فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چند تا سوتی و پشت صحنه خفن از خبرنگاران صدا و سیما 😂😂
فقط جایی که گزارشگر خارجی سوال میکنه😂😂😂😂👍
(بمناسبت روز خبرنگار قسمت ۲
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
روز خبرنگار رو به همه خبرنگارانی که نه هم از توبره میخورن هم از آخور و سرمایه دشمن در ایران محسوب میشن برای براندازی نرم، نه جور شدن ملت رو فریب بدن نه پست گرفتن و پست میگیرن و نه از جای خاص تغذیه شدن و میشن...
و همچنان رسالت خبرنگاری خبررسانی و آگاه سازی جامعه رو درست انجام میدن
تبریک میگم
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
بدون خبرنگار لحظهها ماندگار نمیشود
🔹رهبرانقلاب: اگر زحمات شما [خبرنگارها] نباشد، این لحظهها هرگز ماندگار نمیشود... شما آن را حفظ میکنید و در اختیار افکار مردم قرار میدهید. بدون این دوربینها، قلمها و دلسوزیهاى شما براى تهیه و تنظیم اخبار و مطالب، این کارهاى ما مثل یک چیزهاى تثبیت نشده است. ۱۳۸۰/۸/۲۳
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
شادی و نکات مومنانه
اولین واکنش حسینی بای به شوخی مدیری با او در برنامه دورهمی http://eitaa.com/joinchat/1264386052C4
روز خبرنگار رو به حسینی بای هم تبریک میگیم :))
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به خواب رفتن خبرنگار جلوی دوربین 😂
فقط خُروپوفش😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽سوتی اخبار صداوسیما در روز خبرنگار!
🔶 مجری بخش خبری ساعت ۱۴ برای دقایقی اخبار را جابجا خواند تا روزخبرنگار سال ۹۸ نیز از حواشی جالب کار خبر بیبهره نماند😁
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅─═#حسینے_باے═─┅─
شوخے علے ضیا با حسینے باے زن زلیلے درون داره
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
جمعه ی انتظار.(رادیو مرسی).mp3
3.69M
صبح جمعه تون بخير
#رادیو_مرسی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
بياناترهبرانقلاب امامباقر.mp3
5.51M
🎧🌹🎧
#تبیین رهبر انقلاب اسلامی
از شخصیت #تشڪیلاتے امام محمد باقر علیه السلام
به مناسبت شهادت حضرت باقر العلوم علیه السلام 🏴😭🏴
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
AUD-20190808-WA0107.mp3
4.56M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
🌴من راوی کربلام
🌴با اشک چشم و قلم
🎤 #جوادمقدم
⏯ #زمینه
👌بسیار زیبا
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
تو اتوبان تندگویان عکس یه شهید رو نقاشی کرده بودن بالاش عکس یه پیرزن بود و نوشته بود مادری که ۲۰سال بالای سر مزار پسرش زندگی کرد !
تو نگاه اول گذشتم، بعد گفتم مگه میشه؟ مگه آدم چقد جون داره! چقد باید عاشق باشی !
اما راست بود !
ننه علی عاشق ترین مادر دنیا بود ❤️
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
شهید باکری، شهرداری که رفتگر شد !
اوایل انقلاب بود و مهدی باکری شهردار اورمیه.
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود. کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز، آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد. هر چی اصرار کردم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشن، رفتگر آن روز محله ما، شهردار اورمیه بود.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
✨﷽✨
✅شهيد ستاري به روايت همسر،
✍یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میآی میایستی وسط بچهها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
💥قرآن هم که میخواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضان ها بعد از سحر کنار بچهها می نشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن میخواند. همه دورش جمع میشدیم. من هم قرآن دستم می گرفتم و خط به خط با او می خواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
🌷باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.🌷
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بوسه پدر شهید بابایی بر پای فرزند شهیدش
شادی روح پاک خلبان شهید #عباس_بابایی صلوات 🍃🌹🍃
#سالروز_شهادت شهید بابایی گرامی باد
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ بسیار زیبا و شکیل در وصف بچه های شهید مدافعان حرم
#نریمان_پناهی
شادی روح پاکشون صلوات 🍃🌹🍃
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
4_5938428036369089739.mp3
4.2M
شنبه ها هميشه مورد عنايت همه ما قرار گرفته و ميگيره😂🌹💞
صبح تكراري تون پر از تكرار
#رادیو_مرسی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
خاطره😂
یه بار خونه دوستمون دعوت بودیم . داشتیم میرفتیم لواسون . به جز ما یکی دیگه از دوستامونم دعوت بود .
تو جاده بودیم ، یه ماشین از کنارمون با سرعت خیلی زیاد رد شد ، که یهو شوهرم گفت ، عههه محمد اینا بودنا .
یهو شوهرم شروع کرد بوووووق زدن و نور بالا و سرعتشم برد بالا که مثلا بهشون برسیم .
و همینطور نور بالا و بووووووو.وق .
که یهو ماشینه سرعتشو کم کرد تا ما رسیدیم بهشون . در کمال ناباوری دیدیم اصلا اونا دوستامون نیستن . بنده خداها انقدرررررررررر ترسیده بودن که انگار واقعا یه خلافی کرده بودن . بعدمن گفتم ای وای اینا که محمداینا نیستن .
مرده انقدر ترسیده بود ، گفت خانم ببخشید .
منم گفتم خواهش میکنم
بنده خداها کپ کرده بودن از ترس . رنگشون شده بود مثه گچ دیوار .
هی تند تند از ما عذرخواهی میکردن . 😂😂😂
منم میگفتم اشکالی نداره . خواهش میکنم . 😂😂
وقتی رفتن ، انقدر خندیدیم که داشتم می مردم .
دقیقا برعکس شده بود . بجای اینکه ما عذرخواهی کنیم اونا بس که ترسیده بودن عذرخواهی میکزدن .
شوهرم میگف تو دیگه چقدر پررویی هی میگی خواهش میکنم . 😂😂😂
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
اینم خاطره ی فامیلای ما:😍💃
یه شب دوتا برادر خوابیده بودن و تمام چراغا خاموش و همه جا تاریک،
یهو یه زلزله کوچیک میاد برادر کوچیکه بلند میشه که در بره اما بجای در اتاق در کمد دیواری رو باز میکنه میره تو کمد و وقتی که به بن بست میخوره داداششو صدا میکنه: اکبر دیوار ریخته راه بسته شده چیکار کنیم😂😂 اکبرم زیره پتو😑😂
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
سوتی💃
تهران دانشگاه بودم بعد از کلاس رفتیم با دوستم بازار بزرگ خرید. دوستم رفته بود عذر میخام سرویس بهداشتی.. منم رو یه صندلی منتظرش بودم. هم گرم بود یه مقدار هم رهگذر زیاد بود... دیدم کار دوستم طول کشید، شالم رو کشیدم رو صورتم... ده ثانیه بعد یکی اومد یه هزاری انداخت روم و رفت! منم از خجالت روم نمیشد شالم رو بردارم یهو یه خانمه با دخترش اومدن و داشتن میگفتن اخی بنده خدا لابد دانشجو و غریبه.... و یه دو تومنی انداختن روم و همینطور دو سه نفر دیگه. حدود هشت نه تومنی شد كه یهو دوستم اومد و با تعجب گفت اینا کی بودن؟ چی انداختن روت؟ چرا شالت رو انداخته بودی رو صورتت؟! منم فقط گفتم بدو بریم تا کسی ندیده!خلاصه رفتیم و با اون پولا دو تا آب طالبی مشتی زدیم بر بدن! جای دوستان خالی
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
یه چیزم یادم اومد😂😂
چندسال پیش من دانشجو بودم و رشته ام معماریه ، بعد کلی نقشه کشیده بودم رو مقواهای بزرگ گذاشتم جلو کولر ..
کولومونم بزرگ بود و پشت در هال بود اونموقع یعنی باد مستقیم میزد تو هال دیگه دریچه ای در کار نبود 😆😆
اون شب دختر خاله هامم خونمون بودن ..
خلاصه بابام تو هال خوابید جلو کولر ، ماهم تو اتاق داشتیم حرف میزدیم که مامانم رفت کولر و روشن کرد 😁😁😂😂
روشن کردن کولر همانا و بلند شدن مقواها هم همانا 😌😌
یهو دیدیم یه صدای وحشتناکی اومد مقواهارو باد میزنه رو هوا ..
آقا بابام یهو مث فنر از جاش پرید که طوفان شده ، بیدار شید طوفان شده😂😂😂😂😂😂😂
دویید رفت سمت در ورودی بره بیرون که پریدیم گرفتیمش 😆😆😁😁
یعنی اون شب خندیدیمااااا
بعدش گفتیم آخه پدر من اون زلزله اس که میاد میرن بیرون ، طوفان که میشه همه میرن خونه
تو بیرون چیکار داشتی😁😁
#سوتی_دادی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9