فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ به باباش میگه چشات قرمز شده بذار بوسش کنم خوب بشه، ای جان❤️
😍دختر دلسوز بابا هستش، اونایی که دختر دارن می فهمن من چی میگم
#بامزه
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
🔴 به اين دلايل برای كودكان موبايل و تبلت نخريم:
🔸 دایره واژگان کودک کاهش می یابد.
🔸 چاق شدن کودک افزایش می یابد.
🔸 فرآیند ذهنی کودک به تاخیر می افتد.
🔸 هوش هیجانی کودک به طرز چشمگیری کاهش می یابد.
🔸سیستم اسکلتی دچار اختلال می شود.
🔸خواب کودک شدیدا مختل می شود.
🔸 توان یادگیری کودک کاهش می یابد.
🔸احتمال ابتلای کودک به برخی سرطان ها تا 70 درصد افزایش می یابد.
#نکات کاربردی فرزند داری
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
🤰آب؛ بهترین نوشیدنی در دوران بارداری
🔹بهترین و مهمترین و طبیعی ترین نوشیدنی #آب است و خانم #باردار باید در فواصل زمانی کوتاه مدت آب بنوشد، یعنی پیش از اینکه احساس تشنگی کند.👌
❌️مایعاتی نظیر #چای☕️، #قهوه، #نسکافه، #شربت ها🍷 و #نوشابه های گازدار 🥤همگی باعث افزایش دفع آب بدن می شوند. 😓
🔹کم آبی برای مادر باردار و جنین در رحمش خطرناک است. 😮
👈پس بهتر است در نوشیدن این مایعات افراط نشود.
#نکات
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
✅ غذاهای توصیه شده برای #دوران_بارداری
❶عسل
❷انجیر ۷ عدد شبانگاه
❸زیتون ۷ عدد صبحگاه
❹کنجد روزی ۱ قاشق مربا خوری
❺استفاده از «گندم جو نخود» در آش یا سوپ که بدون رشته پخته شود.
❻مویز روزی ۲۱ عدد
❼عرق و جوشانده نعناع « فرح بخش و گرم کننده معده »
❽خرما روزی ۳ عدد به خصوص در ماه آخر « باعث افزایش صبر زایمان طبیعی و گرمی رحم می شود » .
❾بادام درختی روزی ۱۴ عدد
❿ انگور سیب به انار گلابی
#مادران
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دیدین وقتی بچه هامونو میزاریم پیش کسی بعد میریم دنبالشون هی شیطونی می کنن گریه می کنن یا هرچی.😐
و بهمون میگن انقدر تا الان بچه خوبی بود اصلا از این کارا نمی کرد
همین که تو اومدی این کارارو می کنه🙄
یا حتی وقتی پیش باباشونممیزارید میرین بیرون باباش میگه والا این بچه اصلا اذیتایی که تو میگی نکرد🙄😐
و گاهی فکر می کنن مادرا جو میدن که بچه وقتی پیششون هست خیلی شیطونی و کارای خطرناک می کنه
حالا علتش چیه؟🤔
تحقیقات این دانشمندان عزیز نشون داده که مادران حباب ایمنی زندگی کودکان خود هستند.
یعنی چی؟
یعنی بچه ها وقتی کنار مادرشون هستن انقدر خیالشون راحته انقدر احساس امنیت می کنن که هرکاری دلشون بخواد می کنن هرکاری و مطمئن هستند که مامانشون مراقبشون هست 😊
پس دفعه دیگه تو این شرایط طاقت فرسا قرار گرفتی و خسته شدی یادت باشه تو کار خیلی مهمی داری انجام میدی تو امن ترین آدم زندگی بچت هستی❤️
پ.ن تو دوران حاملگیم باغ کتاب بودیم یه کتابی داشتم میخوندم که اینو توش نوشته بود از اون موقع تو ذهنم مونده بود.متاسفانه اسم کتاب یادم نیست.یهو یادم افتادم گفتم به شما هم بگم.
#نکات
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
11.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بااین قصه ریتمیک فرزندت رو با انواع مشاغل آشنا کن 😍
برگرفته از ریتم عمو سبزی فروش قدیم خودمون🤪😅
به دلیل طولانی شدن کلیپ ، معرفی بقیه مشاغل توی ویدئو بعدی 😍
این داستان ادامه دارد.... ❤️
💥 برای دریافت پکیج کامل شعرها هایلایت پکیج شعرها رو بخون💥
کودک، کودکانه، شعر کودکانه، آموزش کودکان، تربیت کودک، بچه، آشنایی با مشاغل
📌متن و صدا: سحر سلیمی
#ترانه #آموزش
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با من بحث نکن😝
❤️ پدر و مادرای نازنین، مگه دلبندتون چند سال بچه می مونه، پس بذارید حسابی بچگی کنه، خراب کاری، شلوغ کاری و... تا وقتی بزرگ شد به جای حسرت کلی خاطره شیرین از دوران کودکیش تو ذهنش تجلی پیدا کنه
#بامزه
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
🔸️مجموعه شعرهای هرجا میشه نماز خوند
🔸️این قسمت: قله کوه
🌸گروه کوهنوردان
🌱با شور و شوق و لبخند
🌸با کولهبار بسیار
🌱رو قله ایستادهاند
🌸رو قله و دامنه
🌱نشسته برف انبوه
🌸خورشید خانم رسیده
🌱بالای قله کوه
🌸یکی از اونها اونجا
🌱اذون میگه چه زیبا
🌸سپس همه میخوانند
🌱نماز ظهر و عصر را
🌸خداجون مهربون
🌱هر جا باشیم پیش ماست
🌸حرف زدن ما با اون
🌱چه راحت و چه زیباست
#ترانه #مذهبی
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
#قصه_کودکانه
🌼ابراهیم و گنجشک
نقل می کنند که وقتی حضرت ابراهیم (ع) را در آتش انداختند ایشان مشاهده کرد که گنجشکی مرتب بر فراز آتش پرواز می کند از او پرسید: ای پرنده چه کار می کنی پاسخ داد: در این نزدیکی چشمه آبی است و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم.
حضرت ابراهیم (ع) گفت: ولی حجم آتش در مقایسه آبی که تو می توانی بیاوری بسیار زیاد است و این آب فایده ای ندارد.
پرنده پاسخ داد: می دانم ولی من به تکلیفم عمل می کنم و می خواهم اگر روز قیامت از من سوال شد روزی که پیامبر خدا در آتش بود تو چه کار کردی، بگویم هر آن چه می توانستم انجام دادم...
...بعد از جواب دادن به ابراهیم(علیه السلام) گنجشک با خودش فکر کرد:" حتما ابراهیم می دانست که من با چه قصدی، این کار را انجام می دهم؛ ولی با پرسیدن می خواست حجت تمام شود! خواست قلبش در این معرکه آتش آرام بگیرد". بعد از این فکر که به کسری از ثانیه از مغز کوچک کنجشگ گذر کرد؛ او دوباره به سمت چشمه رفت . دوباره منقار کوچک خود را از آب زلال چشمه پر کرد. چند بار همین اتفاق افتاد. چشمه... آتش... آتش...چشمه... دیگر بال های گنجشک طاقتی برای بال زدن نداشت! با توان کمی که داشت، سعی می کرد؛ باز هم یک بار دیگر، به سمت چشمه برود و آب را در منقار بگیرد و روی آتش بزرگ کفر بریزد. در آخرین بار که با سختی بال می زد؛ وقتی هنوز بالای آتش بزرگ بود، دیگر توانش تمام شد و کمی ، فقط کمی، ارتفاعش کم شد. هنوز از روی آتش بزرگ رد نشده بود . به خاطر همین چندتا از پرهایش شروع به سوختن کرد. درد زیادی را در بالش احساس می کرد. اما سعی کرد با سریع تر بال زدن، آتش را خاموش کند.کمی از بالش سوخته بود و بوی گوشت سوخته به مشامش می رسید؛ ولی گنجشک به این سختی ها اهمیتی نمی داد! برای او انجام ظیفه اش مهم تر بود!
با تمام سختی ای که داشت یک بار دیگر به سمت چشمه رفت و باز هم به اندازه یک منقار آب برداشت. داشت به پاهای کم رمقش فشار می آورد که بلند شود و پرواز را شروع کند؛ تا بتواند اوج بگیرد و آب را بر روی آتش عظیم بریزد. اما دیگر توانش به او اجازه نداد. گنجشک با پرهای سوخته و منقاری که دیگر نمی توانست آب را نگه دارد؛ به صورت بر زمین خورد! منقارش تیر کشید. بال های سوخته اش هم درد زیادی داشت؛ ولی هیچ دردی برایش از این سخت تر نبود که ابراهیم اش در آتش بسوزد! همین طور به آتش در حال زبانه کشیدن نگاه می کرد و اشک از گوشه چشمان کوچکش سرازیر بود. با نگاه بی رمقش در بین آتش به دنبال ابراهیم بود تا شاید بتواند در آخرین لحظه های حیات کوتاهش باز هم ولی خدا را ببیند!
گنجشک نگران و نیمه جان به سمت آتش نگاه می کرد. کم کم چشم هایش بسته می شدند که ناگهان نسیم خنکی وزید!
- آه خدایا چه نسیم ملایمی! چه قدر زیباست که چشمهایم را باز کنم و خود را در بهشت تو ببینم!
با همین خیال گنجشک چشمان خود را باز کرد و به یکباره در مقابل چشمان خود زیباترین باغی را که تا به حال می توانست ببیند؛ دید! باغی که از تمام تصورات گنجشک کوچک زیباتر بود!
_خدای مهربان من یعنی من در بهشتم؟
همین سوال باعث شد که برای پرواز تکانی به خود بدهد! اما درد...درد...
_آآه... در بهشت که درد نیست!
با کمی دقت متوجه شد که تمام چوب هایی که تا لحظه ای قبل، خود هیزم آتش کفر بودند، تبدیل به این باغ زیبا شده بودند و اینجا همان معرکه آتش کفر است!
_ابراهیم! ابراهیم کجاست؟
به دنبال خلیل خدا گشت و او را سلامت دید؛ که سراسیمه از آتش بیرون آمده و به سمت گنجشک می آید. ابراهیم(علیه السلام) گنجشگ کوچک نیمه جان را بر روی دستان خود بلند کرد. چشمان گریان ابراهیم، گنجشک کوچک نیمه سوخته را تماشا می کرد و لبخندی مهربان بر لب های خلیل خدا بود.
گنجشک که دیگر توانی برای ماندن نداشت با آوازی محزون این طور خواند:
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
#قصه
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak
🔹آپارتمان نشينى و مشغوليت والدين، بزرگترين مشكل كودكان امروز است. بسيارى از كودكان به دليل آپارتمان نشينی اجازه ندارند انرژى خود را تخليه كنند و انگ بيش فعالى می خورند.
🔹اين كودكان ممكن است به دليل مشغوليت والدين وقت خود را با تلويزيون صرف كنند و در زمان مدرسه به دليل ضعف مهارت هاى حركتى نتوانند مشق بنويسند، به دليل كمبود مهارتهاى اجتماعى دچار خشم و افسردگى شوند، و به دليل عدم رشد تمركز و مهارت هاى روانى درس خواندن برايشان مشكل خواهد بود.
#نکات
👼 #خانه_کودک
💝 @khanekoodak