سماک از امسلمه روایت کند که گفت: روزی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشسته بود و حسین (علیهالسّلام) نیز در دامانش بود بناگاه اشک از دیدگانش سرازیر شد، من عرض کردم: ای رسول خدا قربانت شوم چرا اشک میریزید؟ فرمود: جبرئیل نزد من آمد و برای فرزندم حسین به من تسلیت گفت و به من خبر داد که گروهی از امت من او را میکشند، خداوند شفاعت مرا نصیبشان نگرداند.
الارشاد ج ٢ صفحه ۱۳۰
Document 10.pdf
15.8M
فایل کتاب: #شبانوفرشته
💟قصه پندآموز از داستانهای هزارو یک شب
🖋نویسنده: زهرا عبدی
✏️تصویرگر: زهره مروج زاده
⬅️که شامل ۳۲ داستان میباشد و هر روز دو داستان رو به صورت فایل تقدیمتون میکنیم.
سه داستان جدید دیگه خدمتتون...♡♡