشند، ما يكديگر را هدف قرار ندهيم.پس از گذشت مدتي كوتاه و در حالي كه با عراقي ها حدود 30متر فاصله داشتيم، با حجم انبوه آتش ما سكوت شب شكسته شد و باراني از گلوله و نارنجك هاي صوتي و موجي، اطراف محل درگيري را فرا گرفت. 💥اين كمين آنچنان سريع و هولناك بود كه نيروهاي خودي و عراقي از مواضع پدافندي اقدام به اجراي آتش هاي سنگين بر روي مواضع يكديگر كردند. موشك هاي خوشه اي، گلوله هاي زماني و موج انفجارهاي مهيب، از نبردي خونين در آب هاي مجنون خبر ميداد و باراني از توپ و گلوله، از زمين و آسمان مي باريد. 🔸️تلفات عراقي ها در اثر غافلگيري و حجم آتش ما، زياد بود و امكان زنده ماندنشان بسيار ضعيف بود. آنان حتي نتوانستند دفاع قابل توجهي انجام دهند. صداي گوش خراش و آكنده از ترس و درد عراقي ها به آسمان بلند شده بود. بوي گلوله و باروت همه جا را فرا گرفته بود و پيدا كردن راه برگشت هم مشكل شده بود. 💥بايد هرچه سريعتر برمي گشتيم؛ زيرا امكان آمدن يگان هاي قايق موتوري دشمن و تعقيب ما بسيار زياد بود. هر كس به نزديكترين همرزم خود اطلاع ميداد كه وقت رفتن است. با شنا كردن در زير آب، خيلي سريع به طرف مواضع خودمان حركت كرديم. در روي آب اجساد خونين عراقي ها پخش شده بود و عدهاي هم مجروح و در حال مرگ بودند. فرصت گرفتن اسير نداشتيم و بايد برمي گشتيم. 🔸️احساس ميكرديم زير آب محل مناسبي براي زنده ماندن است؛ چرا كه در زير آب، امكان هدف قرار گرفتن نبود؛ ولي خطر همچنان وجود داشت. به سختي خودمان را به ساحل و نيروهاي خودي رسانديم. رزمندگان خيلي سريع به كمك ما آمدند و ما را از آب بيرون كشيدند. نفس نفس ميزديم و ناي حركت نداشتيم. آتش تهيه همچنان ادامه داشت و آسمان منطقه با گلوله هاي منور توپ و خمپاره مانند روز روشن شده بود. گلوله هاي توپ ها آب جزيره را ده ها متر به آسمان بلند ميكرد و پرواز تركش هاي سرگردان در آسمان احساس ميشد كه مانند باراني از سنگ با صداي مهيب خود به هر سو اصابت ميكردند... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و پنجم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️«جزایر مجنون» 💥در اولين فرصت سراغ همديگر را گرفتيم. دو نفر از رزمندگان جا مانده بودند. احتمال داشت شهيد و يا مجروح شده باشند. دو نفر از سربازان نيز به سختي مجروح شده و خونريزي شديدي داشتند.امدادگران كارشان را شروع كردند. ساعت چهار و نيم بامداد بود كه ما را با قايق هاي تندرو به خاكريز عقب منتقل كردند. شب خسته كنندهاي بود. 🔸️قدرت صحبت كردن نداشتيم؛ زيرا مأموريت بسيار دشواري بود و مسافت طولاني هم ما را خسته كرده بود؛ بنابراين به استراحت پرداختيم. ساعت 00:09 بود كه بيسيم چي مرا صدا زد كه از خط مقدم كار فوري و مهمي با شما دارند. خودم را به سنگر ديگر رساندم و بيسيم را گرفتم. از آن سوي خط صداي ستوان صادقي را شناختم. او سراسيمه اطلاع داد كه گروه رزمي شما ديشب گل كاشتند. 🔹️گفتم: ـ منظورت چيه؟ ـ امواج آب جزيره تمام كشته هاي ديشب عراقيها رو به خاطر وزش باد، به سمت مواضع ما آورده. فوري خودتو به ما برسون. خبر خوشحال كنندهاي بود. مراتب به رده هاي بالاتر نيز گزارش داده و قرار شد گروه فيلمبرداري براي انعكاس اين عمليات در محل حاضر شوند. با موتوسيكلت به اتفاق چند نفر از رزمندگاني كه شب گذشته با هم بوديم، خودمان را به خط مقدم رسانديم. 🔸️اجساد عراقيها در جلوِ سنگرهاي پدافندي ما روي هم انباشته شده بودند و جالب اينكه همة آنها از ناحية سر و گردن مورد اصابت تيرهاي ما واقع شده بودند. طولي نكشيد كه فرماندة تيپ و جانشين عملياتي قرارگاه مقدم غرب، در محل حاضر شدند و از اين حركت ما احساس غرور و رضايت ميكردند. 🔹️اين نبرد كوچك اما كارساز، موجب شد كه از آن تاريخ، پاي غواصان عراقي به مواضع نيروهاي ايراني در منطقه به كلي كوتاه شود. آنان ديگر جرئت دور شدن از مواضع خودشان را نداشتند و از طرف ديگر روحية آفندي رزمندگان ما نيز تقويت شده بود. بعد از انجام كارهاي اطلاعاتي و شناسايي يگان و هويت اجساد، آنها را براي دفن در گورستان مخصوص نيروهاي عراقي ـ به وسيلة قايق ها ـ به عقب انتقال دادند. 🔹️آن روز به اتفاق رزمندگاني كه شب گذشته با هم بوديم و توانسته بوديم دشمن مزدور را تنبيه سختي بكنيم، مسرور بوديم و احساس غرور ميكرديم. از طرفي جاي دوستانمان كه شب گذشته با ما بودند و به شهادت رسيدند و ديگر هيچ گاه اجسادشان هم يافت نشد، بسيار خالي بود. براي دوستان از دست رفتة خود گريستيم و خاطرات و يادشان را گرامي داشتيم. 🔸️ستاد فرماندهي قرارگاه جنوب با فراخواندن ما، از ما قدرداني كرد و هدايا و لوح هاي تقديري نيز به ما اعطا كردند. دليل اين كارشان نيز گشودن راه، انجام عمليات ايذايي، نشان دادن قدرت رزمندگان به نيروهاي بعثي و بالا بردن روحية رزمندگان خودي بود... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و ششم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻(️(يادي ديگر از جزاير مجنون)) 💥اواخر سال 1364 بود. رزمندگان ايراني با عملياتهاي برق آسايشان خطوط و خاكريزهاي تسخير ناپذير صداميان را با آن همه تجهيزات و ادوات دفاعي در هم مي كوبيدند. جهادسازندگي جبهه و جنگ، با ايجاد خاكريزهاي مختلف و خشكاندن آب جزيره، گام هاي مهمي براي عمليات رزمندگان برميداشت. 🔸️دراين منطقه جاده هايي براي گرفتن تماس و پيشروي كشيده شده بود كه بعضي از آنها هم به وسيلة دشمن كشف شده بود. غواصان آنها نيز هر شب قصد شبيخون به مواضع ايراني ها را داشتند. در اين منطقه جاده هايي هم وجود داشت كه به دليل درگيري ها و كشف شدن توسط دشمن، ناقص مانده بود كه بايد شبانه روز از آنها حراست ميشد تا دشمن از طريق آنها وارد سنگرهاي ما نشوند. 🔹️نگهداري اين مواضع حساس و كشف شده، مستلزم جان فشاني و از خود گذشتگي جواناني شجاع و مخلص بود. بارها با چشم خود شاهد بودم كه رزمندگان با اينكه ميدانستند آن شب به شهادت خواهند رسيد، براي نگهباني در اين قسمت از هم سبقت ميگرفتند. بسيجيان جان بركف كه در كنار خطوط ما مستقر بودند، هر شب از 00:21 در سوله اي كه مسجد بود جمع ميشدند و بعد از دعاي توسل و نيايش، 20نفرشان داوطلب ميشدند به اين قتلگاه بروند. 🔸️اين موضع به گونه اي بود كه امكان سنگرگيري و فرار از تيررس گلوله هاي تير مستقيم تانك هاي دشمن و كاتيوشاهاي آنها كه وجب به وجب اين جاده را مي كوبيدند، نبود. تلفات انساني زياد بود؛ ولي چاره اي نبود. در صورت تخلية آن نقطه، دشمن به سرعت براي خود جاي پا باز كرده، تمامي خاكريزهاي ما را تصرف ميكرد و تمامي تلاش رزمندگان را در سالهاي متمادي به خطر ميانداخت. 💥يكي از همين شب ها به حسينيه رفتم تا در مراسم دعاي شركت كنم. به راستي كه در آن مراسم، انسان دست از جهان مادي ميشست و جز به خداي خود به چيزي نمي انديشيد. رزمندگان با شور و ايمان راسخ خود آمادة ميشدند و بعد از روبوسي و درآغوش كشيدن يكديگر، از هم حلاليت ميخواستند. آنان آنقدر گريه ميكردند كه دل انسان به درد مي آمد. آنان ميدانستند كه امشب، شب آخري است كه در كنار يارانشان هستند. با چشماني گريان، دوستانشان را پيدا ميكردند و وصيت نامه هايشان را به آنان ميدادند. 🔸️ساعت يك نيمه شب، كوله پشتي هايشان را پر از نارنجك و گلوله و مايحتاجشان ميكردند؛ سپس قمقمه هايشان را پر ميكردند تا بتوانند 48ساعت تمام از موضع خود دفاع كنند. به طور معمول هر 48ساعت كه 20نفر بسيجي به آن موضع ميرفتند، حدود 15نفر مجروح و شهيد داشتيم... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و هفتم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻(️(يادي ديگر از جزاير مجنون)) 🔹️در ميان بسيجيان، يك نوجوان با صورتي گندمگون نظر مرا به خود جلب كرد. نگاهي نافذ و صدايي زيبا داشت. اگر چه سن و سالي نداشت، اما رفتاري متين و افكاري بلند داشت. متوجه شدم بيشتر بسيجيان از او ميگيرند و سخنانش بر ساير افراد اثرگذار بود. 💥به او نزديك شدم و خودم را معرفي كردم.خواستم در شبهاي آتي براي به ما بيايد كه با تبسمي معنادار گفت: من در دعاهاي توسل زيادي شركت كردم و از خداي خود خواسته ام كه اين آخرين دعاي توسلم باشد. پس از مدتي كه وقت رفتن شد، خودش را به من رساند و گفت: ـ اگه امشب شهيد نشم، قول ميدم براي مداحي بيام؛ ولي بازم ميگم كه منتظرم نباشين! ـ اين چه حرفيه! ما منتظر شما و ساير برادران هستيم. 🔸️سپس خداحافظي كردند و رفتند تا با رزمندگان قبلي تعويض شوند. پس از 48ساعت، شب هنگام با يكي از افسران به حسينية آنان رفتيم. سراغ رزمنده ها را گرفتم. فرماندة محور آنها اعلام كرد در دو روز گذشته فشار دشمن بسيار زياد و ارتباط بيسيم هم قطع شده است. ما هم نگران هستيم و قصد تعويض آنان را داريم. 🔹️پس از ساعتي، رزمندگان تازه نفس به جلو اعزام شدند و لحظاتي بعد پيكر خونين رزمندگان كه در دو روز درگيري با غواصان عراقي و آتش تهية دشمن به شهادت رسيده بودند، به عقب تخليه شد. در جمع شهدا، پيكر خونين آن را يافتم كه با تبسمي كه در گوشة لب داشت، بر اثر برخورد تير مستقيم تيربار شليكاي دشمن، به شهادت رسيده بود. 💥در دلم به او و ساير شهدا آفرين گفتم. با وجودي كه ميدانست به شهادت خواهد رسيد و برگشتي وجود ندارد، با تعلقات دنيوي وداع و دعوت حق را لبيك گفت. نگهداري اين مواضع مهم و كليدي، تنها از رشادت و شجاعت رزمندگاني بر مي آمد كه با نثار خونشان خاك ايران را پاس داشتند... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و هشتم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️حماسة جاويد نبرد شياكوه 💥هر گاه كه منطقة عملياتي كرمانشاه را به ياد مي آورم، ناخودآگاه نبرد ماندگار شياكوه در ذهنم تداعي ميشود. مأموريت بعدي لشكر58 تكاور ذوالفقار، منطقة گيلانغرب بود. تيپ كماندويي 58 ذوالفقار، عمليات بزرگ را انجام داد كه منجر به شكست دشمن و فرار عراقي ها به پشت مرزهاي بين المللي و آزاد شدن مناطق وسيع سرپل ذهاب، قصرشيرين و گيلانغرب شد. 🔸️يكي از ارتفاعات بسيار حساس و اثرگذار منطقه، كوه معروف شياكوه است كه ديدگاه معروف صدام بر روي آن قرار داشت. صلابت اين كوه به مردانگي و شجاعت استوار احمدي بود كه اهل كرمانشاه و جمعي تيپ ذوالفقار ارتش بود.او با شجاعت بي نظيرش و هدايت نيروهاي بسيار اندك تحت امرش حدود 22نفر مانع چيره شدن نيروهاي عراقي بر اين كوه شد و تعداد زيادي از عراقي ها را به هلاكت رساند. 🔹️آن زمان به عنوان بسيجي و در قالب نيروهاي داوطلب در اين عمليات شركت داشتم. نيروهاي بسيجي و سپاهي، تحت امر و در قالب دسته هاي رزمي ارتش انجام وظيفه ميكردند و هنوز عملياتهاي مستقل انجام نميشد. استوار احمدي با دستة خود بعد از انهدام مواضع دشمن در بالاي كوه، مسئوليت حراست و پدافند از اين ارتفاع را برعهده داشت. 🔸️عراقيها در آن روزها بيش از 9بار به اين ارتفاع حمله كردند كه هر بار با استقامت دليرانة نيروهاي مستقر در كوه، به شكست انجاميد. در دو روز اول ارتباط بيسيم با آنان به كلي قطع شد و ما نميتوانستيم به آنان كمك برسانيم. از سرنوشت آنان نيز هيچگونه اطلاعي نداشتيم و دشمن هم عمدة فشار خود را به اين كوه معطوف داشته بود. 🔹️از طرفي نيروهاي استوار احمدي هيچگونه دسترسي به آب و غذا نداشتند و شرايط بسيار سختي در انتظار آنان بود. همة نيروهاي عملياتي به شدت نگران سرنوشت آنان بودند و جز نگاه كردن به آنان با دوربين، كاري از دستمان برنمي آمد. البته تلاشهاي مستمر و سختي براي خارج كردن نيروهاي بالاي ارتفاع انجام ميشد كه متأسفانه نتيجه نميداد. اين بود كه تعدادي از پاكترين جوانان ما در نبردي نابرابر به خاك و خون كشيده شوند... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair
✫⇠ ✫⇠ و نهم ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش ♻️حماسة جاويد نبرد شياكوه 💥دشمن 21روز تلاش كرد تا كوه(شیاکوه)را تصرف كند. آنان با استفاده از نيروهاي پيادة كوهستاني و پشتيباني آتش خود، به اين كوه يورش ميبردند، ولي هر بار با عنايات الهي ناكام مي ماندند.نميدانستيم اين تعداد كم نيرو چگونه ميتوانند بدون تداركات، تشنه و گرسنه در مقابل هجوم دشمن مقاومت كنند. 🔸️هيچ اميدي به پيروزي و زنده ماندن آنان نداشتيم. سرانجام با سازماندهي بالگردهاي هوانيروز ارتش، محاصرة شياكوه شكسته شد و عراقي ها مجبور به عقب نشيني شدند. نيروها براي ياري رساندن به افراد بالاي كوه حركت كردند. دامنة كوه مملو از اجساد و ادوات عراقيها بود كه طي نبردهاي خونين نتوانسته بودند به بالاي ارتفاع برسند. 🔹️اجساد عراقي ها در هواي باز رو به اضمحلال بود. وقتي به مواضع استوار احمدي رسيديم، با همان لهجة شيرين كرمانشاهي و تبسمي كه هميشه بر لب داشت، به استقبال ما آمد. به اطراف نگاه كردم. تعداد آنها بيشتر از انگشتان دست نبود. مقدار كمي آب را جيره بندي كرده بودند و بنا به گفتة خودشان، تعدادي از رزمندگان براي پيدا كردن آب و مهمات باقي مانده از دشمن به دامنة كوه مي آمدند تا قمقمة آب عراقي هاي كشته شده را براي دوستانشان ببرند. 🔸️سه روز بود كه هيچ آبي براي نوشيدن نداشتند. پيكر شهداي گرانقدري كه تا آخرين رمق جنگيده بودند، هنوز در گوشة سنگرها مانده بود. مجروحين نيز به همان وضع دفاع ميكردند. گروهبان احمدي كه خود ارتش بود و دوره هاي جنگ در كوهستان و زندگي در شرايط سخت را گذرانده بود، توانسته بود با انسجام نيروهايش كه سرباز و بسيجي بودند و القاي اينكه خواهند توانست دشمن را شكست بدهند، مدت 21روز تمام، تشنه و گرسنه از مواضع دفاع كنند و با جنگ كوهستاني، 9تك دشمن بعثي را با شكست مواجه كنند. 🔹️استوار احمدي در مجموعة كوچك خود تدابيري بسيار حياتي انديشيده بود كه يكانه اي بزرگ دشمن هم نتوانست استقامت و آرايش آنان را برهم بزند... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair