من دلم پیش کسی نیست
خیالت راحت
منم و یک دل دیوانه
خاطر خواهت
imam hussain♡
#یااباعبدلله🖤
#یــٰا_أباعبدللہ❣
[گویند ڪھ هر چیز بھ هنگام بود خوش ،
اے عشق
چھ چیزے ڪھ خوشے در همھ هنگام...]😌♥️
کوچهبهکوچهعشقتوراجارمیزنمحسین
#معرفی_کتاب
کتاب #پایی_که_جا_ماند
از یادداشتهای روزانهی سیدناصرحسینیپور از زندانهای مخفی عراق
•
•
•
《رمانیواقعی از زمان جنگواسارت》
یادداشت تجلیل حضرت آیتالله خامنهای از کتاب #پایی_که_جاماند
و
قسمتی از این رمان•••
گفت:
من غم و اندوهم را تنها به خدا میگویم.
سوره یوسف، آیه ۸۶
#فقط_خدا ♡
📚کتابخوانی گونهگون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین
🌱خیلی خوش اومدین
.
.
.
.
.
لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین
ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
چهل حدیث از امام حسین علیه السلام
3- إِنَّ أَعْفَی النَّاسِ مَنْ عَفَا عِنْدَ قُدْرَتِه. با گذشت ترین مردم کسی است که هنگام قدرت می گذرد. بحارالأنوار، ج 71، ص400
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
ebook9757[www.takbook.com] (1).pdf
784.9K
فایل pdf کتاب داستان: #آلومالوکالو
نویسنده: وینیتا کریشنا
تصویرگر: سویدا مسترژی
مترجم: مصیب شیرانی
🌈کتاب دو زبانه (فارسی و انگلیسی)
#پزشک !!!
مطباش خالی از هرگونه زیب و آرایه بود.
وقتی بیمار روستایی وارد اتاق میشد، از جا بر میخاست و به گرمی با او احوالپرسی میکرد و از کار و میزان درآمدش میپرسید.
روزی پیرمردی ژولیده با چند بچهی قد و نیمقد وارد مطب شد. حمید با حوصله همهی آنها را به دقت معاینه کرد و با مقداری دارویی که در داروخانهی کوچکش گردآورده بود، آمپولهای آنها را تزریق کرد و آدرس منزل پیرمرد را پرسید. وقتی بیمار اتاق را ترک میکرد، دیدم که آهسته مقداری پول کف دست او گذاشت.
شب وقتی که سرزده به دیدنش رفتم، در حال حمل آذوقه به داخل اتومبیلش بود. -گفتم:《کجا میری؟》
-گفت:《خونهی اون پیرمرد》
همراهش شدم. در کوچههای تنگ و تاریک روستا بالاخره خانهاش را پیدا کردیم. آذوقههایی را که به همراه داشت، به پیرمرد داد و دعوت او را برای صرف چای قبول کرد.
خانهی پیرمرد را که ترک میکردیم؛
-گفت:《وقتی شادی این مردمو میبینم، خودمو توی بهشت احساس میکنم.》
🐚از کتاب #شهرگانشهر
🐚نوشته سیمین وهاب زاده مرتضوی
🐚راوی: دایی شهید دکتر حمید رخشانی
#معرفی_کتاب
#رویای_نیمه_شب
کتاب رمان رویای نیمهشب یک اثر عاشقانه با زمینهای مذهبی و دومین رمان از مجموعه رمان های ایرانی پرفروش است. داستان دلدادگی جوانی پاکسیرت از اهل سنت به دختری شیعه مذهب که در راه وصال با موانع و اتفاقاتی تلخ و شیرین مواجه میشود.
📚کتابخوانی گونهگون و خلاقیت🌱❣
💫افراد جدیدی که وارد کانال میشین
🌱خیلی خوش اومدین
.
.
.
.
.
لطفا به مطالب کامل امروز یه سری بزنید تا از محتویات کانال ما آگاه بشین
ممنون از مشارکت و همراهیتون ♡♡
ebook9732[www.takbook.com].pdf
1.02M
فایل pdf کتاب #بارانی_قرمز
نویسنده: کی ران کاستوریا
تصویرگر: زینب تامباوالا
بازنویسی: مصیب شیرانی
#نیاز_جبهه •••
بار اولی که میخواست برود منطقه، گفتم:《من راضی نیستم.》 و دلیل آوردم.
- تو زن و بچه داری. داری تخصص میگیری...
نگاه سرزنشبارش زبانبندم کرد.
- از تو انتظار نداشتم مادر. مگه خود شما همیشه کمک به همنوعو بهم سفارش نمیکردین؟! اون مادری که پیشونیبند (یا حسین) رو به پیشونی پسر چهارده سالش میبنده و اونو میفرسته جبهه، به این امیده که اگه بچش زخمی شد، دکتری هس که اونو درمون کنه. اگه تو بیمارستانای منطقه دکتر نباشه، تکلیف مجروحا چی میشه؟
از شرم سر به زیر انداختم. حمید آهسته ادامه داد.
- زن و بچهی منم خدایی دارن... تخصصم باشه واسه بعد.
🥀از کتاب #شهرگانشهر
🥀نوشته سیمین وهاب زاده مرتضوی
🥀راوی: مادر شهید دکتر حمید رخشانی