🌹 #سیره_شهدا
🌹🌹 #شهید_صیاد_شیرازی
🌿برای تشکر🌿
زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود چند ماه خونه نیومده بود. ☹️
یه روز دیدم در می زنند. رفتم پشت در، دو نفر بودند. یکیشون گفت: «منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟»
دلم هرّی ریخت. گفتم حتماً براش اتفاقی افتاده.😰
گفت: «جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده» و بعد یه پاکتی بهم داد.
اومدم توی حیاط و پاکت رو باز کردم. هنوز فکر می کردم خبر شهادتشو برام آوردند. 😔باز کردم دیدم یه نامه توش گذاشته با یه انگشتر عقیق. 😶
نوشته بود: «برای تشکر از زحمت های تو. همیشه دعایت می کنم». 😇
از خوشحالی اشک توی چشمام جمع شد.😊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍀 مقام معظم رهبری🍀
اگر بخواهید محبت همسرتان به شمامحفوظ بماند، باید رفتار خودتان را محبت برانگیز کنید.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
📜زندگی به سبک شهدا
🕯 @farhangiekhanevadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹 #سیره_شهدا
🌹🌹 #شهید_مهدی_زین_الدین
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت:«می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. »
بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم.
ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند.
آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد.
هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
📜زندگی به سبک شهدا
🕯 @farhangiekhanevadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌸 #سیره_شهدا
🌷 #شهید_حسین_تاجیک
🍀شرایط سخت🍀
به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط خیلی سخت بود برام. از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بد اخلاق. یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم: «زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت شده». حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد. دو ماه از رفتنمون به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه ش بیشتره. بهش گفتم: «خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه. نمی خوام بیشتر از این اذیت بشی». گفت: «نمی خوام همسری رو که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده، ناراحت ببینم».
🌸مقام معظم رهبری
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را بر طرف نموده و فرزندان را تربیت کردند جامعه ای که این طور خانواده ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.
📜 زندگی به سبک شهدا
🕯 @farhangiekhanevadeh
🌺 #سیره_شهدا
🌹 #شهید_عبدالحسین_برونسی
🍀جعبه های خالی🍀
بعد از یکی از عملیات ها چند تا جعبه ی خالی با خودش آورده بود. زن همسایه که دید به کنایه گفت: «انگار آقای برونسی دستِ پر تشریف آوردند. حتماً یه چیزی واسه بچه هاس».
وقتی عصبانیتم رو دید با خنده گفت: «حتماً کسی خانوم ما رو ناراحت کرده!» گفتم: «زن همسایه فکر کرده توی جعبه ها چیزی گذاشتی و آوردی واسه بچه ها».
عبدالحسین که سعی می کرد ناراحتی من رو برطرف کنه گفت: «به جای عصبانیت خواستی بگی شما هم شوهرتون رو بفرستید جبهه تا جعبه های بیشتری بیاره!» تا اومدم حرفِ دیگه ای بزنم، حالت پدرانه به خودش گرفت و شروع کرد به دلداری دادن. اون قدر گفت و گفت تا آروم شدم.
🍀مقام معظم رهبری🍀
از هرچیزی که محیط خانواده را متشنج و دچار افسردگی و هیجان های بی مورد نماید، اجتناب کنید.هم زن و هم مرد بنا را بر سازش و همزیستی بگذارند.
#زندگی به سبک شهدا
🕯 @farhangiekhanevadeh
#سیره_شهدا 🌺
#شهید_دکتر_بهشتی 🌹
🍀احترام به دیگران 🍀
پدرم درباره تربیت بچه ها نظریات تربیتی خاصی داشت. ایشان معتقد بود از دور نگاهتان را به بچه ها داشته باشید وبر رفتارشان مراقبت بکنید ولی تلاش کنید احساس فرزند این باشد این کاری را که میکند خودش انتخاب کرده است. وخودش آن را انجام میدهد .هیچ گاه پیش نیامد ما به عنوان فرزندان ایشان با مسئله ای برخورد کنیم که با این استدلال که چون من دارم می گویم باید این کار را بکنید مارا مخالف میلمان وادار به انجام دادن کاری کند. هیچ وقت ما راتحقیر نکرد در حضور دیگران وحتی در غیر حضور دیگران ونه حتی تنهایی به ما اهانت نکرد. در نهایت اگر خیلی از ما ناراحت میشد محکمتر با ما صحبت میکرد اما باز این امر به گونه ای نبود که در ما شکستگی شخصیت ایجاد کند واز این جهت همیشه مطمئن بودیم حریم ما محفوظ است واز طرف ایشان مخدوش نخواهد شد.
ایشان هیچ وقت ما را استهزا نکرد وبا دیگران مقایسه نکرد که مثلاًببینید پسر فلانی چطور است. درباره نماز با اینکه حساسیت زیادی ازخود نشان میداد اما هیچ وقت احساس تکلفی از ایشان در رابطه با نمازمان احساس نمیکردیم و من یاد ندارم که مثلاً با لحن خاصی بگوید فلانی پاشو وقت نماز است، یا چرا بلند نمیشوی نمازت را بخوانی.
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
📜 زندگی به سبک شهدا
🕯 @farhangiekhanevadeh
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃
🌹🌹 #سیره_شهدا
🌹🌹🌹 #به_سوی_شهادت
🔹بهنام خودش درخواست داد به بشاگرد اعزامش کنیم. بـعـد که پـیگـیری کردیم فهمیدیم شخصی که قرار بود به بشاگرد اعزام شود متاهل بوده و از اینکه قرار است به منطقه خطرناک و محرومی اعزام شود خیلی نـاراحـت اســت.
🔹بهنام داوطلبانه به آن شخـص گـفـت: نـگران نباش. من مجردم. به جای تو میرم! جایگاه بهتر را رها کرد و به بشاگرد رفت. از خدمت در آنجا تنها شش ماه مانده بود که شهید شد!
🔹 #شهید_بهنام_امیری از پرسنل نیروی انتظامی بیست و نهم شهریور 90 در بشاگرد هرمزگان به شهادت رسید.
🕊زندگی به سبک شهدا
🆔 @farhangiekhanevadeh
🌹🌹 #سیره_شهدا
✅ نوکر شما بسیجی ها !!
دیدم از بچه های گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک می کشد و از وضع خط و بچه ها سراغ می گیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم« اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم می کنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها. »
#شهید_حسن_باقری
📚یادگاران، جلد چهار
❤️کتاب #حسن_باقری، ص 17
🕊 زندگی به سبک شهدا
🆔 @farhangiekhanevadeh
یافاطمه الزهرا:
#سیره_شهدا
اوایل جنگ بود.
در جلسه ای بنی صدر بدون "بسم الله" شروع کرد به حرف زدن، نوبت که به صیاد رسید به نشانه ی اعتراض به بنی صدر که آن زمان فرماده کل قوا بود، گفت: من در جلسه ای که اولین سخنرانش بی آنکه نامی از خدا ببرد، حرف بزند، هیچ سخنی نمی گویم.
#شهید_علی_صیاد_شیرازی
🕊زندگی به سبک شهدا
🆔 @farhangiekhanevadeh
🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
🌷شهید علی ماهانی 🌷
🌱دلش ، صندوقچه اسرار بود . هیچ وقت نشنیدیم کسی حرف حساب نشده ای را به علی آقا نسبت داده باشد .
رازدار همه بود . سنگ صبوری که دردها و مشکلات را می شنید و در خودش فرو می داد. پناهگاه امنی بود تا دوستان و نزدیکان در مواقع گوناگون در دامن صبر و حوصله و راهنمای اش آرام بگیرند . هر کس که به او رجوع می کرد، محال بود دلش آرام نگیرد. اگر قرار بود حرفی را بشنود و به کسی نگوید، به هیچ قیمتی نمی گفت .
👈كتاب "روز تيغ" ،اصغر فكوري،انتشارات لشكر 41 ثار الله، چاپ سوم زمستان 88 ، صفحه 118.
#سیره_شهدا
#خانواده_و_یاد_شهدا
╭─┈┈🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
@farhangiehkhanevadeh
╰────────
🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
✅پیشنهاد شهید سید مرتضی آوینی برای ایجاد الفت در خانواده👇
🌱عادت آقا مرتضی این بود که اگر در یک جمع یا مهمانی قرار می گرفت و خوردنی و یا شیرینی می آوردند،
یکی که بر می داشت و نمی خورد
و به صاحب خانه می گفت:
می توانم یکی هم اضافه با خود ببرم؟
و می گفت اینها را می برم تا با زن و بچه هایم بخورم.
می گفت: آدم نباید اهل تک خوری باشد.
باید سعی کند که شیرینی های زندگی اش را با خانواده اش سهیم باشد.
.
👈این امر در ایجاد الفت بین زن و شوهر خیلی مؤثر است. از جمله چیزهایی دیگری که در ایجاد الفت بین زن و شوهر مؤثر می دانست:
☑️ برگزاری نماز جماعت خانوادگی بود..
#سیره_شهدا
#خانواده_و_یاد_شهدا
╭─┈┈🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
@farhangiekhanevadeh
╰────────
🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
🌱ساده زیستی در سیره شهید مهدی زین الدین
مهدی برای رای دادن به مسجد رفته بود.
یکی از او مسئولین را شناخت و به بقیه معرفی کرد.
بعد از رای دادن تا دم در بدرقه اش کردند و پرسیدند وسیله داری؟
موتور گازی بیرون مسجد را نشان شان داد و گفت این هم برای برادرم مجید است.
مات شان برده بود از این همه سادگی یک فرمانده لشکر.
راوی: ابوالقاسم عمو حسینی
کتاب شهید مهدی زین الدین، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۳۱٫
#سیره_شهدا
#خانواده_و_یاد_شهدا
╭─┈┈🌸⃟🍃჻ᭂ࿐✰
@farhangiekhanevadeh
╰────────
❇️ #سیره_شهدا
🔵شهید مدافعحرم سجاد باوی
♻️ایثــــارگــــری
💙هميشه دوست داشت به هر نحوی شده به فقرا كمک كند. هميشه لبخند به چهره داشت و هركس او را میديد، فكر میكرد سجاد خودش اصلاً مشكلی ندارد و هميشه مشكلات ديگران را بر كار خودش ترجيح میداد. آقاسجاد روحيهی ايثارگری خوب و عجيبی داشت كه او را به سعادت شهادت رساند.
💚همرزمانش میگفتند سجاد، باقیماندهی غذای رزمندهها را میبُرد و به كودكان سوری میرساند. از آنها دلجويی میكرد و با آنها مشغول صحبت میشد. حتی سجاد توانسته بود با تعدادی از نظاميان روسی كه در سوريه مستقر بودند، ارتباط خوبی برقرار كند؛ طوری كه آنها بعد از روبهروشدن با خبر شهادت سجاد بسيار متأثّر شده بودند.
📀راوے: همسر شهید
🎂#بهمناسبت_سالروز_ولادت
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
🦋اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد🦋
╭━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╮
@khanevadejaame ╰━═━⊰🍃🌸🍃⊱━═━╯