🌾🌾🍃🌾🍃🌾🌾
#تربیت_فرزند
🔹 فضایی بسازید برای کمتر «نه گفتن» 🔹
بچهها میخواهند تجربه کنند و هرچه سنشان بیشتر میشود، تمایلشان به تجربه تازهها و فراتر رفتن از محدوده شناختههایشان بیشتر میشود.
با نه گفتنهای مدام شما نهتنها سطح تنش در خانه بالا میرود، که محتاط بار میآیند و ترس از ناشناختهها جای کنجکاوی طبیعیشان را میگیرد.
👶🏻 برای کودکان محیطی فراهم کنید که نیاز به «وای دست نزن!» و «آخ گلدان را شکستی!» و «بالاخره همه کتلتها رو ریختی!» کمتر باشد و خطری او را تهدید نکند.
دعوا کردن کودکی که هر وقت چشم مادرش را دور میبیند، میرود سراغ کابینتها و همه ظرفها را به هم میریزد، تقریباً بیفایده است و جز عصبانیت برای والدین، و ترس و تحقیر برای کودک چیز دیگری ندارد.
به جای آن میتوانید با قفل کودک دسترسی به کابینتهایی را که ابزار خطرناک و ظرفهای ارزشمند یا شکستنی دارند محدود کنید و یک قفسه را به ظرفهایی اختصاص دهید که سرگرم شدن با آنها خطرناک نیست؛ ظرفها و سبدهای پلاستیکی، بشقابهای ملامین و قابلمههای سبک را در آن بگذارید.
به این ترتیب، عامل عصبانیت و داد و بیدا تقریباً رفع میشود.
👧🏻👦🏻 در مورد نوجوانها، کار کمی سختتر است.
کلید «کمتر نه گفتن» این است که روشن و واضح مشخص کردن کدام کارها و تجربههای ممکن و پذیرفتهشده و کدام کارها غیر ممکن هستند.
مثلاً وقتی فرزند ۱۸ سالهتان که به تازگی گواهینامه رانندگی گرفته میخواهد ماشین را قرض بگیرد و با دوستانش بیرون برود، به جای گفتن «نه» - که معمولاً با دعوا و پادرمیانی دیگران به موافقت ختم میشود - بله مشروط بگویید:
«آره میتونی ماشین رو برداری اما قبل از اون باید سر یک سری چیزها به توافق برسیم؛ اول از همه اینکه جریمه به خاطر سرعت یعنی یک ماه نمیتونی رانندگی کنی ...».
این توافقها که باید بهطور تعاملی و اشتراکی حاصل شوند، محرکی برای رانندگی ایمن است، سطح تنش و اصطکاک میان شما و فرزند نوجوانتان را پایین میآورد و به شما اطمینان میدهد علاقه به رانندگی او را به سوی کارهای پنهانی مثل برداشتن یواشکی کلید ماشین سوق نمیدهد.
وقتی کمتر «نه» بگویید، نه گفتنهای گاهبهگاهتان اثربخشتر هستند و فرزندتان میداند نه به معنای یک نظر منفی قاطعانه است.
بنابراین برای متوقف کردن رفتارهای چالشبرانگیز فرزندتان تا آنجا که ممکن است از «بله مشروط» به جای «نه» استفاده کنید.
#خانم_موذنی
#مدرس_مشاور
🌾🍃🍃🌾🍃🍃🌾
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
#نوجوان
🍃مهارت جراتمندی(۳)
🍁زهرا فردا امتحان سختی دارد و دوستش فاطمه او را به یک مهمانی دعوت کرده است.
زهرا می داند که نباید دوستش را برنجاند و از طرفی تمایلی برای رفتن به مهمانی ندارد.
بنابراین خیلی مؤدبانه درخواست او را رد می کند.
👌رد درخواست سومین گام در مهارت جراتمندی است.
🔹🔹اگر والدین مهارت جراتمندی را به نوجوان خود آموزش دهند نوجوان خود، می تواند در مقابل در خواستهایی که در چهار چوب خانواده نیست، نه بگوید.
پایان
🌿🌸🌿🌸🌿🌸
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🔹🔹🔹🔹🔹🔹
کارگاه #مهارت_جرات_ورزی
و
#قدرت_تصمیم_گیری
(( آشنایی با سبکهای پرخاشگرانه ، منفعلانه و جراتمندانه ))
🔹ویژه نوجوانان پایه هشتم و نهم و دهم 🔹
#برخی_از_عناوین
🔹 مهارت نه گفتن
🔹فرمول بندی مسئله
🔹قدرت تصمیم گیری
🔹سبک های ارتباطی جراتمندانه
#مدرس
سرکار خانم رمضانعلیزاده
دوره ۸ ساعته در قالب ۸ جلسه حضوری فقط ۸۰ هزارتومان
#زمان_برگزاری ۹۹/۱۱/۱
☎️ جهت ثبت نام و ازلاعات بیشتر تماس بگیرید.
۵۵۴۵۱۲۷۳
۵۵۴۶۷۷۴۲
۰۹۱۳۰۱۰۱۸۸۰
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
یا اباعبدالله
دادم ﺗﻮ ﺭﺍ #ﻗﺴﻢ
ﺑﻪ ﻧﺦ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺧﺖ ؛
ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻟﺖ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﻭ
ﯾﮏ #ﮐﺮﺑﻼ ﺩﻫﯽ.....
.
.
#فاطميه
#صلي_الله_عليك_يااباعبدالله
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🙇♀💛🙇♀💛🙇♀💛🙇♀
#رمان_مذهبی_بی_تو_هرگز
#قسمت_دوازدهم
شلوغی ها به شدت به دانشگاه ها کشیده شده بود ... اونقدر اوضاع به هم ریخته بود که نفهمیدن یه زندانی سیاسی برگشته دانشگاه ... منم از فرصت استفاده کردم... با قدرت و تمام توان درس می خوندم ...
ترم آخرم و تموم شدن درسم ... با فرار شاه و آزادی تمام زندانی های سیاسی همزمان شد ...
التهاب مبارزه اون روزها ... شیرینی فرار شاه ... با آزادی علی همراه شده بود ...
صدای زنگ در بلند شد ... در رو که باز کردم ... علی بود ...
علی 26 ساله من ... مثل یه مرد چهل ساله شده بود ... چهره شکسته ... بدن پوست به استخوان چسبیده ... با موهایی که می شد تارهای سفید رو بین شون دید ... و پایی که می لنگید ...
زینب یک سال و نیمه بود که علی رو بردن ... و مریم هرگز پدرش رو ندیده بود ... حالا زینبم داشت وارد هفت سال می شد و سن مدرسه رفتنش شده بود ... و مریم به شدت با علی غریبی می کرد ... می ترسید به پدرش نزدیک بشه و پشت زینب قایم شده بود ...
من اصلا توی حال و هوای خودم نبودم ... نمی فهمیدم باید چه کار کنم ... به زحمت خودم رو کنترل می کردم ...
دست مریم و زینب رو گرفتم و آوردم جلو ...
- بچه ها بیاید ... یادتونه از بابا براتون تعریف می کردم ... ببینید ... بابا اومده ... بابایی برگشته خونه ...
علی با چشم های سرخ، تا یه ساعت پیش حتی نمی دونست بچه دوم مون دختره ... خیلی آروم دستش رو آورد سمت مریم ... مریم خودش رو جمع کرد و دستش رو از توی دست علی کشید ... چرخیدم سمت مریم ...
- مریم مامان ... بابایی اومده ...
علی با سر بهم اشاره کرد ولش کنم ... چشم ها و لب هاش می لرزید ... دیگه نمی تونستم اون صحنه رو ببینم ... چشم هام آتش گرفته بود و قدرتی برای کنترل اشک هام نداشتم ... صورتم رو چرخوندم و بلند شدم ...
- میرم برات شربت بیارم علی جان…
چند قدم دور نشده بودم ... که یهو بغض زینبم شکست و خودش رو پرت کرد توی بغل علی ... بغض علی هم شکست ... محکم زینب رو بغل کرده بود و بی امان گریه می کرد ...
من پای در آشپزخونه ... زینب توی بغل علی ... و مریم غریبی کنان ... شادترین لحظات اون سال هام ... به سخت ترین شکل می گذشت ...
بدترین لحظه، زمانی بود که صدای در دوباره بلند شد ... پدر و مادر علی، سریع خودشون رو رسونده بودن ... مادرش با اشتیاق و شتاب ... علی گویان ...
دوید داخل ... تا چشمش به علی افتاد از هوش رفت ... علی من، پیر شده بود ...
روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم ...
علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود ...
اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمیز می کردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود ...
👈ادامه دارد….
🍃🌼
برنامه آموزشی موسسه در هفته آخر دی ماه
🍃🌼
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
امام صادق عليه السلام:
از فروتنى است كه انسان به پايين مجلس رضايت دهد،
به هر كه برمى خورد سلام كند،
مجادله را رها كند اگر چه حق با او باشد
و دوست نداشته باشد كه او را به پرهيزگارى بستايند
إنّ مِن التَّواضُعِ أن يَرضى الرّجُلُ بِالمَجلِسِ دُونَ المَجلِسِ، و أن يُسَلِّمَ على مَن يَلقى، و أن يَترُكَ المِراءَ و إن كانَ مُحِقّا، و لا يُحِبَّ أن يُحمَدَ علَى التَّقوى
ميزان الحكمه جلد13 صفحه 219
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
#سلام_امام_زمانم🖤
الاڪہ صاحب عزاے تمام غمهایے
دوباره فاطمیہ آمده؛نمےآیے؟
ڪجاسیاه،بہ تن ڪردهاے غریبانہ
ڪجابہ سینہ خود مےزنے بہ تنهایے
ڪجاشبیہ علے سربہ چاه غم بردے
ڪجاشبیہ علے روضہ خوان زهرایے
#عزادارحضرت_مادر
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲🌹
#روزتون_مهدوی
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
💐🌺🌷💐🌺🌷💐🌺🌷💐
#مهارت_های_زندگی
#مهارت_مدیریت_خشم
#خشم_پرخاشگری_خصومت
💐🌺🌷💐🌺🌷
💐 خشم :
خشم يك احساسی است كه به صورت جسماني و هيجاني ابراز می شود و واكنش طبيعي ارگانيسم نسبت به شرايط و موقعيت هايي است كه در آن دچار ناكامي مي شويم و احساس تهديد مي كنيم، يا معتقديم صدمه خواهيم ديد يا فردي در مورد ما دچار اشتباه شده است. اين احساس مي تواند از يك احساس خفيف ناخوشايند تا يك احساس شديد عصبانيت را در برگيرد .
💐🌺🌷💐🌺🌷
💐 پرخاشگری :
پرخاشگري يك رفتار است كه هدف آن صدمه زدن به فرد ديگر يا اموال اوست. پرخاشگري مي تواند به شكل سوء استفاده كلامي، تهديد كردن يا اعمال آسيب زننده باشد. ولي خشم يك احساس است كه الزاما منجر به پرخاشگري نمي شود. بنابراين يك فرد ممكن است خشمگين شود، بدون اينكه الزاما رفتار پرخاشگرانه داشته باشد.
💐🌺🌷💐🌺🌷
💐 خصومت :
خصومت يك اصطلاح مرتبط با خشم و پرخاشگري است . خصومت به مجموعه اي از نگرش ها و قضاوتهایی گفته میشود که موجب برانگیختن رفتارهای پرخاشگرانه میشود!
💐🌺🌷💐🌺🌷
💐 بنابراين خشم يك هيجان و پرخاشگري يك رفتار است در حالي كه خصومت نگرشي است كه شامل دوست نداشتن ديگران و ارزيابي منفي آنان است .
💐🌺🌷💐🌺🌷
💐چه زمانی خشم مشكل ساز مي شود؟
هنگامی كه شدت آن بيش از حد باشد؛ به طور مكرر رخ دهد و به شيوه نامناسب ابراز شود
#خانم_کرمی
#مدرس_مشاور
💐🌺🌷💐🌺🌷💐🌺🌷💐
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
❤️🍃❤️🍃❤️🍃
#همسرانه
❣#آرامش_در_زندگی_زناشویی❣
3⃣ تحکیم خانواده:
🌸 ۳-۶:مدیریت خانواده و دوستان
🍃هر زوج در زندگی با افراد زیادی از جمله خانواده خود،خانواده همسر و فامیل های وابسته به آن، دوستان ،همکاران و آشنایان و... در تعامل است.لذا لازم است میزان رفت و آمد و شیوه تعامل با هر یک را مدیریت و برنامه ریزی کرد.
گاهی زوجین در پی رسیدگی و تعامل با خانواده خود و دوستان از همسر خود غافل شده یا در انجام بعضی امور ناخواسته موجب کوتاهی می شوند که روند خانواده کنونی را با مشکل مواجه می کند.
🍃همچنین هر کسی نباید به خانواده ما راه پیدا کند زیرا انسان از هم نشینی و تعامل با دیگران انس می گیرد و رفتار های انها بر خود فرد و زندگی او تاثیرگزار است.لذا لازم است زوجین در انتخاب دوست و همنشین دقت بالایی داشته باشند و البته به گونه ای تعامل کنند و فواصل رفت و آمد ها را به گونه ای مدیریت کنند که به زندگی زناشویی آنها خلل وارد نکند
.
.
.
.
.
ادامه دارد....
#خانم_صفاری
#مدرس
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃
https://eitaa.com/khaneAram_Basir
🌾🍃🌾🍃🌾🍃🌾🍃
🍃🌾🍃🌾
🌾
#کودک
🔷 آنچه که به فرزندمان می گوییم و از تبعاتش بی خبریم !!!!!
این لقمه رو برات درست کردم ببر مدرسه ؛ فقط خودت بخور...
عروسک باربیتو نده به نگار باهاش بازی کنه چون ممکنه خرابش کنه ؛ گرون خریدم...
حالا در اتاقتو قفل کن دیگه؛ بچه ها میان میرن تو اتاقت همه چیو به هم میریزن...
به فرزاد نگو ماشین کنترلی خریدی ؛ با یه چیز دیگه بازی کنین...
نزاری بچه ها به ارگت دست بزنن خرابش میکنن ...
و ...
✅ جملاتی که به سادگی می گوییم غافل از اینکه چه آثار مخربی برای فرایند "صحیح اجتماعی شدن " فرزندان مان در پی خواهد داشت.
🔷با گفتن این جملات فرزندتان را دچار تضاد عاطفی شدید می کنید یعنی او نمی تواند به درستی تحلیل کند که دوستی یعنی چه و ارتباط مناسب با همسالانش را همواره در یک تضاد و محدودیت عجیب خواهد دید .
#خانم_موذنی
#مدرس_مشاور
🍃
🌾🍃🌾
🍃🌾🍃🌾🍃🌾
https://eitaa.com/khaneAram_Basir