eitaa logo
شادی و نکات مومنانه
65.1هزار دنبال‌کننده
12هزار عکس
23.3هزار ویدیو
329 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @BaSELEBRTY @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @didanii @sotikodak تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره بازی😁 سلام به همه راستش 2 3 سال پيش با دختر عمه ام رفتم بود خوراكي بگيريم بعد من اون موقع كار با كارت خوان رو بلد نبودم😂🤦‍♀ خوراكي ها رو حساب كرديم دختر عمه ام كارت رو داد تا بكشم. دادم به مرده گفتم بي زحمت بكشيد اخه من بلد نيستم🤦‍♀😄 از من گرفت تا بكشه ( ديدين كه اول قيمت رو ميزن بعد رمز كارت رو) بنده خدا رمز كارت رو از من سوال كرد منم گفتم. بعد نگاش ميكردم كه ديدم داره رمز رو اشتباه ميزنه كه سريع گفتم : اقا رمز اشتباهه. مرده يك نگا بهم كرد گفت صبر كنيد. گفتم اخه اشتباه ميزنيد رمز رو. رمز 4 شماره بيشتر نيس. دختر عمه ام با ارنج يكي زد تو پهلوم و يواش گفت اول قيمت رو ميزنن بعد رمز رو🤦‍♀🤦‍♀😂😂 مرده هم داشت ميخنديد خودمم خنده ام گرفت 😂 گفتم ببخشيد درسته بزنيد😂😂😂😂 مرده:🤦‍♂🤣😂😂😆 دختر عمه ام :😳😐🤦‍♀😂😂😂❤️ من :😁😁🙃😂😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹پوست کندن سیب با آیفون ۱۲! چند روز است کاربران زیادی از فریم تیز سری آیفون۱۲ شکایت داشتند و برخی‌ها حتی تصاویری با دست زخم شده منتشر کردند. + ناقابل ۷۷ میلیون😀 اخبار داغ سلبریتی ها ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❅ঊঈ✿☀️✿ঈঊ❅ @BaSELEBRTY
آهسته چند ضربه به در حمام زدم و گفتم مادر جان چیزی لازم ندارید؟ مادر از زادگاه، به دیدن فرزندانش آمده بود اینبار مهمان خانه من بود! دلم آشوب بود درحمام را باز کردم... مادرم را دیدم که گیسوان درهم تنیده سپیدش را شانه می کشد نرم کننده را روی سرش خالی کردم ... موهایش به نرمی شانه شد... مادرم گفت خدا خیرت بدهد این دیگر چه بود؟! از خودم خجالت کشیدم سالها بود که نرم کننده موی سر در بازار آمده بود و طفلک مادرم سرش را به سختی شانه می کرد. بدون اینکه از او اجازه بگیرم لیف را پُر از کف صابون کردم و به تن نحیفش کشیدم دردش آمده بود... می گفت کافیست! دلم آشوب بود گوش به حرفش نمی دادم درست مثل وقتی که من بچه بودم و مرا به حمام می برد درست مثل موقعی که مرا کیسه می کشید و من دردم می آمد و او وعده سینما به من میداد که ساکت شوم . درست مثل همان روزها مادر پیرم را شستم حوله سپیدی را به دور تن نحیفش کشیدم مثل یک شاخه گل روی تختم نشاندمش موهایش را با سشوار خشک کردم لباسهایش را تنش کردم به زور یک ماتیک قرمز به روی لبهایش کشیدم ... دلم آشوب بود هفته بعد مادرم پر زد اما لیف ماند... تار موهای سپیدش در شانه ماند! ... دخترم گفت مادر چرا صدای گریه ات در حمام قطع نمی شود؟ گفتم بخاطر اینکه عُمر لیف، حتی این شانه از عُمر مادر من بیشتر بود. 📝نسرین بهجتی 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
✨﷽✨ صبح است همه چیز رنگ و بوی تازگی وطراوت میدهد آرزو میکنم وجودتان پرشود ازعطر و رنگ خدا وصبح را سرشار از انرژی و سلامتی آغاز کنید وامروزتان آکنده از هر چه زیباییست شود 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
در زمان ظهور.mp3
1.76M
🎙 بعد از ظهور ورق برمی‌گردد! 🔰 استاد 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
چرا حضرت آقا نگران مهد کودکهاست؟ 👇👇👇 تو کرج مهدکودک زدن، بچه‌ها رو گرسنه نگه داشتن، بهشون گفتن منتظر باشید تا مهدی براتون غذا بیاره. بعد از چهار ساعت......... بیا ببین سر بچه مسلمون چی اوردن😭 بیا ببین چرا آقا هشدار دادن از اوضاع داغون و در حال اجرای وحشتناک ۲۰۳۰❌❌❌⛔️⛔️⛔️ http://eitaa.com/joinchat/10289168Cbe4b57f340
😂😂طنز جبهه(بخون و بخند)😂😂 تعداد مجروحین بالا رفته بود فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت : سریع بی‌سیم بزن عقب و بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! شاستی گوشی بی‌سیم را فشار دادم و بخاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی‌ها از خواسته‌مان سر در نیاورند، پشت بی‌سیم با کد حرف زدم گفتم: ” حیدر حیدر رشید ” چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید. بعد صدای کسی آمد: – رشید بگوشم. + رشید جان! حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید! -هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟ + شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟ – رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم. + اخوی مگه برگه کد نداری؟ – برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می‌خوای؟ دیدم عجب گرفتاری شده‌ام، از یک‌طرف باید با رمز حرف می‌زدم، از طرف دیگر با یک آدم ناوارد طرف شده بودم + رشید جان! از همان‌ها که چرخ دارند! – چه می‌گویی؟ درست حرف بزن ببینم چی می‌خواهی ؟ + بابا از همان‌ها که سفیده. – هه هه! نکنه ترب می‌خوای. + بی‌مزه! بابا از همان‌ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره – ای بابا! خب زودتر بگو که آمبولانس می‌خوای!😳😐😂😂 کارد می‌زدند خونم در نمی‌آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی‌سیم گفتم. منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک ، صفحه ۵۵ ‌http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
✅ شهید علی قوچانی وارد ساختمان سپاه که شد، چندتایی از بچه‌های سپاه را دید. حاج‌علی بین آن‌ها بود و داشت حرف می‌زد: 🔻 «بچه‌ها وظیفه ما فقط جبهه رفتن نیست؛ وظیفه اصلی ما نمودنه. ما که می‌آییم مرخصی، نباید بشینیم تو خونه‌هامون و وضع شهر این‌جوری باشه، باید بریم داخل شهر و امر به معروف کنیم...» 🔺 👈 از آن به بعد بچه ها از مرخصی که می‌آمدند، شروع به امر به معروف و نهی از منکر در سطح شهر می‌کردند...😊 📚 سیره دریادلان ۲ 📚 امربه معروف مانند نماز ترک واجب نکنیم🌹 @AMMERIN
🎼واکنش‌شهیدبه‌ 🎧به‌صدای‌خواننده‌زن... 🏢ازدانشگاه‌اومدخونه 😑‌خیلی‌خسته‌بود. 🤔پرسیدم‌چیشده؟! خندیدوگفت:تهران‌ماشین‌سوار 🚗شدم‌که‌بیام‌قم. راننده‌وسط‌ 🥁اتوبان‌صدای‌موسیقیشو بردبالا. ‌تحمل‌کردم‌وچیزی‌ 🗣نگفتم‌تااینکه‌دیگه‌صدای 👩‌زن‌روداشت‌پخش‌میکرد! 🛣منم‌با‌اینکه‌وسط‌بیابون 🔕بودم‌گفتم‌یا‌کمش‌کن 🚶‍♂یامن‌پیاده‌میشم!؟ 🚖اونم‌نامردی‌نکردوزدکنار! 😁منم‌کم‌نیاوردم‌وپیاده‌شدم! ''شهیدمحمدمهدی‌لطفی‌نیاسر'' @Modafeaneharaam
نیم ساعت بعد از اینکه خاکت میکنن ... پس انقد واسه حرف دیگران زندگی نکنید... بفکر اعمال خودتون باشید اونموقع که تشییع کنندگان دارن غذای شمارو میخورن شما باید به اعمالی که کردید جواب بدید😭 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎💎 💎💎 💎 👌 ببنید وسط سخنرانی حاج‌آقا چیکار میکنن‼️😳😂😂😂 صدای یک روحانی میزنن....بقیشو ببینید😟😆 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 🌸 کانال دوم ما👈 @tar_ghand 🌸 💎 💎💎 💎💎💎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💎💎💎 💎💎 💎 😁 شوخی خنده داره یه بسیجی با حاج‌آقا دانشمند😂😂😂 ببینید حاج‌آقا چه جوابی بهش میده🤣 🌼✨ شیـــــــــخِ شـــــــــوخ ✨🌼 🌼✨ @sheykhe_shukh ✨🌼 🤲اگه لذت بردید یه صلوات بفرستید🤲 🌸 کانال دوم ما👈 @tar_ghand 🌸 💎 💎💎 💎💎💎
نوستالوژی😍 قبول دارید غذاهایی که روی این چراغ‌ها درست میشد یه مزه‌ی دیگه‌ای داشت😍😋 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یادش بخیر کلیپ از خونه روستایی تقدیم شما🌺 ‌‌‌‌‌ 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
خاطره بازی😂 یادمه روز اول مهر ماه(کلاس اول) مانتو شلواری رو که مامانم برام خریده بود رو پوشیدم و رفتم مدرسه کلاس که تموم شد اومدم خونه دم در حیاطمون یه اقایی بود که از اقوام دور بود میخواست بیاد خونمون که هم زمان با هم رفتیم تو خونه و منم با همون لباسا نشستم پیش اون اقا و بابام, بابام کلا حواس پرته و کم دقت 😁 یهو بابام اومد منو بوس کردو به اون اقای مهمون گفت اقا محمد ماشااله چه دختر نازی داری خدا برات نگهش داره چقد هم ساکته یه شکلات هم داد دستم😳 منم دقیقا قیافم اینجوریاااا😳😳😳😳 یهو مامانم که داشت پذیرای میکرد زد زیر خنده 😂😂😂 اون اقا هم انگار که نه این دختر من نیست😐 خلاااااصه طفلک بابام اولین بارش بود منو تو لباس مدرسه دیده بود قاطی کرده بود من دخترشم هنوزم یادش میفتیم کلی میخندیم😂😂😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
خاطره بازی😂 روز عقدمون که تو محضر بود🏡 جلوتر از ما ی خانواده بودن 👨‍👩‍👧‍👧 که نوبت اونا بود بعد ما تا عروس خانم رفت نشست💃 همسر عجول منم رفت نشست پیش اون😐😐 دیگه همه 😁😂😂😂😂😂اینجوری من همون موقع شکستم🤕 ینی میخواستم کلا بیخیال ازدواج بشمااا در این حد🤦‍♀ حالا خداروشکر الان زندگیمون عالیه😌 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میوه ها رو اینجوری پوست بگیرید و استفاده کنید👌 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا شجاعه یا تو فازش نیست اینا ممکنه بپرن قورتش بدن؟! 🤔😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
خاطره بازی😂 تو مراسم سوم پدرشوهرم من وجاری مسئول خوش آمدگویی بودیم دم در مسجد مداح داشت روضه میخوند همه گریه میکردن یهو یه پیرزنه اومد به من گفت من داشتم میومدم مراسم یا داشتم میرفتم ؟😐😐😳😳😂😂😂هرچی سعی کردم نخندم نشد 😂😂 کلی کنترل کردم خودمو یهو یه خانوم اومد میخواست تسلیت بگه بهم گفت ان شاالله غم بعد شما باشه🙄 دیگه یعنی کلا رفتم تو آشپزحونه مسجد یه دل سیر خندیدم برگشتم😁 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak
وقتی به مادربزرگم میگم سیرم فقط یه دونه کوفته بیار واسم😂 🔰🔰🔰🔰🔰 @khandehpak