eitaa logo
خاکریز خاطرات شهدا
97 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
10 فایل
امام خامنہ‌ای روحی فداه : انگیزہ های بسیار شدیدی وجود دارد برای فراموشی شهــدا.. نگذارید یاد شهـدا فراموش شود •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair ╭━━⊰❀🔻🔸🔻❀⊱━━╮ کپی با ذکر صلوات آزاد ارتباط با مدیر @abasiniah
مشاهده در ایتا
دانلود
✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده:آزاده میکاییل احمد زاده ⬅️انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش 💛دشمن داخل شيار را با تيربارهاي خود به آتش كشيده بود. به عقب نگاه نمي كردم و فقط مي دويدم. گلوله ها به اطرافم برخورد مي كردند. نمي دانستم از افراد پشت سرم چند نفر شهيد شده و به ته دره سقوط كرده اند. 🔹️وقتي به پشت تپه رسيدم، چند نفر از فرماندهان دسته را ديدم و گفتم: «جلو ستون بسته شده و امكان خروج نيست. بايد از دره ها و شيارها عبور كنيم؛ ولي اول بايد تمام تجهيزات رو به دره بريزيم.» آنگاه با كمك همديگر هرچه مي توانستيم از لودر، دستگاه هاي شنود، تله تايپ، انواع خودرو و توپ ها و موشك اندازهاي كششي را به دره ريختيم تا به دست دشمن نيفتند. 🔸️همانجا با دوستان و افرادي كه همديگر را مي شناختيم، براي مشورت دور هم جمع شديم. آنان گفتند: «شما كه مسئول اطلاعات و عمليات هستي، به همه جاي منطقه آشنايي داري؛ پس با هم از پشت ستون و از داخل شيارها حركت كنيم تا خودمون رو به قرارگاه لشكر ـ در نزديكي گيلانغرب ـ برسونيم و همگي از پشت به عراقي ها حمله كنيم.» راهي هم جز اين نداشتيم. 🔹️نيروها هركدام به سويي پراكنده شده بودند و امكان پيدا كردن همديگر در آن تاريكي بسيار سخت بود. يگانها انسجام خود را از دست داده بودند و باراني از گلوله از آسمان ميباريد.همراه با سه نفر از نيروهاي پايور و 9نفر سرباز زبده، با احتياط از آن محل دور شديم. هر لحظه انتظار كمين هاي عراقي را داشتيم. 🔹️بسيار احتياط مي كرديم و اكنون نيز كه به داخل دره و شيارها رفته بوديم، در صورت كشته شدن تا سالها نمي توانستند اجساد ما را پيدا كنند و طعمة درندگان مي شديم. 🔸️عمق درهها زياد بود و سعي مي كرديم كوچكترين سر و صدايي نكنيم. حدود ساعت 30:02 بود كه متوجه صداي چند نفر در داخل دره شديم. همه به حالت خزيده منتظر نزديك شدن آنها شديم. هر كس سعي داشت جان پناهي براي ديدن و ديده نشدن پيدا كند. 🔸️صداها بيشتر و نزديكتر مي شد. همگي آمادة تيراندازي بوديم. فكر مي كرديم عراقيها براي كاوش منطقه آمده اند كه يكي از افراد كه جلوتر از بقيه بود، با صداي بلند گفت: «تيراندازي نكنين! خودي هستن». آنان بسيار ترسيده بودند و فكر مي كردند عراقي هستيم. وضعيت خوبي نداشتند. چند سرباز و چند پايور بودند كه به دليل پيشروي دشمن در منطقة سلمان كشته و ارتفاعات 402 و در اثر درگيري شديد و فشار دشمن، عقب نشيني كرده بودند و يگانهايشان را هم گم كرده، به دليل عدم آشنايي با منطقه، به سوي نيروهاي عراقي حركت مي كردند 🔹️دو نفرشان مجروح شده بودند و آب و غذا هم نداشتند. تعدادي از آنان حتي مجبور شده بودند ادرار خود را بخورند. با قمقمه هاي خود، آنان را سيراب كرديم و موقعيت خودمان را بازگو كرديم. آنان هم ديده ها و وضعيت يگانهايشان را براي ما تشريح كردند؛ سپس تصميم گرفتيم همگي با هم براي رسيدن به يك منطقة بهتر و خروج از محاصرة دشمن حركت كنيم؛ مشروط بر اينكه هدايت افراد با گروه ما باشد؛ چون گروه ما چندين ماه بود كه در اين مناطق مأموريت داشت و ما بهتر ميتوانستيم چگونه از اين منطقة آلوده خارج شويم... •✾🌻🍂🌻✾• خاکریز خاطرات شهدا https://eitaa.com/khakrizshohadair