eitaa logo
خانه طلاب جوان
8.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.2هزار ویدیو
298 فایل
﷽ 🌀کانال رسمی «خانه طلاب جوان» پویشی برای ترسیم #طلبه_عصر_انقلاب 💎صاحب امتیاز: ☑️ نشریه خط: @KHAT_NASHRIYE ☑️ نشریه عهد: @NASHRIYEAHD ☑️ رادیو روایت: @RADIOREVAYAT ☑️ سیر صراط: @SEIR_SERAT 👨🏻‍💻 ادمین: @hasanbahraminejad 🌐 سایت: www.khanetolab.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 ✏️ 📙 روایت پانزدهم: رسیدم بیمارستان ... 💠 دیدم دسته محمدی رادها دارن از دور میان، چهارتاپسر عمو با هم اومدن برای کمک. لباسای مخصوص رو پوشیدیم... اولش کار خاصی نداشتم فقط با بیمارها صحبت می کردم، یه ذره ام از روایات ابتلا مومن گفتم...! یواش یواش کارا زیاد شد ... خسته شدم، رفتم آبدارخونه... یکی از خانم پرستارا می گفت من بیماری نقص ایمنی دارم ولی دکترم گفت می تونی بری بالای سر بیمارا، منم از همون روز اومدم... اون یکی خانم پرستار گفت دم طلبه ها که اومدن گرم... بعدم تأکید کرد خداییش دمشون گرم، توی این حجم کارها واقعاً حضور شما غنیمته. 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕 روایت شانزدهم: خط مقدم جهاد... 🔰 تا حرف از روایتگری می‌آید،شهداء و دفاع مقدس یادمان می‌آیند... کجایند آن مردان خاکی؟!... 🔹در این بحبوحه‌ای که در کشورمان و در شهر کریمه اهل‌بیت(عليهم‌السلام) "قم" وجود دارد،هستند هنوز مردانی خاکی و افلاکی که قید جان از سر گذرانده‌اند و به این جبهه اعزام شده‌اند...تا خاری باشند در چشم بیگانگان و فرصت‌طلبانِ اینگونه شرایط‌ها... 🔸کار سخت است،،،اما شیرین...نام کار جهادی که می‌آید،حججی شدن و سلیمانی شدن به خاطرم می‌آید... 🔹در این هیاهوی این بیماری و ویروس و هجمه سوءاستفاده دشمن،اطلاعیه‌ای را از کاری جهادی دیدم که عده‌ای از طلاب دست به دست هم و بدون هیچ چشم‌داشتی،پا به میدان این عرصه نهاده‌اند تا یاری رسان ملت شریف ایران عزیزمان باشند إن‌شاءالله 🤲 🔸واما امروز یعنی یازدهم اسفندماه ١٣٩٨ جلسه‌ای برقرار بود به جهت اعزام مجاهدین از قرارگاه به محل خدمت در بیمارستان... ❇️ قرائت حدیث کسای بی‌بی دو عالم حضرت صدیقه طاهره(سلام‌الله‌علیها) توسط مجاهدین قبل از عملیات،دلها را روانه جبهه‌های مدافعین این انقلاب در دفاع مقدس و دفاع از حرم می‌کرد و مددکار رفقاء خواهد بود،إن‌شاءالله 🤲 یاحق 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📘 روایت هفدهم: خدا رو شکر داداشم طلبه شده... ⚪️ دو روزه با بچه ها میریم بیمارستان فرقانی، حال و هوای قرنطینه با اون چیزی که تو ذهنم بود خیلی متفاوته. اونجا همه پرستارا و خدماتیا خیلی خونسرد و عادی کاراشونو انجام میدن. روز اول که رفتم نزدیک ظهر بود یه جوون ۲۸ ساله رو آوردن، خیلی داغون بود از لحاظ روحی، میگفت پسرم یه سالشه دلم نگرانشه. می گفت اگه خوب بشم یه آدم دیگه میشم. می گفت داداشم طلبه است وقتی خواست بره حوزه خیلی مخالف بودم، بهش گفتم مردم همه فحش میدن به آخوندا حالا تو میخوای کجا بری. می گفت الان که شمارو میبینم که اومدید اینجا خدارو شکر میکنم که داداشم طلبه شده. خلاصه تا آخر وقت یک چهارم وقتم رو گذاشتم برا این آقا روح الله... موقع اومدن حالش خیلی بهتر بود شمارشو گرفتم بهم گفت برو نیا اینجا مریض میشی، خداحافظی کردم. امروز بعد دو روز بهش زنگ زدم گفت مرخص شدم خیلی حالش بهتر شده بود. خداروشکر... 🌐🌐 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕 روایت هجدهم: تکرار تاریخ... 💠 تکرار در زندگی همیشه ناراحت کننده و باعث آزار انسان نیست. چه بسا تکرارها که باعث یادآوری می شود و انسان را به دور دستها می برد. همین دیروز که قرار بود جمعی از طلاب برای خدمت و همراهی بیماران مبتلا به کرونا به بیمارستان بروند با صحنۀ عجیبی روبرو شدم. مادر جوانی را دیدم که فرزندش را آورده دم بیمارستان آورده بود، نه برای بیماری؛ بلکه طلبه جوانی بود که تازه مو به صورتش روییده بود؛ طلبۀ جوان هم اصلا برای خودش یک حس و حال باصفایی داشت. این طلبه جوان برای خدمت به بیماران آمده بود و مادرش اشک می ریخت و به فرزندش که حسن نام داشت می گفت: سید حسن برو عزیزم خدا به همراهت، برو مادر نگران نباش دست علی به همراهت. 🔆 با شنیدن و دیدن این صحنه یاد جبهه های نبرد افتادم که مادران در حال بدرقه فرزندانشان بودند و آنها را از زیر قرآن رد می کردند و اشک ریزان دست به سوی آسمان دراز می کردند و به درگاه خدا برای آنها دعا می کردند و بعضی از آنها اینگونه زمزمه می کردند که خدایا این هدیه را از ما بپذیر. اگر در آن روزها جبهه ها پر از سربازانی بود که خود را سپر دفاعی کرده بودند در برابر یورش صدامیان امروز هم طلبه هایی هستند که در کنار پزشکان و پرستاران، در صف مقدم مبارزه با این ویروس قرار دارند. دوستان تمام این مقاومت ها و از جان گذشتگی ها پشت پرده ای هم دارد: اینکه آیۀ شریفه می فرماید: ای انسان تو بسیار ضعیف هستی. خلق الانسان ضعیفا پس ما غرک بربک الکریم چه چیزی تو را مغرور کرده، تو که توانایی مقابله با یک موجود ریز میکروسکوپی را نداری به چه می بالی. یا اینکه می فرماید أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ بله اکنون همه جهانیان، خصوصاً آنهایی که ادعای پیشرفت علمی دارند، زانوی عجز و ناتوانی به زمین زده اند و با زبان بی زبانی به فقر و نداری خود اعتراف می کنند. 🔅 امید که این تکرارها ما را یاد جوانانی بیندازد که رفتند تا ما بمانیم و ادامه دار راهشان باشیم نه اینکه بعد از چند دهه نه تنها ادامه دار راه آنها نیستیم، بلکه هر از گاهی هم که فقط به عکس آنها نگاه می کنیم؛ ولی عکس آنها عمل می کنیم. ولی امروز جای امید است که با چشممان پزشکان و طلبه هایی را می بینیم که از زن و فرزندشان گذشته اند و خود را در معرض این بیماری قرار داده اند تا به همۀ همراهان بیمار امید دهند که ما فرزندان ایران سرافراز پشت و پناه شما هستیم و حاضریم جانمان را فدای آرمانهایمان کنیم تا شما باشید و زنده بمانید..... امیدوارم قدردان پزشکان و این عزیزان جان برکف باشیم. 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📙 روایت نوزدهم: اینجا چراغی روشن است... 🌐 اینجا قرارگاه مردمی خدمت رسانی به قضیه کرونا است، جنب و جوش عجیبی است. ازساعت اولیه صبح جلسات هماهنگی و بررسی کارها شروع می شود، همراهان جهادی بیماران، گزارش کار می دهند. صحبت از نیاز بیشتر است، مثل کارهای جهادی در مناطق محروم کار بچه های جهادی اینجا هم گل کرده. هم بیماران دعای خیر به لبهایشان دارند، هم کادر پزشکی دمی از کار طاقت فرسا به صندلی تکیه می دهند تا نفسی تازه کنند. 🎥 بچه های رسانه دنبال انعکاس امیدواری و صلابت کادر پزشکی و همت آنان برای شکست کرونا هستند. 📦 دوستانی که در بخش توزیع اقلام بهداشتی کار می کنند، همراه بسته های بهداشتی دعاهایی را در بسته ها گذاشته و بوی معنویت و توسل را درب خانه ها می برند و دست در دست بسیجی ها بوی امید را در شهر بی بی پخش می کنند. 💥بوی اسپند هر از گاهی فضای قرارگاه را پر می کند و شوخی و بذله گویی که چاشنی کار بچه جهادی هاست لطافت فضا را بیشتر می کند. ⚪️ اندک اندک جمع مستان از راه می رسند و جلسات توجیهی شکل می گیرد و بچه عازم بیمارستانها میشوند تا توسط کادر پزشکی بیشتر در جریان کار قرار گیرند و مشغول خدمت شوند. 💠 گروهی مشغول به راه انداختن کار سرکشی هستند، سرکشی به بیماران بهبود یافته، سرکشی به خانواده کادر پزشکی که انصافا در خط مقدم مبارزه شکست کرونا هستند 📝 بزرگانی از علمای شهر آمادگی خود را برای همراهی تیم سرکشی اعلام کرده اند. 🌸 اینجا از نشد و نمی شود خبری نیست، امید حرف اول را می زند. ✅ مناطق محروم که می رفتیم امیدم این بود در بیابانهای سیستان و بلوچستان و بشاگرد و خوزستان و فارس و کرمان امام زمانم را بیابم حالا دیدگانم در بین راه پله ها و اتاقهای قرارگاه جهاد سلامت و خیابانهای منتهی به بیمارستان و اتاق استراحت بیماران و کادر پزشکی در کمین جمال یوسف زهرای مرضیه است. ❇️ امتحان بزرگی است و ما به لطف الهی و مدد بی بی جانمان کرونا را از امّ القرای اسلام بیرون خواهیم کرد و این در حال محقق شدن است چون در قاموس بچه های امامین انقلاب شکست معنی ندارد. 🌕 اینجا چراغی روشن است... 💠💠 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📙روایت بیستم: آقای دکتر وظیفمه... 🔷 اصرار می کرد برای پرستاری از کرونایی ها. گفتم: پدر جان، شما هم سکته قلبی کردید و دیابت دارید، برای شما خطر جانی دارد. راضی نمی شد، می گفت حاضرم تو بیمارستان هر کاری لازم باشه انجام بدم. اصلا وظیفمه. به زحمت تونستیم منصرفش کنیم. بارها این آمادگی رو از نزدیک دیدم. ⚪️⚪️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📒 روایت بیست و یکم: پیروزی قطعی است... 🌿 مساله کرونا زیاد طول نخواهد کشید حرکت کشور به سمت ایجاد یک در زمینه سلامت آغاز شده و به سرعت در حال گسترش است. شواهدش زیاد است. 🌸 از فعالیتهای تا تلاش شبانه روزی و و در بیمارستانها و حرکت و تلاش در مبارزه با خط رسانه ای استعمار و انعکاس درست مطالب تا کمکهای و به و تا حرکات خودجوش از جوانان و هیاتیها و طلاب. 🌳 هر کس هر کاری از دستش برمی آید دارد انجام میدهد. کسانی که نمیتوانند مستقیم به بیمارها کمک کنند، به کسانی که در خدمت مستقیم به بیماران هستند، خدمت میکنند. به بقیه برای پیشگیری نصرت می دهند. کسی منتظر نیست کسی منفعل نیست همه تلاش میکنند کمکی کنند. 🇮🇷 به نظرم ایران به سرعت به سمت ظهور یک در حال حرکت است. یکی از صحنه های ظهور «قدرت لایزال ملت»... عجب ملتی است ملت ایران . گام دوم انقلاب با نشان داده شدن و به رخ کشیده شدن این «قیام همگانی» در عرصه سلامت میتواند تبلوری تازه در سطح جهان داشته باشد. این اراده در حال به صحنه آمدن است. روز به روز شواهد این به صحنه آمدن بیشتر به چشم میاید. 🌕 پیروزی قطعی است. 🌕🌕 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕 روایت بیست و دوم: طلبه نگاشت... ⚪️ این دفعه هم شیفت شب رفتم بیمارستان... با تاخیر رسیدم موقع تحویل لباس بهم گفت شام خوردی؟! گفتم نه گفت بیا این آخریش قسمت تو بوده... رفتم بالا تو بخش... علی خانی با سید زین العابدین هم بودن... خوشحال شدم از دیدنشون. یکی از خانم ها بالا آورد... به آقا قریبی گفتم... گفت برو یه ملحفه از اتاق کثیف بردار پاک کن، بعدم تی بکش... خیلی سختم بود... بیمار خانم بود، عذر خواهی کرد... باهاش صحبت کردم تا آروم بشه... اهل لاهیجان بود... 📹 رفتم سراغ فیلم گرفتن از بچه های داوطلب... یکیشون خیلی خوب بود... رزمنده سوریه بود... میگفت تلاش برای هدف واحدِ مشترک و خطر پذیری رو من دو جا دیدم. یکی سوریه یکی هم اینجا... 🔅 برگشتم پیش علی و سید... یه پیرزن ترک نورانی که موهاشو حنا گذاشته بود ناله میکرد... به ترکی میگفت اولرم، اولرم... گفتم نه مادر... نمیمیری...! اشاره کرد به بند اکسیژن پشت سرش... تنگ شده بود، شل کردم... دیشب که با ویلچر آوردنش، یه بوقچه نون خشک رو پاش باز کرده بود داشت میخورد... با سید زین العابدین کمک کردیم کاراش رو انجام بده. سید خیلی خوبه... واقعن شجاعت رو توش حس میکنم... ریزه میزه و بی ادعاست هر کاری‌ رو بدون تعلل انجام میده... هرکاری... رفتم طبقه بالا مصاحبه بگیرم... بخش زایمان بود که الان شده قرنطینه... پرستارای اینجا خیلی شادن...! میگفتن ما از کهنه عوض کردن به اینجا رسیدیم... فضای حاکم خیلی زنانه ست... یکیشون رد که شد گفت تقبل الله..!! 🎥 با دونفر از بچه ها مصاحبه کردم... توی قاب تصویر حرم مادرم حضرت معصومه(سلام الله علیها) بود... برگشتم پایین و با علی شروع کردم گپ زدن. علی هم مثل من و سید، طلبه است. میگفت اینا بعضیاشون اولا یه طور دیگه نگاهم میکردن بعد که فهمیدن دانشگاه بودم نگاهشون عوض شد بعد که گفتم صنعتی اصفهان بودم خیلی براشون جالب شد.!! منم دو بار پیش پرستارا به عمد گفتم: علی دانشگاه چی خوندی؟!! خدا قبول کنه...! 🔷 خوابیدم... علی و سید بیدار موندن... به علی گفتم برا نماز صبح صدام کن... بعد نماز صبح دعای عهد... یا محیی الموتی و ممیت الاحیا... یاد آقام اوفتادم... خدارحمتش کنه... ⚪️⚪️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📗 روایت بیست و سوم: غیبتهای شک برانگیز 🌸 پر از امید بود. به هر بیماری که سر می زد با صدای بلند با او احوالپرسی می کرد؛ چطوری حاج آقا؟ بلا دوره! خوب میشی ایشالا. ببین حاج خانمت چقدر برات میوه و خوردنی فرستاده، معلومه دوسِت داره ها. از این تخت به آن تخت می دوید و نیاز بیمارها را رفع می کرد. با خدا قوت گفتنش به پرستارها انرژی می داد و دکتر که وارد بخش می شد، با دکتر همراه می شد و اگر نکته خاصی در مورد بیماری بود، به دکتر می گفت. بعضی وقت ها ولی غیبش می زد. معلوم نمی شد کجاست. همه اتاق ها را می گشتیم پیدایش نمی کردیم. از خستگی نشسته بودم روی یک تخت، کنار در ورودی بخش. ناگهان دیدم از بیرون وارد بخش شد. گفتم: حاجی کجا بودی؟ کلی دنبالت گشتیم. مشکوک می زنی؟ خندید و گفت: نه بابا، کجا دارم برم! رهایش نکردم. گفتم: باید بهم بگی هر از چند گاهی کجا میری! من رو هم ببر، حسود نباش! گفت: پدرم منبری امام حسین(ع) است. هفتاد سالی دارد. چند وقت پیش کرونا گرفت. الآن حالش خوب نیست و در بخش پایین (سی سی یو) بستریه. دلم که براش تنگ میشه، می رم پشت شیشه سی سی یو و نگاهش می کنم. سید محمد می گفت: همۀ این بیمارها هم مثل پدر من هستند. 🌕🌕 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📕 روایت بیست و چهارم: همه اعضای یک پیکر 🌕 نمی دونم چرا نمی تونم بی تفاوت باشم، بی تفاوت نسبت به هم وطنام، به عزیزایی که زخمی بر وجودشون افتاده ، خواب به چشماشون نمیاد. دیروز به روایتی از صادق آل محمد (علیه السلام) برخوردم و دلیل این همه بی تابیم رو فهمیدم: ((الْمُؤْمِنُونَ فِي تَبَارِّهِمْ‏ وَ تَرَاحُمِهِمْ‏ وَ تَعَاطُفِهِمْ‏ كَمَثَلِ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَكَى تَدَاعَى لَهُ سَائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّی)) مؤمنان در احسان و نیکی به یکدیگر و مهر ورزیدن و مهربانی به هم، مثل پیکری هستند که هرگاه عضوی از آن به درد آید، اعضای دیگر نیز به بی خوابی و تب با او همدردی می کنند. 🌕🌕 خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
💠 💠 ✏️ 📒 روایت بیست و پنجم: پرستار مجاهد... 🔷 کارهای هر بیمار را خودش انجام می داد. قرص ها رو میذاشت کف دست بیمار ها، از بیرون سالن هم با لیوان یکبار مصرف براشون آب می آورد. 🔶 به پرستار می گفتم: من اینکار رو انجام میدم، شما به باقی مریض ها برسید و کارهای خودتون رو انجام بدید. قبول نمی کرد و می گفت: شما داوطلبانه اومدید ولی اینکار وظیفۀ منه... ⚪️⚪️ خانه طلاب جوان 🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f