فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا بیا بیا
خب دیگه نیا...😅
bagheri
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از این بازیا بکنید خیلی باحاله😂
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
شادی و نکات مومنانه
ماجراي وصلت عجيب شهيد مدافع حرم عبدالمهدي كاظمي در گفت و گوي «جوان» با همسر شهيد شهيد علمدار واسطه
وقتي براي اولين بار همسرتان را ديديد، آن هم بعد از خوابي كه ديده بوديد، واكنشتان چه بود؟ در اولين ملاقاتتان چه صحبتهايي رد و بدل شد؟
همان شب خواستگاري قرار شد با عبدالمهدي صحبت كنم. وقتي چشمم به ايشان افتاد تعجب كردم و حتي ترسيدم! طوري كه يادم رفت سلام بدهم. ياد خوابم افتادم. او همان جواني بود كه شهيد علمدار در خواب به من نشان داده بود. وقتي با آن حال نشستم، ايشان پرسيد اتفاقي افتاده است؟ گفتم شما را در خواب همراه شهيد علمدار ديدهام. خواب را كه تعريف كردم عبدالمهدي شروع كرد به گريه كردن. گفتم چرا گريه ميكنيد؟ در كمال تعجب او هم از توسل خودش به شهيد علمدار براي پيدا كردن همسري مؤمن و متدين برايم گفت. همسرم تعريف كرد: من و تعدادي از برادران بسيجي با هم به ساري رفته بوديم. علاقه زيادم به شهيد علمدار بهانهاي شد تا سر مزار ايشان برويم. با بچهها قرار گذاشتيم سري هم به منزل شهيد علمدار بزنيم. رفتيم و وقتي به سر كوچه شهيد رسيديم متوجه شديم كه خانواده شهيد علمدار كوچه را آب و جارو كردهاند و اسفند دود دادهاند و منتظر آمدن مهمان هستند. تعدادي از بچهها گفتند كه برگرديم انگار منتظر آمدن مسافر كربلا هستند، اما من مخالفت كردم و گفتم ما كه تا اينجا آمدهايم خب برويم و براي 10 دقيقه هم كه شده مادر شهيد را زيارت كنيم. رفته بودند و سراغ مادر شهيد علمدار را گرفته و خواسته بودند تا 10 دقيقهاي مهمان خانه شوند. مادر شهيد علمدار با ديدن بچهها و همسرم گريه كرده و گفته بود من سه روز پيش با بچهها و عروسها بليت گرفتيم تا به مشهد برويم. سيد مجتبي به خواب من آمد و گفت كه از راه دور مهمان دارم. به مسافرت نرويد. عدهاي ميخواهند به منزل ما بيايند. مادر شهيد استقبال گرمي از همسرم و دوستانش كرده بود. با گريه گفته بود شماها خيلي برايمان عزيزيد. شما مهمانهاي سيد مجتبي هستيد. در همان جلسه خواستگاري و بعد از آن همسرم خيلي از معجزههاي اين شهيد برايم تعريف كرد. ميگفت مادر شهيد برايمان خاطرهاي از فرزند شهيدش روايت كرد. مادر شهيد علمدار گفته بود: من از سيد مجتبي گله كردم كه روز مادر است تو هم به من يك تبريكي بگو يك علامتي، چيزي كه من هم دلخوش باشم به اين روز. سيد مجتبي در خواب مادرش گفته بود مادر جان! من هميشه در كنارت هستم و بعد دست مادر را بوسيده و يك انگشتري به دست مادرگذاشته بود. وقتي مادر از خواب بيدار شده بود انگشتر اهدايي شهيد علمدار به مناسبت روز مادر در دستش بود. مادر شهيد انگشتري را به همسرم نشان داده بود و همان جا هم ايشان از شهيد علمدار همسري خوب ميخواهند و كمي بعد هم به خواستگاري من ميآيند.
ادامه دارد
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
خواستگاری با لهجه مشهدی😂
خواستگار: ملاک های شما بریـ یه ازدواج چیه!؟
دختر: بری مو همی تفاهم خِیله مهمه!
خواستگار: تفاهم که ها! دِگه؟
دختر: مهم تفاهمه و یکدِنه خانه!
خواستگار: خب ها! دِگِه چی!؟
دختر: مهم تفاهمه و یه دِنه خانه و یه باغ تو طرقِبه!!
خواستگار: دگِه چه ملاکایی دِرِن؟!
دختر:خب همو تفاهم و یه دِنه خانه و یَک ماشین مدل بالا هم خوبه خب!
خواستگار:دگه!؟
دختر:خب تفاهم و خانه و ماشین ره گفتُم. یه عالمه هم پول دِشتهِ بِشی بد نِمِره
خواستگار: دِگِه امری نِدِرِن!؟
دختر: ها! نِماخوام که شما هم زیاد به زحمت بیُفتِن و روتان فشار بیه! "تفاهم" ره هم فراهم نکردِن اشکال نِدِره!!
خواستگار: ها! ای دست گلتا درد نکُنه... مو بُرُم یه دوری بِزِنُم باز میام!!!
✨﷽✨
💠پرهیز از ارزشهای دروغین در ازدواج💠
✍در امر مقدس ازدواج که پایه تربیت انسانهای کامل است، نباید به ارزشهای دروغین و آداب و رسوم ناروا و ناپسند توجه نمود بلکه سلامت جسم و جان و دین دختر و پسر را باید اساس پذیرش قرار داد. بزرگان قبائل و سرمایه دارانی با باورهای زشت مادی و جاهلی، از دختر پیامبر صلی الله علیه و آله خواستگاری نمودند، ولی جواب منفی شنیدند.
پیامبر و فاطمه علیها السلام در شرایطی به ازدواج امام علی علیه السلام پاسخ مثبت دادند که نه سرمایه ای داشت و نه باغ و زمین و اموالی فراهم آورده بود. در این ازدواج مقدس، توجه فاطمه علیها السلام به ارزشهای معنوی و سلامت و عصمت همسر آینده اش بود.
💗وقتی صبح عروسی پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «کیف رأیت زوجک؟»؛
دخترم! شوهرت را چگونه دیدی؟
پاسخ داد:
«یا ابة خیر زوج»؛
ای پدر! بهترین شوهر دیدم
📚منبع: بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۳
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فوق العاده است 👌
پیرمردی هر روز توی
محله پسرکی رو با پای برهنه
می دید که با توپ پلاستیکی
فوتبال بازی میکرد.
روزی رفت و یه کفش
کتونی نو خرید و اومد به
پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش
پسرک کفشا رو پوشید و
خوشحال رو به پیرمرد
کرد و گفت: شما خدایید؟ پیرمرد
لبش را گزید و گفت نه پسرجان
پسرک گفت:
پس دوست خدایی،
چون من دیشب فقط
به خدا گفتم کفش ندارم ....
دوست خدا بودن سخت نيست...
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍سخنرانی حاج آقا ماندگاری
🎬موضوع: معیار ازدواج فقط خوشگلی؟
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
شادی و نکات مومنانه
ماجراي وصلت عجيب شهيد مدافع حرم عبدالمهدي كاظمي در گفت و گوي «جوان» با همسر شهيد شهيد علمدار واسطه
بخوريم بايد با دل خوش باشد. زندگي بالا و پايين دارد، تلخي هست، سختي هست. همسرم به احترام نسبت به پدر و مادر بسيار تأكيد ميكرد. براي خودم من هم ايمان و تقوا مهم بود. دوست داشتم مرد زندگيام مؤمن و استاد اخلاق من باشد. آنقدر همسرم از لحاظ ايمان و اخلاق در درجه بالا باشد كه بتواند من را رشد دهد. واقعاً هم عبدالمهدي در مدت زندگي براي من مثل استاد اخلاق بود. امروز كه ميبينم عبدالمهدي در كنارم نيست گويي از بهشت بيرون آمده باشم. من هر چه دارم را مديون و مرهون شهيدم ميدانم.
در زندگي پيش آمده بود حرفي از شهادت پيش بكشد؟
اتفاقا عبدالمهدي يك بار يك خوابي ديده بود. بعد از آن رفت پيش يكي از علماي اصفهان و خواب را تعريف كرد. آن عالم گفته بود براي تعبيرش بايد بروي قم با آيت الله بهجت ديدار كني. همسرم به محضرآيتالله بهجت شرفياب ميشود تا خوابش را به ايشان بگويد. آقا هم دست روي زانوي عبدالمهدي گذاشته و ميگويند جوان شغل شما چيست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم. ايشان فرموده بودند: بايد به سپاه ملحق بشوي و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشي. آيت الله بهجت در ادامه پرسيده بودند اسم شما چيست ؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ايشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدي بگذاريد. آيتالله بهجت فرموده بودند: شما در تاجگذاري امام زمان (عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكي از سربازان امام زمان (عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع ميكنيد. وقتي عبدالمهدي از قم برگشت خيلي سريع اقدام به تعويض اسمش كرد. با هم رفتيم گلستان شهدا و سر مزار شهيد جلال افشار گفت ميخواهم يك مسئلهاي را با شما در ميان بگذارم كه تا زندهام براي كسي بازگو نكنيد بين خودم، خودت و خدا بماند. عبدالمهدي گفت شما در جواني من را از دست ميدهيد. من شهيد ميشوم. گفتم با چه سندي اين حرف را ميزنيد. گفت كه من خواب ديدم و رفتم پيش آيتالله بهجت و باقي ماجرا را برايم تعريف كرد. من خودم را اينگونه دلداري ميدادم كه انشاءالله امام زمان (عج) ظهور ميكند. ايشان در ركاب امام زمان(عج) خواهند بود. امروز كه جنگي نيست كه شهادتي باشد. اين حرفها را با خود مرور ميكردم تا اينكه عبدالمهدي كاظمي با لباس سبز سپاه به جمع مدافعان حرم پيوست.
ادامه دارد
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
14.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شغل اینارو😳😱
هر موقع از سختی شغلت شاکی بودی حتما این کلیپ رو ببین 😬
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
وزیر بهداشت گفت بیشتر از ۹۰ درصد گرفتاری امروز ما روحی و روانی هست
روحی + روانی = روحانی
تا کشفیات بعدی خدا نگهدار
😂
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
✨﷽✨
💠 خاطرات 💠
✍حاج آقا قرائتی
در خيابان هاى مدينه قدم مى زدم كه يكى از ايرانىها نظرم را به خود جلب كرد.
او با يكى از كاسب هاى مدينه حرفش شده بود. بحث بر سر جنگ ايران و عراق بود. مرد كاسب مى گفت: قرآن مى گويد: (والصلح خير) حالا كه صدام پيشنهاد صلح داده، چرا شما صلح را نمى پذيريد؟ زائر ايرانى نمى توانست او را قانع كند. زائران ايرانى نگاهشان كه به من افتاد گفتند: آقاى قرائتى! بيا جواب اين آقا را بده.
💥من به يكى از ايرانىها گفتم: يكى از طاقه هاى پارچه را بردار و فرار كن. او همين كار را كرد. صاحب مغازه خواست فرياد بزند، گفتم: (والصلح خير)! خواست ايرانى را تعقيب كند گفتم: (والصلح خير) ! گفت: پارچهام را بردند. گفتم: حرف ما هم با صدام همين است. دزدى كرده و خسارت زده، مى گوئيم جبران كند، بعد صلح كنيم. گفت: حالا فهميدم.
📚کتاب خاطرات حاج آقا قرائتی
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#طنز
ايميل اشتباهي (طنز) سه شنبه
مردی با كوله بارش به يك سفر كاري در منطقه دوردست میرود او به محض ورود به آن منطقه و رسيدن به هتل، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر، ماهواره و اینترنت مجهز است. تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند .
نامه را مینویسد اما در تایپ آدرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد.
در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی، زنی که تازه از مراسم خاکسپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا آشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های (نامه هاي الكترونيكي) خود را چک کند.
اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد. پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را نقش بر زمین می بیند در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد که در ایمیل نوشته بود:
گیرنده: همسر عزیزم
موضوع: من رسیدم
میدونم که از گرفتن این نامه حسابی غافلگیر شدی.
راستش آنها اینجا کامپیوتر دارند و هر کس به اینجا میاد میتونه برای عزیزانش نامه بفرسته. من همین الان رسیدم و همه چیز را چک کردم. همه چیز برای ورود تو رو به راهه. فردا می بینمت. امیدوارم سفر تو هم مثل سفر من بی خطر باشه ... واااای اینجا که جهنمه!!
😂😂😂
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️🔊 رقابت جالب مرتاض هندی و #علامه_طباطبایی ☝️
✅ با #مدیریت روح و زمان میشه به بالاترین قدرت ها رسید.
🎤 به روایت استاد طائب
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9