eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
8.1هزار ویدیو
377 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از آینده سازان
ثریا در اتاقش بود و بلند بلند با تلفن حرف میزد. بابک از راه رسید و وقتی به درِ بسته اتاق ثریا رسید، روی کاناپه نزدیک اتاق نشست و به حلما گفت: لطفا یه لیوان نسکافه! حلما رفت و بابک همین طور که سرش تو گوشیش بود همه حواسش رو جمع صداهای بلند ثریا و گفتگوش با کسی کرد که صداش رو بلندگو بود: «ثریا: نمیدونم. تو که جات بد نیست. رفتی جای بابام. داری با یه هلدینگ بزرگ و بی رقیب عشق و حال میکنی. طالعی: گفتی زنتو بده. دادم. گفتی دخترو بده. دادم. گفتی پاشو برو تو دهن شیر. رفتم. چرا الان باید جهنمی رو تجربه کنم که همیشه از روبرو شدن باهاش میترسیدم؟ چرا؟ این حق من نیست! ثریا: اصلنم جهنم نیست. مگه ازت چی خواستم؟ گفتم شوهر جدید زنِ قبلیت دیگه جایی نمیتونه مربی گری کنه. اسمش رفته تو لیست سیاهِ رژیم. ازت خواستم که تا وقتی که کارای اقامتش تو دبی آماده میشه، بگیریش زیرِ پر و بال خودت. اسم این جهنمه؟ طالعی: وقتی زنت که هنوز ازش طلاق نگرفتی و بیست ساله که هنوز اسمش تو شناسنامته، پامیشه بزک دوزک میکنه و با یه نره خر میاد میشینه تو هلدینگت و جلوی تو به مثلا عشقش میگه هانی، ینی تو و بابات و تشکیلات و زنم و دوستش و همتون دارین به من و احساسم میخندین! ثریا: اینجوری فکر نکن. اون فوتبالیستی که دیروز قهرمان بوده و امروز نمیتونه سرمربی یه تیم خوب بشه، زنت با اون کاری کرد و جوری تو این سالها تربیتش کرد که الان میتونیم به عنوان یه لیدر و یه اسطوره ازش اسم ببریم. همون اسطوره ورزشی الان داره کاری میکنه و جوری با توییت هاش به بچه ها خط و روحیه میده که صد تا دختر تشکیلاتی خودمون نمیتونه ملتو تو خیابون نگه داره! تو کار بزرگی کردی طالعی. اما کار بزرگتر رو زنت کرد که بیست سال از تو و دخترش دور شد تا بتونه دلِ همین کسی که داری بهش میگی نره خر به دست بیاره و الان بندازه به جون رژیم! طالعی نفس عمیقی کشید و گفت: خب دخترمو چی میگی؟ شبنم کجای بازیه؟ ثریا با حالت بدجنسی و نوع خاصی از لبخند گفت: اما شبنم جون خودم ... طالعی یادته یه روزی بابام بهمون میگفت کار درست و موفق هزینه داره و هر چی کار بزرگتر، هزینه اش هم بیشتر! یادته؟ طالعی گفت: خب؟ ثریا گفت: اینو بهت میگم ... چون بهت اعتقاد دارم و میدونم که جنبه شنفتنش داری! شبنم با وجهه بزرگ اجتماعی و سیاسی که در عرصه بین المللی کسب کرده، میتونه بلندترین صدای انقلابِ ارتش آزاد زنان ایران باشه. طالعی: ثریا درست حدس زدم؟ ثریا: اون که یه زنِ ناشناخته شهرستانی بود، اونجوری تونستیم رو خبرِ مرگش علیه رژیم مانور بدیم و اسراییل هم با همون تونست برجامو بفرسته هوا و این همه کشته و زخمی و خسارت به رژیم و ایران وارد بشه ... تصور کن اگه الهه‌ی جنگ و انقلاب در ایران یه دخترِ کوردِ باسوادِ ژورنالیستِ زیبایِ بهایی باشه! چقدرررر میشه تو دنیا حرف زد و تا سالها علیه ایران برنامه چید و بهره برداری کرد. طالعی: ثریا قرارمون این نبود! ثریا: ما اصلا با هم قراری نداشتیم. ولی مگه بده؟ بعدش تو به عنوان یک سرمایه گذارِ بهایی و صاحب یه هلدینگ بزرگ و اهل هنر و اهل حمایت و سرمایه گذاری رو هنرمندان و سینمای ایران که دخترشو در این راه فدا کرده اما مثل کوه ایستاده، دنیا و سازمان ملل و اروپا و آمریکا دعوتت نمیکنن برای سخنرانی؟ مورد حمایت تمام سازمان های حقوق بشری دنیا قرار نمیگیری؟ نمیشی پدر معنویِ جریانِ انقلابِ زنان آزادِ ایران؟ وقتی ثریا سکوت و انفعالِ طالعی رو دید، گفت: طالعی بهتره وقت همدیگه رو بیشتر از این نگیریم. برو به جای اینکه به زن سابِقِت و دوس پسرش و دختر قهرمانت فکر کنی، فکر جذب مخاطب بیشتر برای اپلیکیشن های فیلم و سریالت باش. کاری کن بعد از سه چهار سال، رو دست همه اپ ها بزنه و بشی امپراتورِ سینمای خاورمیانه. ثریا اینو گفت و بابک دیگه صدایی از مکالمه اون دو تا با هم نشنید. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶 تهران-مجیدیه در یه خونه قدیمی و با معماری سنتی، دو تا اتاق بالا بود و یه زیرزمین پایین. دستشویی و حمام گوشه حیاط بود. یکی از اتاق ها را کرده بودند آشپزخونه و در یکی دیگه اش مینشستند. اصل که پیرمردی با محاسن بلند و سفید بود و بالای نود سال به نظر میرسید روی تک مبل نشسته بود و روبروش مهشید و زندیان نشسته بودند. شبنم هم گوشه اتاق نشسته بود و مثل کسایی که از قحط گرفته باشند داشت شام میخورد.
اللهم صل علی محمد و آل محمد بر 👈روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۴۰۸ 👇 👈 ۱۴۰۱ 👈 امروز، هدیه محضر مبارک و و و بزرگوارش علیهم السلام و همه
❤️ سرنخ‌های عاشقانه 💛 در نگاه اول فهمیدم که میوه‌های خوبی نخریده است. توی ذوقش نزدم و چیزی نگفتم، اما خودم خیلی جوش آوردم. دست و صورتش‌ را که شست، یک سیب از بین میوه‌ها سوا کرد، داد دستم و گفت: بنده خدا آخر بارش بود، خریدم که زودتر بره خونه‌اش... . سیب‌رو نصف کردم و گفتم: کار درست‌رو شما کردی. آفرین! ✍️نویسنده: زهرا حاجی‌زاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مسمومیت دانش آموزان ایرانی به روایت رسانه ای که با تغییر زبان، محتوای خبرش را هم تغییر می‌دهد!
📸استخوان‌ها در دیواره یک حفره😔 ابد پیش روی ماست، چه کرده‌ایم؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
افشاگری بی‌سابقه از وضعیت 👏 خواهشا اینقدر به ها دستمزد ندید 👈خرج مواد مخدر بعضی‌هاشون ۲ ال ۳ میلیـونِ ❗
👈 تعادل در تذکر دادن... 🔸 والدین زیادی سخت‌گیر، کودکانی دروغگو پرورش می‌دن. 🔸 در تذکر دادن به بچه‌ها حد اعتدال رو رعایت کنید تا فرزندتون از گفتن حقیقت احساس ترس نکنه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
* مجید شاپوری را نوجوان‌های دهه شصت و پدر و مادرهای امروز یادشون هست.. همون آقایی روزای تعطیل که توی تلویزیون صدای هلیکوپتر و صداهای دیگه را تقلید می‌کرد 😀 اگه یادتون نمیاد را 👆
هدایت شده از آینده سازان
هدایت شده از آینده سازان
زندیان گفت: قرار نبود ما بیاییم ایران و درگیر خون و خون ریزی بشیم. روز به روز داره اوضاع اینجا بدتر میشه. دیگه خودمونم امنیت نداریم. به ماشینای خودمونم رحم نمیکنن. هر چی میگیم بابا ما از خودتونیم ... اون شب با دخترم پشت چراغ قرمز گرفتار شدیم ... همه داشتن بوق میزدند ... یه نفر با سر و صورت پوشونده که یه لوله آهنی دستش بود به طرف ماشینا میومد و هر کس بوق نمیزد شیشه هاشو خرد میکرد. نزدیک بود ماشین ما هم داغون کنه. مهشید گفت: این تزِ شاهزاده بود که ملت بوق بزنه. اینایی که اصرار بر بوق زدن مردم دارند، بچه های خودمونن. اما اونایی که مسلح میان بیرون و مثلا با موتور، مردم و پلیس و بقیه رو میبندد به رگبار، از بقیه گروه ها هستند. منافقین و دموکرات و داعش و ... زندیان از مهشید پرسید: تو از بچه هات خبر نداری؟ مهشید گفت: آب شدند رفتند تو زمین! به خاطر همین اومدم دنبال شما که بیاییم اینجا. نزدیک دویست نفر دختر که قرار بود راهپیمایی همجنس بازی کنند گم شدند! آبروم پیش ثریا هم رفت. آبروم پیش شما هم رفت. زندیان گفت: خوب کردی که دیگه نرفتی لواسون. هر اتفاقی افتاده، از همونجا افتاده. مهشید گفت: من موندم کارو تموم کنم و برم. ولی با این وضعیت، نمیدونم باید چیکار کنم؟! زندیان پرسید: کی قراره کارو تموم کنه؟ مهشید گفت: عکس کلاه و تیشرتِ صورتیِ مخصوصِ شبنمو دارن... اصل نفس عمیقی کشید و حرف مهشید رو قطع کرد و نگاهی به شبنم انداخت که داشت دو لُپی شام میخورد و گفت: اینا همش دردِ زایمان و نشانه تولدِ یه انقلاب بزرگ و خونین هست که رژیم حتی فکرشم نمیکنه. مهشید و زندیان با نگاه اصل به شبنم، رو برگردوندند و به شبنم نگاه کردند. شبنم همچنان به غذا خوردن مشغول بود. 🔷🔶🔷🔶🔷🔶 وزارت اطلاعات دکتر در حالی که یه قلم و کاغذ دستش بود و نُت برداری میکرد، داشت از طریق میکروفنی که در خونه اصل کاشته بودند، به صورت شفاف و واضح، صدای اصل رو میشنید که میگفت: اون روز دور نیست ... شاید روزی مثل فردا ... دکتر تا اسم فردا را شنید، گوشی رو برداشت و برای محمد زنگ زد. -سلام حاج محمد آقا. -سلام دکتر جان. خدا قوت. -تشکر. باید شما رو ببینم. لحظاتی بعد، محمد و سعید و دکتر در اتاق محمد جمع شده بودند و با هم گفتگو میکردند. محمد که چشماش از خستگی قرمز کرده بود گفت: مسائل داره کاملا مطابق اطلاعاتی که از اتاق فکر دشمن داشتیم پیش میره. مثل فیلمی که گذاشته باشند روی دورِ تند. تند تند داره اتفاق میفته. بچه ها حسابی مشغولند. اطلاع دارم که بعضی گروه ها مدت هاست خونه نرفتند و رصد و تعقیب و گزارش و عملیات و ... داشتند. در طول یک هفته قبل، دو تا بمب در شیراز خنثی شد. صبح زود، یه گروه دوازده نفره تروریستی در ارومیه و یه گروه شش نفره در اهواز منهدم شدند. سعید گفت: چند تُن سلاح در غرب و شرق کشور کشف شد که اگه فقط یک روز دیرتر کشف شده بود، به اندازه ده تا پادگان مجهز، انواع سلاح به دست تروریست ها میفتاد. در تهران روزی نیست که یک یا چند عملیات خرابکاری کشف و خنثی نشه. شهرستان ها هم که دیگه نگم. دکتر گفت: بازم با همه این مسائل، متهمیم که چرا داریم مماشات میکنیم! اصلا مماشاتی در کار نیست. مگه دیوونه ایم که مماشات کنیم؟! ما داریم کار خودمونو میکنیم. محمد گفت: ببین دکتر جان! یه دروازه بون خوب و عالی، در یه بازی بیش از ده ها شوت را دفع میکنه و میگیره و از جونش مایه میذاره. اما همه هواران و دوست و دشمن، فقط همون یکی دو تا گلی که میخوره میبینند و از رو همون قضاوتش میکنند. دیگه کسی نمیگه این بنده خدا تو یه فصل، صدها بار بهش حمله کردند و دوره اش کردند و هزار تا ترفند و تکنیک خرج کردند که بهش گل بزنن اما نتونستند. فقط میگن چرا دو تا گل خورد. دکتر گفت: دقیقا. کار ما هم همینجوریه. داریم با همه دنیا میجنگیم. روز به روز هم دشمن قوی تر میشه هم ما. روز به روز فضا پیچیده تر میشه. هم فضای داخل و هم فضای خارج. کسی نمیدونه که چطوری در طول همین یکی دو ماه، هفت هشت ده نفر از سران معاندین و سرپُل ها را دستگیر کردیم و خیلی شیک و بی سر و صدا آوردیم ایران تا همین جا بازجویی و محاکمه بشن! معاندینی که یکی دو نفرشون تا همین حالا هم نمیدونن ایرانن و ما هم از دستگاه امنیتی ایران هستیم! اینقدر کار تمیز و بی نقص صورت گرفته که طرف فکر میکنه همچنان تو بیمارستان صربستان و در حال درمان هست! سه تاشون خندیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صحبت‌های دختر شهید رضایی‌نژاد در برابر مدیرکل آژانس 🔹آرمیتا رضایی‌نژاد: تا ۱۱ سال پیش زندگی عادی داشته‌ام اما ۶ گلوله زندگی ما را تغییر داد. 🔹زمانی که پدرم به شهادت رسید دانشمندی بود که هیچ کاری به خشونت نداشت و من تنها نیستم و این فقط بخشی از ماجرا است. 🔹بسیاری از بیماران به‌دلیل نبود دارو جان خود را از دست مید‌هند و برخی به‌دلیل شرایط بد اقتصادی حاصل از تحریم‌ها زندگی خود را ازدست می‌دهند؛ تحریم‌هایی که ایالات متحده آن را اعمال کرده است.
این گمانه که علت مسمومیت های اخیر بیشتر جنبه روانی و استرسی دارد، حالا از سوی متخصصان درمانی مطرح شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 عفوی نخواهد بود... رهبر انقلاب امروز: 🔹موضوع «مسمومیت دانش‌آموزان»، «جنایت» بزرگ و غیرقابل اغماض است، هم عاملین و هم مسببین این جنایت به اشد مجازات محکوم بشوند...
اللهم صل علی محمد و آل محمد بر 👈روزی پر از خیر و برکت و سلامتی و را برای شما همراهان محترم آرزو داریم
👈 ۴۰۹ 👇 👈 ۱۴۰۱ 👈 امروز، هدیه محضر مبارک و و و بزرگوارش علیهم السلام و همه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 علیه السلام: من روزی صدبار برای شما میکنم . 👤 ای جالب و شنیدنی از حجت الاسلام و المسلمین
❤️ اگر همسرتان احساس کند مورد اعتماد،احترام و پذیرش شما قرار دارد ؛ خود به خود تغییر میکند و خود را اصلاح خواهد کرد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶کلید حل مشکلاتمان.... زمان مهدوی ❣ ❣ 🌷الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌🌷