لیلا خانم می گفت پسر چهارده ساله اش گفته:« می خوام برم بجنگم.» همان روزهای میانی جنگ تحمیلی ۱۲ روزه.
گفت جا خوردم:میخوای بری بجنگی؟! مگه چند سالته؟ تو بلدی بجنگی؟
پسر من هم گوشش بدهکار نبود و این جمله اش که: من میرم . واقعاً میرم. پایان بخش مکالمه مان بود و رفت.
این گفتگوها را کجا شنیدیم ؟ یادتان هست؟ درست است که می گویند حافظه تاریخی مان هم ضعیف است اما این گفتگو را در چند کتاب و عکس و مستند خوانده ایم و دیده ایم؟
باید آماده باشیم که دوباره دستکاری در شناسنامه ها را ببینیم و قهر و آشتی های پسرهای زیر ۱۸ سال را با خانواده و تقلای شان را برای رفتن و جنگیدن.
اینها همان نسلی هستند که وقتی می بینم شان در پارک و خیابان، پشت موتور در حال تکچرخ زدن و سر در دنیای بی در و پیکر مجازی داشتن و فرار از مدرسه و سیگار به دست و تیشرت های لش و شلوار های آویزان و زنجیر به گردن و تتوهای ساعد و بازو و صدها تیپ و ترکیب دیگر، سر تکان میدهیم که:« معلوم نیست اینا چی می خوان بشن!»
چای روضه امام حسین کار خودش را کرده و همین نسل، غیرتش به جوش آمده و می خواهد برای ایران اسلامی بجنگد.
پسر لیلا خانم، پسر من، پسرهای ریحانه و امینه و مریم و راحله و زهره ...بزرگ شده اند هرچند هنوز زیر ۱۸ سالند.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
تانک های دشمن تا وسط خیابان های سوسنگرد آمده بودند. عکس و اسنادش هست. تا بعد از خرمشهر هم رسیده بودند. عکس داریم که لوله تانک از دیوار خانه زده بیرون. یعنی دشمن تا کجاها رسیده بوده!
فقط عکس هایش مانده. همه آن تانک ها و ادوات جنگی صدام را از شهرها و خیابان ها و دشت ها جمع کردند و دادند به کارخانه نورد اهواز که آهن ها را آب کند. همه جا را زیبا سازی کردند و امروز مردم یادشان نمی آید دشمن تا کجاها آمده بوده و خط تاریخی اش را گم کرده و تاریخش را می خواهد لای کتاب های درسی بی رنگ و مزه مدرسه از بر کند. اگر ما این تانک ها را وسط کوچه و بازار مان می دیدیم برایمان سوال می شد و پاسخ به سوالات یعنی بیداری و آگاهی.
این ساختمان ها سند است. اسناد تاریخی هویت یک ملت و سرزمینش. در شهر و روستاها هم داریم. منازل مسکونی که هدف حمله رژیم صهیونسیتی قرار گرفته اند.
آن غلط تاریخی را اینجا نباید مرتکب شویم.
این اسناد باید تحت الحفظ باقی بماند. سازمان میراث فرهنگی باید اینها را همین طور نگه دارد و به عنوان بخش هایی از تاریخ ملت محافظت کند.
مبادا سر زیبا سازی و توسعه، اینها را محو کنند و از بین ببرند!
نسل های آینده باید اینها را با چشم خودش ببیند تا دوباره جای قاتل و شهید عوض نشود و گروه« نه به اعدام »راه نیفتد.
باید با چشم خودش ببیند،که فردا روزی کسی نیاید و شعار« نه به جنگ »بدهد و بخواهد میز مذاکره را دستمال بکشد.
این ساختمان ها ورق های مستند تاریخ مزدوری و جاسوسی و خیانت داخلی ها و ظلم و سفاکی خارجی هاست.
فراموش مان نشود.
فرموش نکنیم.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
با دیدن جوانکی سر تراشیده و آفتاب سوخته ،اولین حدسی که به ذهن می رسد این است: سرباز.
همان سربازهایی که هم خودشان هم ما بهشان می گوییم ؛آشخور.اصلا این کلمه از کجا آمده ؟ اولین کسی که گفته آنها در سربازخانه ها فقط آش می خورند کی بود؟
آش پشت پا برای خانواده ی سرباز ،یک سنت عاطفی و احساسی است و وقتی با ذکر و دعا و توسل همسایه ها و بستگان همراه شود، انگار خیال مادر راحت می شود و آن آش پشت پا تبدیل می شود به یک سپر بلا.
در این جنگ، سربازان ما سرشان را در راه میهن باختند و پدافند را بی تیرانداز نگذاشتند.
این نقل قول یکی از جانبازان پدافند است که : همه می دانستیم که هر کس پشت پدافند برود شهید خواهد شد اما بدون هیچ ترسی ، اجازه ندادیم یک ثانیه خالی باشد و بلافاصله پشت پدافند می نشستیم و شلیک می کردیم.
سرباز برای پایان چندین ماه سربازی اش روز شماری می کند. برای بعدش برنامه ها دارد.نامزد کند، خانه ای بسازد، کارش را شروع کندو...
در این جنگ، سربازان مان شهید شدند.
در مرزها و تعقیب و گریز وکمین های مزدوران مرزهای شرق و غرب، این جوانک های چشم انتظارِ روزهای پایانی خدمت، شهید میشدند و می شوند. پیشانی دفاعی کشورمان به دست این جوانان است. مظلومانه و بی صدا و بی خبر شهید میشدند و ما فکر می کردیم جنگ نیست...همه چیز آرام است...
دسته گلهای وطن ،پرپر شدند و داغ شان هیچ وقت سرد نخواهد شد.
برای آرامش دل مادران وپدران شان ،والعصر بخوانیم و نثار روح شان صلواتی هدیه کنیم.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
قسمت۱
نه لحن زیبا و کلمات شیرین تان از خاطرم می رود نه طعم باسلوق ها و حلوای سیمینک تان نه چین و شکن های هنر انگشتان تان روی تار و پود پارچه .
سلام خاتون
جورید؟ بخیرید؟ حال تان را از روز اول جنگ ۱۲روزه درپیام هایتان می توانستم ببینم.نگران و ملتمس دعا ومشغول مناجات برای دفع شر و پیروزی ایران.
شما که مردتان برای دفاع از همین ایران ده سال پیش شهید شد، درست درنزدیک ترین تپه به خاک فلسطین اشغالی، درست با شلیک مستقیم موشک به تل قرین، اکنون دیگر باره نگران ایران هستید و حتما می گویید کاش حاجی بود و در این جنگ تفنگ دست می گرفت.
ام البنین! دختر فیروزه !که در تابستانی داغ و پرآشوب جایی در کوههای بامیان متولد شدی! این تابستان که جنگ ایران با اسراییل بود، حتما پرآشوب ترین تموز عمرت بود.
این تابستان ،فهم عده ای به کمال رسید که اگر شوی شما و وطن دارهایش در سوریه نمی جنگیدند، بسیار زودتر از اینها خاک ایران به چنبره دشمن در آتش می سوخت.
درد اما این است که عدهای نافهم، دانسته و نادانسته، انتقام مزدوریِ شماری اتباع افغانستانی و تاجیکستانی و هندی و پاکستانی را بخواهند از شما بگیرند!
این دسیسه ی خصم است که توجه مان را از خودش بردارد و ما را به جان هم بیندازد. چرا هنوز فهم عده ای نشده؟ نمی دانم.
خاتون!
زنان و مردان افغانستان با ما خون شریکی دارند.این مزدوران را که همدست مزدور ایرانی شده اند از حساب مردمان مان جدا می کنیم.
تصاویر آزار مهاجران مظلوم ،دل مان را به درد آورده. کاش دولت زودتر حساب تبعه مزدور را جدا کند و این قائله را خاتمه دهد.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
قسمت۲
درد وطن فروشی مزدوران هموطن بیشتر از درد جاسوسی تبعه های غیر هم وطن است.
خاتون!
درد وطن فروشی چنان در رگ و ریشه ها می پیچد که با هیچ نیشتری نمی توان درمانش کرد.
اما شما که وفاداری تان را به ایران با تقدیم مردان تان به اثبات رسانده اید همچنان بر تارک جبهه مقاومت می درخشید.
جوان های رشید فاطمیون که در خون تپیدند، اسناد درخشان غیر قابل تحریفند.
فاطمیون بخشی از تاریخ مقاومت ایرانِ بالنده است و روایت مقاومت این خاک بدون نام فاطمیون ،ناقص است.
برای ما ،درد هجران و صبوری و استقامت مادر شهید فاتح و حسینی و توسلی و خاوری همان قدر سوزناک است که درد هجران و صبوری و استقامت مادر شهید رفیعی و حیدری و قائمی .
برای ما از دست دادن سردار باقری و حاجی زاده و سلامی همانقدر خسران دارد که از دست دادن ابو حامد.
این را در این جنگ تحمیلی فهمیدیم و یادمان آمد از دو هزار جوانی که از افغانستان به جنگ با بعثی ها آمدند و شهید شدند.
خدا به برکت در هم آمیختن خون ایرانی و افغانستانی و لبنانی و یمنی و عراقی ، بساط ظلم را بر خواهد چید و پرچم اسلام بر فراز جهان به رقص در خواهد آمد.
خاتون!
مثل هر پنجشنبه و جمعه که برای دیدار ابوحامد میروید ،سلام مرا برسانید و بفرمایید همچنان محتاج دعای خیر ایشان هستم.این روزها بیشتر از همیشه و هر روز.
برقرار باشید.
زنده باد ایران
زنده باد افغانستان.
پاینده باد یاد شهیدان مان.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
اینجایم. بی آنکه کسی به خوابم آمده باشد یا کسی برایم خواب دیده باشد یا پیغامی در خواب کسی برایم فرستاده شده باشد.
بی بهانه آمدم بهانهای نیست جز دوری شما. بیش از آنکه سوز داشته باشیم خشم داریم .بیش از آنکه دلتنگ باشیم خروش داریم و بیش از آنکه خواستار سکوت باشیم می جوشیم.
آرامگاه خانوادگی از این جنس در تاریخ جنگهای ما چیز تازهای نیست اما به چشم نسل جدید عجیب و غریب است. تازه است.
آرامگاه خانوادگی به سبک شهدا ، در یک روز کامل میشود نه با گذشت چهل سال و صد سال.
خانواده دکتر ارامکی ،خانواده شهید نیازمند،خانواده شهید بهمن آبادی ،خانواده شهید باقری ، خانواده شهید ربانی، خانواده شهید صدیقی صابر ، خانواده شهید قاسمیان...
شرح این ماجرا نتوان گفت جز به درد.
شرح ماجرای پیکرهای تکه تکه تان و شرحه شرحه تان را از زبان غسالان و تلقین دهندگان و کفن کنندگان شنیدیم و سوختیم .
حتی فرصتی نشد برایتان عزاداری کنیم اما آن تشییع باشکوه به عنوان سومین تشییع تاریخی ملت ایران در حافظه ملت و بین الملل به جا ماند.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
نام این در را چه بگذارم. دروازه بهشت؟ پایان دنیا؟ برزخ؟ انتظار؟
این دریست که از سالن تغسیل و تکفین و تابوت کردن پیکرهای شهدا به سالن معراج باز میشود. سالن معراج جاییست که خانوادهها منتظرند پیکر صد پاره عزیزانشان را زودتر تحویل بگیرند، به او سلام کنند ،با او وداع کنند، او را در آغوش بکشند، لمسش کنند، صدایش بزنند.
این در، واسطهای است بین آخرین دیدار خانواده با عزیزان شان. نمیدانم دعا کنم زودتر این در به روی خانواده باز شود تا این آخرین دیدار رقم بخورد یا این در همچنان بسته بماند و این آخرین دیدار کِش بیاید و کِش بیاید و کِش بیاید تا همچنان امید آخرین دیدار زنده باشد. نمی دانم.
این برزخ است .برزخ بین دیدن و ندیدن، لمس کردن و لمس نکردن، صدا کردن و صدا نکردن ،برزخ بین رفتن و ماندن.
آن طرف ،سالن سرامیک پوش است با تختهایی در وسط و حوضچه آب و شلنگ و قفسههایی پر از پرچم ایران برای پوشاندن تابوت شهدا.
از آن طرف صدای منگنه میآید که تق و تق به تابوتها کوبیده میشود و پرچم و پلاستیک را دور تابوت محکم میکند و این طرف صدای گریه و فریاد.
این اسم را صدا بزنید: «امیرحسیییین». جوری صدا بزنید که یک مادر دارد پسرش را صدا میزند. پدر نشسته گوشهای اشک میریزد و مادر دستهایش را به سمت سالن تغسیل بلند می کند:امییییر! چرا جواب مادرت را نمی دهی؟ و با لهجه شمالی: مادر وَمیره.
نام این در را چه بگذارم؟تمام روزهای انتظار برای پیدا شدن تکههای پیکر یک طرف، همین چند ساعت انتظار پشت این در یک طرف.
در باز می شود و تابوتی سربسته می آید.
یا صاحب صبر.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
4.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تابستان خود را چگونه گذرانید؟
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
این تصویر از روزهای اول مقاومت مردم غزه است. مردمی که همه عزت را بر همه ذلت ترجیح دادند. مردمی که حتی از گفتن و نوشتن های احساسی و عاطفی ما می رنجند و نمی خواهند کسی به آنها ترحم کند و دل بسوزاند.
آنها انتخابشان را کرده اند حتی اگر آب را بر آنها ببندند یا غذا بهشان نرسد.
اما این روزها رنج گرسنگی شان دارد بیشتر از علم مقاومت شان پررنگ می شود. عکسهایی شبیه آفریقا از غزه می آید و همه برای این تصاویر رقت بار ، دل آزرده می شوند و می خواهند کاری بکنند.
کاری بکنیم، اما نه آنقدر که مقاومت مردم غزه را زیر دیگ خالی غذا نبینیم و یادمان برود این مردم خودشان را تا پای مرگ برای پیروزی، وعده داده اند.
نمیگویم «پروژه آفریقا سازی غزه» اما هوشیار باشیم که مبادا با آب و غذا، شعور مقاومت این مردم را لکه دار کنیم.
این هفته ها دیگر کسی از رجزهای زنان و دخترکان غزه نمی گوید و تصاویر مستأصل چون تصاویر کودکان گرسنه و استعمار زده ی آفریقایی دست به دست می شود.حتی استاد حسن روحالامین هم نقاشی از التماس غذا ترسیم می کند.
مردم غزه به شهادت فرزندان شان راضی شده اند وگرنه مثل مردم فلسطینی قدس و رام الله و... می توانستند در چتر ذلت امنیت و رفاه محمود عباس با رژیم،دزنده بمانند و مقلوبه بپزند .
برگردیم به مخابره تصاویر مقاومت و صبوری مردم غزه نه فقط گرسنگی و بی غذایی شان.
آنقدر که تفنگ های بی گلوله زجرشان می دهد ،دیگ های خالی عذاب شان نمی دهد.
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
این وضعیت قابل نمایش و قابل اقامه نماز از مهرهای خانه بچه دارهایی ست که توفیق زیارت اربعین ندارند.
غیر قابل نمایش هاش را با اثرات دندان و ماژیک و خودکار و لاک قرمز، فاکتور گرفتم وگرنه وضعیت فاجعه آمیزی است و آدم رو ندارد بگوید ما روی این مهرها نماز بی حضور قلب مان را می خوانیم.
این را گفتم که دوستان مسافر اربعین یادشان بماند اگر هر کدام یک دانه مهر برای من سوغات کربلا بیاورند ،سبد مهرهایم سر حال خواهد شد و جانمازهای ترمه گلی، عطر خاک تازه ی کربلا را نثار میهمانان مان خواهد کرد.
گفتم که بعدا به بهانه بار سنگین و سفر اربعین!؟ از این یک دانه مهر دریغ نکنید.
سفرتان به سلامت.🌺
التماس مهر کربلا☺️
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
تقدیم به همه پرندگانی که این روزها پرواز می کنند:
پرنده فکر نمی کرد بی ثمر بشود
شبیه کاسه و بشقاب و میز و در بشود
که رفته رفته گرفتار زندگی باشد
دچار منطق پوچ قضا قدر بشود
پرنده می اندیشید شب چه طولانی است
و او چکار کند زودتر سحر بشود؟
نمی شود که قفس آرزو کند یک بار
پرنده باشد و با باد هم سفر بشود؟
پرنده خنده تلخی به لب نشانده و گفت:
چه سود عمر کسی در قفس به سر بشود؟
پرندگی که نباشد چه فرق خواهد کرد
بهار سر برسد یا بهار سر بشود؟!
پرنده می خواست آرزو کند:«ای کاش
فقط پرنده بماند» ولی اگر بشود
صدای همهمه ی خانه باز اجازه نداد
کسی از این همه اندوه، با خبر بشود...
پ۱:زهره جان زنگ زد که ما دو ساعت در قم توقف داریم، یک کیف شخصی بردار و بیا. سبک و تیز می رویم و بر می گردیم.گفتم اسیرم.
پ۲: این عکس را رضوانه چینش کرده و گرفته.❤️. وسط برزخ اسباب کشی...
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
اندک اندک جمع مستان می رسند...
اولین مهر از سفر کربلای اهالی اربعین امسال رسید.
از دست یک دوست قدیمی که یک سالی است در کسوت «جاری کوچیکه »همراه خانواده مان شده.
سفر دونفره امسال شان یاد ما هم بودند و این مهر را با یاد آن پست قبل،به نام ما خریدند.
این یعنی یک یادکرد خوب و ویژه و مخصوص.
تا ببینیم بقیه مسافران چی می کنند😍
🖌#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8