فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویدیوکلیپ💔 خودکشی عشقت جلوچشمات💔
🎼 تقدیم بہ دڸشڪستہ ها 🎼
#پست_ویژه_امروز🌸
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق بی کلک مادر 😑
بچه هنگ کرد چرا ابمیوه مزه اکسپکتورانت میده😁😂
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
animation.gif
2.51M
مادر که در خانه باشد همه چیز روبه راه است
چراغ آن خانه روشن است از خانه نور وتازگی میبارد
اما خانه ای که مادر نداشته باشد همه چیز به هم میریزد
قدرمادرانتان رابدانید💕
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مادر شهید مسیحی کریسمس را کنار عکس فرزندش جشن گرفت
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
مادر قدیمی یا جدید؟ ( #طنز )
مادر قدیم: (شاعر ایرج میرزا) 👇🏻
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره ی من
بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد
تا شیوه ی راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن اموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
مامانای جدید:
(😄 شاعر مطمئنا مرد بوده) 👇🏻
گویند مرا چو زاد مادر
روی کاناپه لمیدن آموخت
شبها بر ماهواره تا صبح
بنشست و کلیپ دیدن آموخت
بر چهره سبوس و ماست مالید
تا شیوه ی خوشگلیدن آموخت
بنمود تتو دو ابرویش را
تا رسم کمان کشیدن آموخت
هر ماه برفت نزد جراح
آیین چروک کشیدن آموخت
دستم بگرفت و برد بازار
همواره طلا خریدن آموخت
با قوم خودش همیشه پیوند
ازقوم شوهر، بریدن آموخت
آسوده نشست و با اس ام اس
جکهای خفن چتیدن آموخت
چون سوخت غذای ما شب و روز
از پیک مدد رسیدن آموخت
چون مادر من چنین بیاموخت
تا هستم و هست دارمش دوست!!
💔
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
شادی و نکات مومنانه
سلام دوستان همیشه همراه ☺️ روز خوش قصد داریم ان شاالله یک روز در هفته رو اختصاص بدیم به خاطره نویس
دوستان خواهش میکنم خاطره هارو کوتاه بفرستید که از خاطره های بیشتری استفاده کنیم و دوستان لذت ببرند🌸🙏
@yaALI967
4_695743491741526269.mp3
4.65M
اهنگ مادر پرستار دلم💔
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این عالیه 😂👌
هماهنگی مادر و پسر اونور آبی vs پدر و پسر اینور آبی😂
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
animation.gif
2.58M
☃اول هفتهِ زیبا تون
☀️بخیرو مبارک..🌺🍃
🌸یزدان به تو
⛄️عمری دگرو روز دگر داد
🌸یک صبح دگر،
⛄️ظهر دگر،شام دگر داد
🌸پس سجده و
⛄️صدشکر که پیمانه نشدپر
🌸این روز مبارک🌺🍃
⛄️که خدا لطف دگر داد
🌸سلام روزتون بخیر
⛄️شروع هفته تون پراز خیرو
🌼برکت و پر انرژی باشه
🌸 ان شاءالله💐
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره وزير آموزش و پرورش از پيک نوروزی که بجای فرزندش نوشت
🔹تکلیف نوروزی وجود دارد، اما به صورت خاطره نویسی و داستان نویسی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خاطره شنیدنی حامد همایون از تماس تلفنی با کاربران "گپ"
🔹تا ابد به عشق مردمم میخوانم
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
🔖دانشجو اصفهان بودم .همیشه با اتوبوس رفت و امد میکردم .
ارزو داشتم برا ی بار هم که شده با هواپیما برم.
چند هفته ای پس انداز کردم و پول بلیط برگشت به اهواز رو جور کردم .دو هفته مونده بود تا پرواز
دل تو دلم نبود .طوری بود که تمام بچه های خوابگاه ، فامیل ،دومادامون، خواهر و برادر و خلاصه همه ،،،هر روز میپرسیدن پروازت چه روزیه؟🛩🙊😜
بالاخره روز پرواز رسید رفتم فرودگاه انچنان ذوق داشتم درجا به عالم و ادم زنگ زدم و گفتم چند دقیقه دیگه پروازه مرتب به بابا و مامان و خانممم ، دوستام گزارش وضعیتم رو میدادم و هول شده بودم ،استرس تمام وجودمو گرفته بود
سوار شدم نشستم سر صندلی ،کمربندم رو بستم. بازم زنگ زدم که الان نشسته ام و کمربند بستم🙊اعلام کردن موبایلا خاموش،در صورتی که من گوشی رو دستم گرفته بودم و سیصد و شصت درجه در حال فیلم برداری بودم .برا اخرین بار به بابا و مامان و خانمم زنگ زدم .به اجیم که اهواز بود گفتم چایی حاضر کن 45دقیقه دیگه اونجام و لم دادم واسه خودم .
هواپیما روشن شد و اهسته شروع کرد به حرکت در باند فرودگاه ،سرعت گرفت ،واااااااای الانه که دیگه اوج بگیره😎😎😎،عجب ذوقی 🙊،عجب شوقی 😄✈
هنوز بالا نرفته بود که از بلندگوهای هواپیما اعلام کردن به دلیل گرد وغبار شدید در اهواز که مقصد ماست ،پرواز کنسل شده.😐😱
و هواپیما فقط ما رو مثل ی اتوبوس تا انتهای باند برد و پیاده کرد.🙈♀
حالا من😐
و تماس های داخلی و خارجی و خانوادگی ،دوست و آشنا و ....😂
🙈🙈🙈
#ارسالی✍محمد
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
#خاطره_بازی
🔖یه روز واسه ی ناهار با دوستان رفته بودیم سلف سرویس.ناهارم قیمه بود اونم ازون دانشجویی هاش
خوردیم وآماده شدیم ک برگردیم دانشکده هنوز سینی های غذا جلو دستمون بود ک دوستان بساط پهن کردن☺️یکی از بچها که داشت ب زیباییش اضافه میکردوآینه ب دست که تو دور دوم پد پنکک به جای اینکه بزنه به ظرف خودش زد تو ظرف قیمه🙈 و آورد سمت صورتش که متوجه شد چه گندی زده کم مونده بود دخترا همه از فرط خنده با صندلی یکجا پخش زمین بشیم هنوزم ک هنوزه یکی از خاطرات بسیار شیرین همون قیمه و پنکک دوستمه😅
📝📝📝📝📝📝
#ارسالی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره شنیدنی استاد رائفی پور
از مهماندار زن خارجی در هواپیما
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره شنیدنی دزدی در برنامه فرمول یک
انتن زنده
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
یادمه یه استادی داشتیم که تیک عصبی داشت، اونم چه تیکی... چشمک😂 بنده خدا دست خودش نبود... یبار یکی از بچه های ترم اول که از این موضوع خبر نداشت میره آموزش و از استاد شکایت میکنه میگه اقا این سرکلاس همش به من چشمک میزنه...(دختره روش نمیشد به همکلاسیاشم بگه مستقیم رفته اموزش) 😂 استاد و دانشجو رو با هم رو در رو میکنن میگن اقای فلانی ایشون چی میگن؟؟؟ استادم که خیلی عصبی شده بود تیکش اوج میگیره....
گفت: خجالت😉بکش😉خانوم😉چرا😉توهین😉میکنی😉
...کی😉به😉شما😉چشمک😉زدم😉
مسئول اموزش که تازه متوجه اشتباه دختره میشه نمیدونه بخنده یا سوتفاهمو رفع کنه
قیافه مسئول اموزش:😐🙊😅
دختره:😤😡
استاد:😉
😂😂😂
📝📝📝📝📝
#ارسالی✍ ل.خ
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
1_5140940317029040150.mp3
34.96M
خاطره استاد دانشمند از زن بی حجاب و ...
#خاطرات_استاد
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
من اصولا وقتی از خواب بیدار میشم خیلی گیج میزنم یه بار تو خواب دیدم که دارم با داعشی ها مبارزه میکنم که یهو آخرای خواب تیر زدن و خلاصه منو کشتن.😬
از خواب که بیدار شدم مامانم گفت برو اتاقتو تمیز کن که منم همچنان گیج گفتم نمیتونم گفت چرا؟؟
گفتم تیر خوردم!😐😑😅
#ارسالی
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
دوران دانشجویی با اتوبوس رفت وامد میکردم و چون شهرستان بود کمی سخت بود چن وقتی بود که شنبه صبح ها با ی اتوبوس بود میرفتم و راننده و شاگرد میدونستن دانشجویم و خلاصه ... .تا اینکه زمان امتحانا رسید و منم ی روز دیر رسیدم ترمینال این اتوبوس نوبتش بود وپر بود تا شاگرد منو دید گفتن خانم کجا میرین منم که هول امتحان بودم و دیرم شده بود گفتم دانشگاه میرم 😂😂😂😂😂😂😂بنده خدا ی خنده ای کردتازه اونموقع قهمیدم به جای اینکه اسم شهرستان رو بگم گفتم دانشگاه میرم.
#ارسالی✍مهردخت
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
عاقبت نگاه به ناموس مردم و هوس بازی
ماجرا برمیگرده به دوره دبیرستانم، سال ۱۳۶۷. مدرسه ی ما نزدیک یک دبیرستان دخترانه بود .
در مدرسه ی ما دانش آموزی بود که خیلی برای دختران آن مدرسه مزاحمت ایجاد می کرد و متلک می گفت ..
چند بار من و دوستان دیگرم به او گفتیم که مگر تو خودت خواهر و مادر نداری که این حرفها را میزنی ؟؟؟ و او می خندید که من خواهر ندارم و مادرم نیز چند سال پیش فوت شده و باز بیشتر ناراحتمان می کرد .
خلاصه رفتار زشت او ادامه داشت و چند بار به درگیری فیزیکی رسید .. ولی فرد بی ادب .. درست بشو نبود
سال ۱۳۶۸ تمام شد و کنکور دادیم و من رفتم تربیت معلم و او جایی قبول نشد و رفت سربازی و چون پولدار بودند پدرش یک پیکان برایش خرید و در مغازه پدرش مشغول به کار شد و سریع داماد هم شد .. عاشق دختر یکی از مشتریهای مغازه شده بود و سال ۱۳۷۲ ازدواج کرد ...
این فرد همسرش را آزاد گذاشته بود و این زن با انواع آرایشها و رفتارهای زشت در بیرون دیده می شد😔
دائما جوانها و دیگر افراد در خیابان و بازار و . .نگاهش می کردند و متلک می گفتند .... شهرما آن سالها کوچک بود و مردم تقریبا همدیگر را می شناختند.
سال ها گذشت مرد صاحب دو دختر شد.😊☺️
بعد چند سال یهو اتفاقی وحشتناک رخ داد😭😭😭😭
سال ۸۷ خبر تو شهر پیچید که دختران فلانی را گرفتند با چند پسر در یک باغ خارج از شهر .. و در کمال ناباوری خبر دار شدیم که خانمه و شوهر کثیفش رفتن پیش پلیس و گفتن که ما خبر داشتیم و اینا نامزد بودن.
مدتی بعد دوباره خبری پیچید که مادره و دختران هرزه با یک مشت لات .. در یک خانه ایی گرفتار شدند
ولی خبری دیگر در جاهای مختلف شنیده شد که فلانی به خاطر بی آبرویی های زن و دخترانش .. همه زندگیش را فروخته .. خانه و ماشین و سهم مغازه و از شهر مهاجرت کرده
😢😢😭😭
و در کمال ناباوری خبر رسید که آنجا با چند جوان دستگیر شدند و خانم طلاق گرفته و دخترانش هر دونفر به عقد دو جوان بی دین و کثیف مثل خودشان درآمده اند .. خانمه نیز بعد از جدایی از همسرش به تهران نقل مکان کرده و زندگی آزاد را برای خودش انتخاب کرده و دیگر از او خبری نیست ..
مرد هم به دلیل فشارهای شدید روانی به خاطر زن و دخترانش .. دچار بیماری روحی و جسمی شده.
امیدوارم ما و تعدادی از دوستان بتوانیم کاری برایش بکنیم و شرمنده دوستان شهیدمان نباشیم
متلک گویی و چشم چرانی باعث شد که زن و دخترانش فاسد باشند و امروز او مانده و چهره ایی داغون و بدنی خراب تر از .....
خدایا خودت آخر و عاقبت ما را ختم بخیر کن🙏🙏
#ارسالی✍ح.ه
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
📝📝📝📝📝
#خاطره_بازی
سلام
تازه عقد کرده بودیم...
دوتا خواهر دوقلو بابرادرای دوقلو😊😊
شام با دوستمون ک اونم تازه عقد کرده بودرفتیم بیرون
گشتیم وگشتیم تا ببینیم کدوم رستوران یا کدوم فست فود بریم
اسمارومیخوندیم تاببینیم کدوم ب دلمون میشینه😂
تارسیدیم ب فست فود"شام با ما"
گفتیم اینجا همینجا خوبه
تازه نوشته شام با ما
اگرگف پولو حساب کن میگیمش خودت گفتی شام با ما😂
خلاصه رفتیمو یه کلی غذاسفارش دادیم
رسید ب فاکتو
اینجوری شدیم😳😢
مبلغ زیاد شده دبودیم
ب پچ پچ افتادیم
تصمیم گرفتیم از غذاها کم کنیم
سرمونوآوردیم بالا ک بگیم میخواییم سفارشامونو عوض کنیم
یه دفهههه
خانمی ک پشت دخل بود گفت:
آقای موسوی آقای فلانی برای شما حساب کردن
ما😁😳😋
تونگو یه آشنا مارودیده بودو... بله حساب کرده بود
خداخیرش بده
اینجوری شد ک بقول یه حاج آقایی ک میگف فال خوب بزنین
ماهم هی ب شوهرامون میگفتیم ببین اینم نتیجه ازدواج
خداچجوری روزیتونو فرستاد
بخاطر ما خانومای گلتونه هاااا😍😊
قسمت همه ی جوونا بشه الهی عشق پاک وپابرجا...
یاعلی ع
#ارسالی ✍آل سید غفور هستم باهمسرمهربانم آقای سیدموسوی😍
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄
💢 الاغی که اسیر شد ❗️
💠 خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس:
در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند.
از قضا #الاغ یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود.
یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت #دشمن رفت و #اسیر شد!
چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن #مهمات و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم.
ما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد #یگان شد.
🔺الاغ زرنگ با کلی #سوغاتی از دست دشمن #فرار کرده بود.
✍ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن #سواری میدهند! و قصد #برگشتن هم ندارند !
#دشمنان_خانگی
#افساد_طلبان
@khandehpak
┄┄┅┅✿🍃❀💞❀🍃✿┅┅┄