#با_حر_علیه_السلام
#ملا_علی_کنی
#قصه_عبرت
🔷🔶 #توسل_ملا_علی_کنی_به_جناب_حر_بن_یزید_ریاحی
👈🏼👈🏼 «و نیز جناب شیخ اجلّ، حاج شیخ حسن اصفهانی – دام توفیقه – حکایت نمود که: مرحوم حاج ملّا علی کنی – قدّس سرّه – در کربلا، در مدرسهٔ حسنخان، به کمال سختی و تنگدستی میگذرانید. متوسّل به حضرت حرّ شهید – علیهالسّلام – گردید. چند هفته شبهای چهارشنبه به زیارت آن حضرت مشرّف میشد.
🔸 شبی در خواب دید آن شهید سعید فرمود:
آقای من، تو را آقای طهران مقرّر فرمود!
فردای همان روز، مؤمنی پیدا شد قنات آبی به ایشان بخشید. دیگری آمده یک ساله بیست و پنج تومان اجاره کرد. به همان پول، خود را به طهران رسانید. سال دیگر، قنات را یک ساله چهارصد تومان اجاره داد. کمکم امورش بالا گرفت، به حدّی که ناصرالدّین شاه از او خائف بود.
🔹 گویند:
چون خیابانی به امر شاه در طهران باز کردند، مصادف به مسجد کوچکی شد. و چون ارادهٔ سلطانی بود، علمای دارالخلافه نتوانستند خلاف کنند. تصمیم گرفتند در عوض آن مسجد، مسجد بزرگتری در جای دیگر بسازند تا تبدیل به احسن شده باشد. مرحوم حاجی کنی از واقعه مطّلع گردید. نامهای به شاه ارسال [کرد] و در صدر ورقه چنین نوشت: بسم الله الرّحمٰن الرّحیم؛ أ لَمْ تَرَ کیف فَعَلَ ربُّک بأصحاب الفیل؟ شاه از خراب کردن مسجد صرفنظر کرد و خیابان را کج نمودند!
🔸 مؤلّف گوید:
در کربلا کسانی را میشناسم که به نان شب محتاج بودند، و از برکت زیارت شب چهارشنبهٔ حضرت حرّ شهید به ثروت و دارایی رسیدند، و در همین کربلا آقایی میکند!».
📚 سیّد هادی حائری خراسانی؛ حکایات و کرامات، ص۱۹۸ – ۲۰۰
🆔 @khamse5