میخواستم برم عروسی دیر کرده بودم و در به در آژانس بودم تو دفترچه تلفن ردیفی شماره آژانس ها رو نوشتیم منم یکی یکی زنگ میزنم بلکه یکی ماشین داشته باشه به آخرین شماره رسیدم گ زنگ زدم گفتم آقا ماشین دارین گفت بله داریم منم ذوق کردم آدرس و دادم برگشت گفت خانم اینجا ترمیناله.اتوبوس به این بزرگیو کجا بفرستم... 😐😂
#سوتی_جالب_بفرست😁
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه جوری که انگار ماهی ها به کمکش احتیاج داشتن
🤷♂️
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋 از مرحله کرموارگی و پیلههای زندگی گذشتن و به پروانه تبدیل شدن #هنر_حلال_زادگی است | #ببینید
❤️ #شهید حججی خطاب به پسرش: سعی کن خدا عاشقت بشه، اگر خدا عاشقت بشه، خوب تورو خریداری میکنه.
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شعار لبیک یا خامنهای در کشمیر در پی سوزاندن تصویر شهید سلیمانی
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
يكي از فاميل هامون شوهرش رفته بوده خارج برا خانواده درجه ۲ هيچي نياورده بوده فقط برا زن و بچش سوغاتي آورده بوده
بعد خانمه به دختر ٥ سالش ميگه رفتيم خونه مادربزرگت(مادرشوهر) نگو بابا سوغاتي آورده
ميرن اونجا دختره وسط جمع داد ميزنه مامان خلاصه بگم بابا عروسك آورده يا نگم 😂
#سوتی_جالب_بفرست😁
┄┅┅😅❅🤦♀🤦♂🤦♀🙋♂❅😅┅┅┄
@sotikodak
✨﷽✨
#تلنگر
✍حاج ميرزا حسين نورى صاحب «مستدرك الوسائل» از دارالسلام نورى حكايت مى كند: از عالم زاهد سيد هاشم حائرى كه مبلغ يك صد دينار كه معادل ده قران عجمى بود از يك نفر يهودى به عنوان قرض گرفتم كه پس از بيست روز به او برگرداندم، نصف آن را پرداختم و براى پرداخت بقيه آن او را نديدم جستجو كردم، گفتند: به بغداد رفته.
شبى قيامت را در خواب ديدم، مرا در موقف حساب حاضر كردند، خداوند مهربان به فضلش مرا اذن رفتن به بهشت داد. چون قصد عبور از صراط كردم، زفير و شهيق جهنم مرا بر صراط نگاه داشت و راه عبورم را بست، ناگاه طلبكار يهودى چون شعله اى از جهنم خارج شد و راه بر من گرفت و گفت: بقيه طلب مرا بده و برو. من تضرع كردم و به او گفتم: من در جستجويت بودم تا بقيه طلبت را بپردازم ولى تو را نيافتم. گفت: راست گفتى ولى تا طلب مرا ندهى از صراط حق عبور ندارى. گريه كردم و گفتم:
من كه در اينجا چيزى ندارم كه به تو بدهم. يهودى گفت: پس بجاى طلبم بگذار انگشت خود را بر يك عضو تو بگذارم. به اين برنامه راضى شدم تا از شرش خلاص شوم، چون انگشت بر سينه ام گذاشت از شدت سوزش آن از خواب پريدم!
📚برگرفته از کتاب عرفان اسلامى،
ج ۱۳ اثر استاد حسین انصاریان
🌸🍃 کانال تربیتی همسران خوب 👇
💓 eitaa.com/joinchat/3451518976C471922bdf6
AUD-20220115-WA0033.mp3
12.03M
صوت درباره دعا گرفتن و سر کتاب باز کردن هست.
چیزیهایی گفته میشه که ما اصلا اطلاع نداشتیم.
گفته ی دکتر معصومی هست
دکتر منصوره معصومی اصل
پژوهشگر نویسنده،استاد مدرس دانشگاه
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه مادر نمونه و یک روش نمونه برای تذکر به اعضای خانواده که سرشون تو گوشی نباشه 😁😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
فیسبوک… آخرین بازدید : ۵دقیقه قبل😢
توییتر… آخرین بازدید : ۳دقیقه قبل😢
تلگرام… آخرین بازدید : ۶دقیقه قبل☹️
اینستا… آخرین بازدید : ۹دقیقه قبل😞
درس… آخرین بازدید : ترم قبل !!!
🤦♀😂
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak
هدایت شده از عین میم
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💙رحلت شهادت گونه حضرت زینب (سلام الله علیها)💙
بانوان زینبی مسیر حضرت زینب را ادامه میدهند 💙
#زینب
#عشق
@panaah_org
@panaah_org
@panaah_org
👇💙👇💙👇💙👇💙
https://eitaa.com/joinchat/456523903C903c49b409
✍️#داستان
🍃تجسم اعمال در قبر
روزى شيخ بهائى به ديدار شخصى كه از اهل معرفت و بصيرت بود و در كنار يك قبرستان در اصفهان منزل داشت مى رود.
شيخ بهائى به دوستش مى فرمايد:
روز گذشته در اين قبرستان كنار خانه شما امر عجيبى را ديدم كه جماعتى ميتى را در گوشه اى از اين گورستان دفن كردند،
پس از چند ساعت كه گذشت و همه از قبرستان خارج شدند، بوى بسيار خوش و معطرى به مشام من خورد كه با عطرهاى دنيا قابل قياس نبود بسيار تعجب كردم كه اين بوى عطر از كجاست ؟
به اطراف نگاه كردم ، يكباره جوان زيبا رويى را ديدم كه به سمت آن قبر مى رفت كم كم از ديده گانم محو شد.
طولى نكشيد كه بوى متعفن و بدى به مشام من رسيد كه از هر بوى گندى در دنيا بدتر بود،
باز متعجب شدم به اطراف نگاه كردم ، سگى را ديدم كه بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپديد شد. همينطور بحالت تعجب ايستاده بودم كه ناگهان همان جوان زيبا از طرف آن قبر برگشت ولى بسيار مجروح و زشت شده بود.
به خودم جراءت دادم كه بسوى او بروم و سؤ ال كنم ، به كنارش رفتم و گفتم حقيقت امر را براى من روشن كن .
گفت : من عمل صالح اين ميتى بودم كه الان شما شاهد دفن او بوديد و من در كنارش بايد مى بودم كه ناگهان ، سگى وارد قبرش شد كه همان اعمال زشت و ناشايست او بود و چون گناهان او بيشتر از اعمال صالح او بود لذا آن سگ به من حمله كرد و مرا از قبر، بيرون انداخت ، و الان همان سگ با او هم نشين است .
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این هتل هم کلا با رباتها اداره میشه
حس میکنم این جور جاها خوبه ولی خیلی بی روحه. دیدنش فقط برای بار اول لذت بخشه
.┄┅┅❅🌸🍂🍃🌹🍃🍂🌸❅┅┅┄
@khandehpak