#خاطرهایپرمحتوا_از #شهید_مصطفی_صدرزاده
کار کردن برای خدا با زبان روزه و تنی خسته...
براے شهادت باید تلاش کرد...
باید با تنی خسته برای خدا کار کرد...
📌مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال ۸۴ را به مدت هشت روز روزه گرفت... ایامی که روزه بود فعالیـــــت کاری بسیـــــاری داشت...
📌کارهای پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود...
📌عصر روز هشتم اومـــــد منزل ، مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،وکه از پایـــــگاه بسیج تماس گرفتن.
📌ازش خواهش کردم ، روزه هستی بذار بعد از افطار برو الان نزدیک افطاره
📌 #گفت: لطفش به اینه که با زبان روزه برا خـــــدا قـــــدم برداری ، تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم...
📌هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو، بالای سر مصطفی دیدم، که از پله ها پرت شده بود پایین و تمام سروصورتش خونی شده بود
📌بهش #گفتم : دورت بگردم خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی...
📌مصطفی داشت خودش رو برای امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه بالایی برسه .... ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید...
#روایت_از_مادرشهید
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─.
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
👆👆👆👆
#خاطره
پاےسفره نشسته بودیم
صداےاذان درومد
ازسر سفره بلندشد
وشروع کردبه وضوگرفتن😊
#گفتیم غذاسرد میشه
#گفت غذارا میشه گرم کرد
ولی نمازاول وقت نمیشود
شروع کرد به نماز خواندن👌
#شهید مدافع حرم حیدر ابراهیم خانی🌹
شادی و نکات مومنانه👇
http://eitaa.com/joinchat/1264386052C42a3f9bca9
@Modafeaneharaam
خاطره ای تاثيرگذار :
یکبار با دو سه تا از دوستان در خانه شان بودیم صحبت می کردیم
شهید گفت : تو 48 ساعت میشه امام زمان رو ببینی؟
ما با خنده گفتیم داش حسین چه میگی
#گفت : تاحالا عاشق شدین
خنده مان گرفت
#گفت : جدی میگم ، دیدین یکی عاشق یه دختر میشه لحظه به لحظه و تو هر حالی تو فکر عشقشه اگه نسبت به امام زمان(عج) اینطور باشین خیلی زود می بینیش و ما درک نکردیم شهید حاج حسین علیخانی چه گفت.
اينجاست كه تعدادي بنر را اگر در شهر ميبينيد كه نوشته شده :
عارف گمنام 🌹شهيد حسين عليخاني 🌹
بي حكمت نيست.
@Modafeaneharaam