Amir Abdollahian is another Qassem Suleimani in the field of diplomacy.
اوایل دهه ۷۰ که این جوان وارد وزارت خارجه شد حوزه عربی و خلیج فارس را انتخاب کرد.
اولین پست خارجه اش هم معاونت سفارت ایران در عراق بود. یعنی جایی که اولین تلاش ها برای تشکیل جبهه گسترده ی مقاومت پایه ریزی می شد.
شناخت دقیق اش از عراق آغاز همکاری هایش با سردار سلیمانی بود برای پایه ریزی مقاومت عراق در ۲۰۰۱.
بعد از آن ۳ سال سفیر ایران در بحرین بود و ۵ سال بعد معاونت عربی آفریقایی وزارت خارجه را به دست گرفت.
آن جوان اکنون فردی کارکشته و تجربه دیده شده است . یک متخصص حرفه ای منطقه غرب آسیا.
دبیر کل دائمی کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه هم بود.
وقتی به عنوان وزیر پیشنهادی رئیس جمهور رئیسی پشت تریبون مجلس قرار گرفت این جمله طلایی را ایراد کرد: نهادینه سازی دستاوردهای مقاومت.
او عامل همبستگی های منطقه ای و فرا منطقهای ایران بود. عرب های قهر کرده را با هم آشتی داد و جنگ های چندین ساله را به صلح رساند.
با مستکبران در خیابان نیویورک قد نزد اما پشت و پناه یک جبهه وسیع از آن سوی افغانستان تا آن سوی شامات شد.
غرب آسیا در سیطره تلاش های دیپلماسی او وارد دوران عزت و اتحاد شد و فصل جدیدی را در گستره جغرافیایی رقم زد.
آرن پالیسی وقتی امیر عبداللیان سکان وزارت خارجه را به دست گرفت در صفحه اش نوشت:
امیر عبداللهیان یک قاسم سلیمانی دیگر است در عرصه سیاست.
روحت شاد.
خدا به ما صبر بدهد در فقدان شما.
✍#مریم_قربانزاده
https://eitaa.com/khane_8
💠 حماسهٔ زیبا؛ فرماندهی یک خانه-پایگاه
🔸 درآمدی بر ادبیات مادرانهٔ دفاع مقدس با نگاهی به کتاب تنها گریه کن
✍ امیر سعادتی
📝 توقف در «خاصگرایی» یکی از آسیبهای روایت تاریخ و ادبیات انقلاب اسلامی بوده است، بهخصوص در حوزهٔ روایت بانوان و زنان قهرمان. تو حتماً باید زنی تحصیلکرده، زبانبلد و از دانشجویان تسخیرکنندهٔ سفارت آمریکا باشی تا ماجرای زندگیات روایت شود یا مثلاً زنی چریک، زندانرفته و فرماندهٔ سپاه یک استان. پس آن میلیونها زن معمولی را که به فرمان امام(ره) به خیابانها آمدند، چه کسی روایت میکند؟ تنها گریه کن از این جنبه اثری است که کلیشهٔ ادبیات ساختاری و سازمانی را در حوزهٔ انقلاب اسلامی میشکند.
📎 در صفحات ۷۶ تا ۸۷ شماره ۳و۴ سوره سیمرغ بخوانید.
▫️https://eitaa.com/joinchat/2280391413C16a2e5c3ee
هرگزم یاد تو از لوح دل و جان نرود...
خوان هشتم را من روایت میکنم