هدایت شده از یاسفاطمی🇵🇸غَزةّسَتنتَصر
✨ هنگام افطار دِلال کنید! دِلال چیست؟
در اول دعای #افتتاح عرض می کنیم:
"مدلاً علیک"،
"دِلال يعنى ناز کردن"
هنگام افطار برای خدا #ناز کنید!
چون براش روزه گرفتید
وحضرتش خوان کرم گسترده؛
لقمه ى اول را نزدیک دهان ببرید،
اما نخورید!
دعا کنید؛ یعنی به خدا عرض کنید:
"اگر حاجتم را بدی، افطار می کنم!"
به این حالت می گويند دِلال؛
معجزه می كند!
-آیتاللهکشمیری-🌱!'
...♡
تا خدا فاصله ای نیست، ولی بال کجاست
در زمین گم شدم و نقطه ی آمال کجاست
دل دریا زده ام ، غرق تمنا شده است
ساحل امن همین جاست ، کمی حال کجاست؟!...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
@khalvatevesal
خلوت وصال❤️🌱
منم که تشنه ی آبم ، ولی نمیخواهم!
منم که خسته راهم ، ولی چه گمراهم!
بخوان دعای فرج را برای حال من
ببین گرفته صدایم ، اسیر یک آهم! ...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
@khalvatevesal
خلوت وصال❤️🌱
" اگر دیر آمدم مجروح بودم اسیر قبض و بست روح بودم... #پادکست؛بسیارزیبا👌 همراهبابیاناتمقاممعظمره
اگر دیر آمدم مجروح بودم...😭😭
خلوت وصال❤️🌱
به گوش جان صدایی را شنیدند
به سوی عطر سیب آنها دویدند
دو دست باز خالق را شهیدان
به دور قلب خود یکباره دیدند
به خون خود وضوی عشق کردند
از این خاک بلا دامن کشیدند
بدون دست و سر ، مرغان عاشق
به شوق جنت الماوا پریدند
خرامان تا خدا پرواز کردند
به آغوش بهشتش تا رسیدند
ثمر های درخت خون خود را
به دست لطف حق از شاخه چیدند
نوازش را ز دلبر نوش کردند
نگاه امن و گرمش را چشیدند
در باغ شهادت را که بستند
فقط جاماندگان حسرت کشیدند...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
@khalvatevesal
خلوت وصال❤️🌱
+مامان(با گریه ی شدید..)
-جانم
+منم دلم شهادت میخواد...
-انشاالله هممون شهید میشیم عزیزم
+مثه حاج قاسم؟
-مثه حاج قاسم...
+مامان!(بغضشو قورت میده..)
اگه من شهید نشدم، بچه هامو طوری تربیت میکنم که اونا حتما شهید بشن...
#انشااللهکه...
#دلنوشته
#وصال
@khalvatevesal
خلوت وصال❤️🌱
نسیم آمد پرستو را صدا کرد
گرفتار گلی بی ادعا کرد
کمی از عشق شیرین علی گفت
بهشتی را به نامش مبتلا کرد...
#رهبرمتولدتمبارک♥️
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
@khalvatevesal
خلوت وصال❤️🌱
افسوس که بالم وسط غصه اسیر است
پرواز برای من بیچاره چه دیر است...
#بداهه
#زهره_قاسمی
#وصال
@khalvatevesal
هدایت شده از اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
سفره ی غفران
بنده ای سرگشته درگمراهی وعُصیان خویش
بنده ای مشغول دنیای گناهستان خویش
بنده ای که سالهایی چند در دنیای درد
گشته دنبال دوای درد بی درمان خویش
این نمک پرورده که حتی نمکدان را شکست
لحظه های شکر رامانده ست درکفران خویش
این که از حد رد شده دیگر شمار توبه اش
این که با جرمش شکسته بارهاپیمان خویش
دل به دنیا بسته ومانده ست بی حاصل ولی
باز هم می جویدش با چشم سرگردان خویش
سوی آزادی مرا می خواندی ولج کرده ام
وه چه بدخوکرده ام بانخوت زندان خویش
من شدم دور از تو وچشم تو دنبال من است
مثل چشم مادری دنبال فرزندان خویش
تو فراموشم نکردی بوده ای پی جوی من
من که بودم سالها دلبسته ی نسیان خویش
بارها در نا امیدی ها، امیدم داده ای
گفته ای برخیز ازغمخانه ی حرمان خویش
برمنی که دور از یاد تو قلبم سنگ شد
بازهم بارانده ای از مرحمت باران خویش
باز فرصت داده ای تا بنده ی خوبی شوم
میهمانم کرده ای بر سفره ی غفران خویش
بازدست مهر بر سرمی کشی این بنده را
شرمگینم می کنی، ای خوب، با احسان خویش
احمدرفیعی وردنجانی