eitaa logo
خانه طلاب(بنیان ها)
245 دنبال‌کننده
173 عکس
17 ویدیو
246 فایل
ارتباط با خانه طلاب ؛ @Ya_hoo_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 20 بهمن ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_چهاردهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بی
متن بحث شده در راهی به سوی زبانِ وجودشدن 26- احساس حضور و وجود ما در جهان و در این تاریخ، با نوعی پدیدارشناسی همراه است تا پدیدارها در عالم ما حاضر باشند و این با رابطه‌ی وجودی با آن‌ها برای انسان به ظهور می‌آید و انسان در این حالت زبان وجود می‌شود که زبان فرهنگی و تاریخی است. زبان وجودی که برجان انسان به اعتبار ناطقیت اش تجلی می کند وقتی در ربط خود به وجود مطلق حاظر شود ولی در مواجهه با پدیدار ها در حضور بیکرانه خداوند در عالم. از این جهت انسان موجودی است فرهنگی و تاریخی حضور در ساحت قدس در همین تاریخ 27- در فضای سیطره‌ی فرهنگ مدرنیته، دین از بین نرفت ولی در آن فضا جهان انسان‌ها، دیگر جهان دینی نخواهد بود و عملاً دین در نظم جهان دخالت ندارد و تنها محدود به امور فردی افراد می‌شود و انسان‌ها در جامعه‌ی تحت تأثیر مدرنیته، از قانونی تبعیت می‌کنند که خودشان در آن دخالت داشته‌اند و به این معنا جامعه خودبنیاد شده و بشر خود را همه‌کاره‌ی عالم می‌داند. در حالی‌که وقتی جامعه بر اساس بنیادهای عالمِ وجود جلو نرود جهانش، جهان سستی است و زمینه‌ی از هم پاشیدگی در آن نهفته است و همه مجبورند با تلاش زیاد آن را حفظ کنند. ولی با حضور انقلاب اسلامی افقی در مقابل بشر گشوده شد که بشر می‌تواند در همین تاریخ، خود را در ساحت قدس نگه دارد و در عین حال در جهان حاضر باشد، و بدین لحاظ با انقلاب اسلامی، نسبت به گذشته یک قدم جلو آمده‌ایم. در محدوده‌ی کدام بایدها و نبایدها؟ 28- وقتی انسان‌ها نظر به حضور جهانی خود نداشتند و بیشتر به وظیفه‌ای فکر می‌کردند که باید انجام دهند، ادبیات «باید» و «نباید» معنا داشت، در حالی‌که امروز هیچ‌کس در نسبت خود با جهان و با بقیه و با انواع تنوعی که در این سنت‌ها هست، دیگر نمی‌تواند بدون توجه به مخاطب، هنوز در محدوده‌ی «باید» و «نباید» سخن بگوید، بدون آن‌که بداند چه کسی در محدوده‌ی این «بایدها» و «نبایدها» قرار دارد. در این‌جا است که فقیه باید بداند مخاطب او چه نوع انسانی است و در آن رابطه متذکر تکلیف او شود. @khanehtolab
جلسه پانزدهم_ در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی میان دو جهان.MP3
49.46M
📅 27 بهمن ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 عنوان: قدرت زبان در وجود بخشی به امور 👤با حضور آقایان سیدمحسن موسویان مرتضی توکلی امیر نجات بخش @khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 27 بهمن ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_پانزدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بی
متن بحث شده در فلسفه‌ای که با مردم جهان از اسلام سخن می‌گوید 29- ما از فلسفه‌ی اسلامی که متذکر آموزه‌های دینی است در باورهای مسلمانان بهره‌مند هستیم، ولی هنوز فلسفه‌ای که در جهان و در نسبت با مردم جهان از اسلام سخن بگوید نداریم و این در صورتی محقق می‌شود که بتوانیم اولاً: بشر جدید را بشناسیم. ثانیاً: از عقلی که بشر جدید با آن تعقل می‌کند آگاه باشیم. 1️⃣ شهادت و امیدواری به حقیقت 30- با حضور انقلاب اسلامی در تاریخ، منابع هویت‌بخشیِ ما که در جهان مدرن در حال بیرنگ‌شدن و فراموشی بود، امکان بازخوانی یافت و توانستیم از آینده‌ی تیره و تاری که جهان مدرن گرفتار آن است، به آینده‌ای دیگر نظر اندازیم و آن‌چنان با به ظهورآمدن انسانیت توسط شهدا، روحی انسانی چشم‌ها را به خود جلب کرد که امیدواری به حقیقت دل‌ها را گرم نمود و این یعنی باز انسان می‌تواند در اندیشه‌های متعالی مأوا بگیرد و باز خداوند در جان‌ها حاضر شود و زندگی از سرگردانی و بی‌جهتی، جهت خود را پیدا کند. زیرا پس از سال‌ها روشن شد آن‌جا که معنا و حقیقت نباشد، آدمی نمی‌ماند. آدمی زیر سایه‌ی حقیقت مأوا می‌گیرد و از پوچیِ دنیای مدرن فاصله می‌گیرد تا گرفتار زندگی روزمرّه نگردد و به هر چیز تن می‌دهد. قدرت زبان در وجودبخشی به امور 31- آنچه امروز نسبت ما با «وجود» را شکل می‌دهد، زبانی است که محل ظهور «وجود» باشد، مثل «شعر» یا «وحی» و یا کلمات انسان‌های قدسی. زبانی که محل ظهور حقیقت باشد غیر از وراجی است. آن زبان وقتی چیزی را نام می‌برد، به آن تعیّن می دهد و به یک معنا برای انسان به آن چیز «وجود» می‌بخشد. وقتی انسان خود را در معرض تجلیّات وجود قرار داد، دیگر از جانب خود سخن نمی‌گوید، عملاً زبان است که او را تکلّم می‌کند. انسان با «وجودِ» خود بین «وجود» و «موجود» تمایز ایجاد می‌کند و زبان او در بین گسستِ بین «وجود» و «موجود» قرار می‌گیرد و از بستر تاریخ و سننی که در آن قرار دارد گزارش می‌دهد، تا نسبت‌هایی که با «وجود» داریم محفوظ بماند. زیرا زبان اصیل که ظهور حضرت حق است در جلوه‌ی اسم متکلّم، نوعی حضور خداوند است تا همه‌چیز را تنظیم کند و این است معجزه‌ی زبان آن‌گاه که الهی باشد ولی نه به صورت متافیزیکی. زبان فاخر، پیام «وجود» است و سراینده‌ی نسیم «وجود» و آگاه‌کردن قوم از خطری که قوم را تهدید می‌کند، یعنی زبان تحذیر و نذیربودن. زبان فاخر، رخداد حقیقت است برای قومی که مخاطب آن زبان می‌باشند و از این جهت انسان در زبان خانه دارد و می‌تواند از آن طریق شاعرانه زندگی کند و در آن زبان مأوا داشته باشد تا در عالم حاضر باشد و زبانش جهانی شود. 1️⃣عمده زبانی است که متذکر حضور جهانی انسان باشد بدون دوگانگی اُبژه و سوبژه، که با نظر به حضور تاریخی انسان شکل می‌گیرد. @khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 3 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_شانزدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بی
متن بحث شده در نوعی از آغازکردن 32- چگونه انسان می‌تواند نزد خویشتن بماند و سرگردان نباشد؟ حضور در تاریخ قدسی، نوعی مأواگزیدن در سایه‌ی عطای الهی است، زیرا تاریخی که به اراده‌ی الهی انسان را در بر می‌گیرد، نوعی آغازکردن را به انسان متذکر می‌شود، آغازی که یک بار است برای همیشه، آغازی که پایان ناپذیر است و چشم‌انداز است برای ادامه‌ی همه‌ی زندگی. آغازی است که از جانب ما آغاز نشده، در مقابل ما قرار گرفته ولی می‌توانیم همواره در آن قدم بزنیم و زندگی‌کردن را تجربه کنیم و از پوچی و روزمرّ‌گی رهایی یابیم. زیرا در آن آغاز همه‌چیز آینه‌ی حضور ما است با حقیقت و در راه‌بودن و در انتظار به‌سربردن، که چون نسیمی همواره به سوی ما می‌باشد، هرچند بی‌ پیچ و تاب نیست. زندگی با الهاماتی که زندگی را معنا می‌کنند و تقوا را متذکر می‌شود، زندگی است و تقوا راهی است تا مسیر الهامات الهی بسته نشود. فرمود: «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه‏»(بقره/282) پس تعلیمات الهی در گرو تقوا است. وفای به عهد و زندگی ماورای روزمرّه‌گی‌ها 33- انسان با وفای به عهد به حقیقت نزدیک می‌شود و از پوچی رها می‌گردد. لذا فرمود: «أَوْفُوا بِالْعُقُود»(مائده/1) بشر جدید عهد خود با خدا و انسان و طبیعت را فراموش کرده و در نتیجه سرگردان شده و چون بر عهدی قرار ندارد تا استحکام یابد، احساس پوچی و بی‌ثمری می‌کند و همه‌چیز برای او خالی و تهی است و نمی‌داند چه چیزی باید بخواهد، زیرا عهدی نمی‌شناسد که در راستای آن عهد خود را متعهد احساس کند، گرفتار بی‌نهایت میل‌ها است و چرخیدن به دور انواع خلأها. در حالی‌که با وفای به عقود، عهدهایی که با خدا و با انسان و طبیعت بسته بود، معنای خود را خواهد داشت و انسان در آن صورت ماورای روزمرّگی‌ها خود را احساس می‌کرد، به جای آن‌که بخواهد بدون کار و تلاش، ثروتی به دست آرد، تلاش می‌کند حقیقت را در هر صحنه‌ای تحمل کند تا از پوچی و بی‌ثمری رهایی یابد. این نوعی ماندن نزد خویشتن است و نوعی آغازکردن. باید چشم به راه خود باشیم 34- وقتی راه رجوع به خدایی که «احد» است، در چشم‌اندازی توحیدی گشوده شد، برای آن‌که حقیقتِ خود را که حضور در عالم بیکرانه‌ی الهی است دریابیم، باید چشم به راه خود باشیم. چشم به راهِ آن حضوری که به حضور خدا درعالم حاضر باشیم. چشم به راهِ حالتی که بدون هر حجابی، خود را در آغوش خدا احساس کنیم و به واقعی‌ترین نحوه‌ی بودن خود که همان هویت تعلّقی نسبت به حق است، خود را بیابیم. آن‌کس که می‌خواهد روزی پریدن بیاموزد، نخست باید راه‌رفتن و دویدن را آموخته باشد. احساس حضور در بیکرانگیِ حضور خدا، با نوعی توجه به چنین حضوری آغاز می‌شود. وقتی از دور نوری کوچک به چشم آید، اگرچه نوری است کوچک ولی دلگرمی بزرگی را به همراه دارد. @khanehtolab
جلسه هفدهم_ در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی میان دو جهان.MP3
40.04M
📅 10 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 عنوان: آیا نباید چشم به راه بود؟ 👤با حضور آقایان سیدمحسن موسویان مرتضی توکلی امیرنجات بخش @khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 10 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_هفدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین
متن بحث شده در آیا نباید چشم به راه بود؟ 35- راستی را: ساحت آن‌هایی که می‌خواستند جهان را با روح غربی اداره کنند چه موقع فرو می‌افتد؟ تا یک بار دیگر انسان‌ها به جای فرار از همدیگر و کینه نسبت به هم، به سوی هم آیند؟ آیا نباید چشم به راه بود؟ اینان گمان می‌کنند می‌دانند چگونه آینده‌ی خود را بسازند، در حالی‌که خداوند است که برای هر قومی غایتی آفریده و تنها خودش عین غایت و هدف است. 1️⃣ آن‌ها شاهراه گورستانِ خود را طی می‌کنند، شاهراه رو به پوسیدگی و زوال. بهترین چیزهایشان، کوچک‌ترین چیزها است و در آینده‌ای که فکر نمی‌کنند، کشان‌کشان در حرکت‌اند به سوی گوری که چشمان کورشان آن را در نزدیکی‌شان نمی‌بیند. در مقابل آن نوع بودنِ مندرس، ما این سؤال را که با هزار تجربه به دست آمده، داریم. که در شماره‌ی بعد مطرح است. زندگی، پیمانی است که انسان با خود بسته‌ است 36- مگر نه آن‌که انسانی را پلی است به نام زندگی برای تجربه‌ی نیمروز و شامگاه زندگی؟ مگر نه آن‌که زندگی در دنیا پاره‌پاره است تا در این پاره‌ها نجاتی به ظهور آید؟ پس یک بار دیگر به سوی خود آیید تا به هنگام جان سپردن هدیه‌ی خود را از زندگی برگیرید و چون خورشید غروب کنید، تنها، ولی زرّین و با جانی سراسر شعف و شادی. زندگی را رایگان به کسی نمی‌دهند، حتی اگر ثروت زیادی را به رایگان به‌دست آورده باشد. زندگی پیمانی است که انسان با خود بسته است و زندگی نگاه‌داشتنِ آن پیمان است، آن را باید پاس داشت. انقلاب اسلامی و حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» یعنی این نوع زندگی در این تاریخ که همان حضور در جهانی است بین دو جهان. نسبتِ «فهم» و «حضور» در تاریخ 37- انسان‌هایی که در تاریخ و فرهنگ و سنت‌های خود حاضرند، در نگاه به امور، همواره امور را در همان بسترها ارزیابی می‌کنند. فهم از آن جهت امری تاریخی است که نسبتی با گذشته و حال دارد و در کُنشِ بین زمان حال و زمان گذشته است و از این جهت می‌توان گفت هر فهمی نسبت به هر موضوعی وقتی در زمان خود حاضر باشد، فهم درستی است و اگر در مورد همان موضوع در تاریخ دیگر، برداشت دیگری شده و نظر دیگری اظهار شده، نمی‌توان گفت آن دو فهم یکی درست و دیگری غلط است. باید هرکدام را در تاریخ خود ارزیابی کرد و این به معنای نسبی‌گرایی که معتقد به هیچ حقیقتی نیست، نمی‌باشد. زیرا این فهم مورد نظر نسبت خود را با سنت منقطع نکرده چرا که نسبت‌ها ما را در برگرفته و نوآوری‌ها همه در سنت خاص‌شان محقق می‌شود. همان‌طور که ماهی در آب قرار دارد ما در هستی و در سنت قرار داریم و در هر نوآوری، سنت حاضر است وگرنه گرفتار موضوعات انتزاعی خواهیم شد که ما را از حضور خود نزد خویشتن که عین حضور در تاریخ‌مان است، غافل می‌کند. پی نوشت: 1️⃣در این رابطه خوب است به آیه‌ی «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَةً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ(اعراف/34) و یا آیه‌ی 49 سوره‌ی یونس رجوع فرمایید. @khanehtolab
جلسه هجدهم_ در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی میان دو جهان.MP3
35.24M
📅 17 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 عنوان: وقتی جهان با ما جهان می‌شود 👤با حضور آقایان متقی بحرینیان انصاری توکلی @khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 17 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_هجدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین
متن بحث شده در وقتی جهان با ما جهان می‌شود 38- وقتی پیامبر.ص.در نظر به حضرت حق عرضه داشتند: «مَا عَرَفْنَاكَ حَقَّ مَعْرِفَتِك»(بحارالأنوار، ج 68، ص23) نه می‌توان گفت رسول خدا.ص. هیچ نسبتی با خداوند نداشتند و نه می‌توان گفت همه‌ی آنچه از خداوند واقعیت دارد را حضرت پیامبر.ص. دارا هستند. بلکه باید بگوییم آن حضرت با واقعیت خداوند نسبتی نزد خود دارا هستند که نه عین واقعیت خداوند است و نه غیر واقعیت خداوند، بلکه آن حضرت در بسط حضور خود، دانایی خاصی از آن واقعیت را یافته‌اند و این شکاکیت محسوب نمی‌شود که گفته شود بالاخره یا خدا را یافته‌اند و یا نیافته‌اند، بلکه با خداوند نسبتی به عنوان واقعیت برقرار کرده‌اند و این نوع معرفت عملاً از دوگانه‌ی «هست» یا «نیست»، خارج است، زیرا جانی است به سوی خدا و ایمانی است بعد از ایمانی، با توجهی باز به سوی خدا و نوعی رفت و آمد بین خدا و انسان. از یک طرف خداوند بر قلب آماده‌ی رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» تجلی می‌کند و از طرف دیگر رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله» آن تجلی را می‌پذیرند و در آن قرار می‌گیرند و آماده برای تجلیِ بعدی می‌شوند، از این جهت نوعی «آمد» و «شد» در میان است. آمدنی از طرف خداوند و شدنی از طرف رسول خدا«صلوات‌الله‌علیه‌وآله». با توجه به نکته‌ی فوق می‌توان در رابطه با نگاه کانت در نقد عقل محض به این موضوع فکر کرد که او متوجه شد باید از گردونه‌ی «هست» یا «نیستی» که دکارت با آن روبه‌رو است، عبور کرد، که آن گردونه در هر صورت منجر به شکاکیت می‌شود. آری! می‌توان به نسبتی که هرکس با پدیدارها برقرار می‌کند فکر کرد، به این معنا که انسان متوجه‌ی واقعیات می‌باشد ولی تنها می‌تواند نسبتی با آن‌ها برقرار کند که نه دروغ است و نه عین واقعیت خارج، بلکه پدیدارها خود را در «جهان انسانی» ظاهر می‌کنند ولی در نسبتی خاص، عمده جهانی است که انسان نسبت به پدیدارها پیدا می‌کند. کانت توجه می‌دهد که این جهان با شما جهان است و بدون شما جهان نیست. با شما جهان، جهان است ولی نه به وسیله‌ی شما. این‌که وجود شما خود را که بیابد، می‌شود جهان و این نقطه‌ی شروعِ در جهان بودن یا «دا- زاین» هایدگر است و شروعی است تا انسان، «بودنی» را احساس کند که عین تعلق به حضرت حق است. در این حالت است که می‌گوید: «چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم». پس از کانت تفکرِ فلسفی در حوزه‌ی حضور «جهانی» که انسان با واقعیات دارد، مطرح شده و این‌که آیا انسان در حوزه‌ی وجود خود با واقعیات ارتباط دارد و یا مثل قبل در حوزه‌ی حضور در عالَم با واقعیات ارتباط دارد. رویکرد اول، مدّ نظر کانت است و در این حالت است که واقعیات معنای خاصی در نسبت با انسان خواهند داشت و این امری است که هم در حوزه‌ی تفکر هگل و هم در حوزه‌ی تفکر هایدگر پیش آمد. در حوزه‌ی اندیشه‌ی این متفکران، عمده «جهانی» است که در مواجهه‌ی انسان با واقعیات برای انسان پیش می‌آید و این‌جا است که می‌توان گفت رسول خدا.ص. نیز در جهان خود که جهان اُنس با خداوند است، زندگی می‌کنند و در این حوزه هراندازه تقوا بیشتر باشد، جهانی که انسان در آن حاضر می‌شود به واقعیت نزدیک‌تر است ولی این‌طور نیست که انتظار داشته باشیم به حقیقت حضرت حق نایل شویم. ولی با تذکر «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّه‏»(بقره/282) نوعی آگاهی که آگاهیِ الهی است، در ازای تقوا ظهور می‌کند. آن آگاهی که با تقوا حاصل می‌شود، آگاهیِ خاصی است که در سعه و بسطِ انسان پیش آمده است. حال همان‌طور که اگر در نسبتی وجودی، به حضرت حق ‏رجوع کنیم، از حضور او بهره‌مند می‌شویم، بدون آن‌که به عین واقعیت او دست یابیم، اگر با سایر پدیدارها هم نسبتی وجودی برقرار کنیم و همه را آینه‌ی ظهورِ «وجود» بنگریم، با آن‌ها رابطه‌ای درست برقرار کرده‌ایم و در جهانی حاضر شده‌ایم که جهان اُنس با وجود است. 1️⃣ در آن صورت از یک جهت هرکس در جهان خود حاضر است و از جهتی دیگر انسان‌ها نسبت به همدیگر نیز احساس یگانگی می‌کنند و هرکس آینه‌ی دیگری می‌شود و خود را در دیگری جستجو می‌کند. تذکر تفکر فلسفیِ هیوم به کانت در این رابطه بود که کانت متوجه شد به جای تلاش برای آگاهی از عین واقعیت، که امری است محال، باید تلاش کرد در جهانی قرار گیریم که نسبتی با واقعیت در حوزه‌ی حضور خودمان با خودمان و با جهان پیدا کنیم و برای آن‌که این ارتباط، حضوری شود موضوع عقل عملی یا اخلاق به میان آمد که خود، به نوعی تقوا منجر می‌شود و رابطه‌ی حضوری و وجودی با اشیاء را پیش می‌آورد و از دوگانگیِ بین «نومن» و «فنومن» آزاد خواهیم شد.
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 17 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_هجدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بین
پی نوشت: 1️⃣ در این رابطه است که می‌توان به این موضوع هم فکر کرد که از این طریق زندگی معنا پیدا می‌کند و نیهیلیسم به حاشیه می‌رود. زیرا هرچه بیشتر با خودی که شدید شده است، زندگی می‌کنیم و نه با خودی که نسبتی واقعی و وجودی با عالَم ندارد و آن «خود» در پیش خود تنها می‌باشد. @khanehtolab
جلسه نوزدهم_ در راستای بنیان های حکمت حضور در جهانی میان دو جهان.MP3
39.75M
📅 24 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 عنوان: نسبت ما با جریانهایی که در جهان معاصر ِ غرب از نظر فکری پیش آمد 👤با حضور آقایان توکلی متقی نجات بخش بحرینیان مرکزی @khanehtolab
خانه طلاب(بنیان ها)
📅 24 اسفند ماه 1399 📍خانه طلاب 🎵 #فایل_صوتی #جلسه_نوزدهم #در_راستای_بنیان_های_حکمت_حضور_در_جهانی_بی
متن بحث شده در باسمه تعالی نسبت ما با جریان‌هایی که در جهان معاصرِ غرب از نظر فکری پیش آمده 1- در دکارت «وضوح» و «تمایز» همان حقیقت است و لذا دیگر بحث مطابقت ذهن و عین مطرح نیست و این در شک دستوریِ دکارت با عنوان «من شک می‌کنم پس هستم» شکل می‌گیرد و دیگر مطالب دکارت را می‌توان در قالب دفاعیات او از نظریاتش دانست و اشکالاتی که به اندیشه‌ی او گرفته‌اند، مثل تفسیر «المیزان» و یا «اسفار» ملاصدرا که می‌توان گفت دو سوم مطالب این کتاب‌ها مربوط به جواب اشکالاتی است که به اندیشه‌ی آن اندیشمندان گرفته‌اند و عملاً روح نظریات آنها را باید در همان یک سوم نوشته‌های آن‌ها دنبال کرد. دکارت در تأملات خود نقطه‌ی آغازینِ «من چیستم» را به میان می‌آورد و با آن سؤال، فلسفه‌ی جدید شکل می‌گیرد، فلسفه‌ای که از جهان آغاز نمی‌کند، از آگاهی آغاز می‌نماید. 2- بحثِ دوگانه بودن «نومن» و «فنومن»، فرع مسئله‌ی کانت است. مسئله‌ی اصلی کانت «فاعل شناسا» می‌باشد و احساسی که انسان از خود دارد، به همان معنایی که خود را «فاعل شناسا» می‌داند. لذا معرفت در کانت اساساً فنومنال است و نه مطابقت ذهن با عین. از این جهت می‌گوید: «وقتی می‌توانیم بفهمیم جهان چیست که بفهمیم انسان چیست.» حتی در انگیزه‌های اخلاقی به بیرون از انسان نظر ندارد، به اراده‌ی انسان که موجب تعیّن‌بخشیِ انسان است نظر دارد. 1️⃣ 3- در تاریخ جدید به‌خصوص در انسان غربی، روحی در میان است که انسان، خود را احساس می‌کند ولی این «خود» همان انتخاب است و در انتخاب در نزد خود و نسبت به خود انتخاب می‌کند و از این جهت خودش یعنی آزادی و خودش یعنی احساس وجودِ خود، خودِ بیکرانه‌ای که نمی‌تواند در عین حال مخلوق نباشد. 2️⃣و در مخلوقیت خود «عینُ‌الربط»‌بودن خود به خالق را احساس ننماید و معنای حضور در جهان را با حالت قدسیِ خود احساس نکند، در نتیجه هستِ خود را که عینِ ربط است می‌یابد و برای پاس‌داشت «عینُ‌الربط»‌بودنش باید عبودیت خود را در نسبت با ربوبیت حضرت ربّ احساس کند. ۴- معاصربودن صدرا و دکارت و مواجهه‌ی نگاه صدرا با اندیشه‌ی دکارت در هویتی قدسی، 3️⃣مانند مواجهه‌ی انقلاب اسلامی با جهان مدرن است، و حضور انقلاب اسلامی در همان جهانی که جهان مدرن حاضر است، ولی با هویت قدسی. جناب ملاصدرا نیز در مواجهه با هست یا وجودی که دکارت مطرح کرد، در همان جهان حاضر شد ولی با نظری فاخر به «وجود» نظر کرد و نظر به بیکرانگی «وجود». در این حالت انسان در عین هویت تعلّقی‌اش با حضرت حق، که «هستِ هست‌ها» است، خود را در جهان احساس می‌کند. 4️⃣با هویتی وجودی که عین شعف است و هستی او عین مستی اوست. پی نوشت: 1️⃣آیا در این رابطه می‌توان به سخن آیت الله بهجت«رحمت‌الله‌علیه» فکر کرد که در رابطه با سلوک عرفانی می‌فرمایند: «علم تو، استاد تو است» با نظر به وسعتی که انسان در راستای حضور انسانی مثل امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مدّ نظر دارد؟ 2️⃣این همان حضور در خردی است عمیق‌تر و واقعی که هرکس می‌تواند به آن نظر کند و جناب صدرالمتألّهین در حوزه‌ی فهم شیعی به آن نایل شد. 3️⃣در خبرها هست که مستشرقین در دربار شاه عباس مکرر از دکارت سخن می‌گفتند. این امر می‌تواند عاملی برای تفکر نسبت اصالت وجود با هویت عمیق قدسی باشد که جناب ملاصدرا در مواجهه با دکارت برایش پیش آمده است. 4️⃣در این رابطه باید نگاه هایدگر را بیرون از جهانی که با دکارت شروع شده قرار نداد. @khanehtolab