eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
7.7هزار ویدیو
374 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی قسمت اول 🔺ده سال پیش-شیراز-حرم مطهر احمد بن موسی(شاهچراغ) مجلس باشکوهِ شیرخوارگان حسینی در حال اتمام بود. اینقدر جمعیت زیاد بود که حد و حساب نداشت. همه مادرهای شیرازی، باحجاب و بی حجاب و از همه مدل تیپ و قیافه، به نوزادانشان لباس سبز یا مشکی پوشانده بودند و بچه ها را سر دست گرفته و بالا آورده بودند و مداح در حال دعای آخر جلسه بود. -الهی به حق گلوی خشکیده شش ماهه کربلا همه بچه های ما را عاقبت بخیر قرار بده! به حق اباعبدالله الحسین حسرت مادر شدن را در دل هیچ محبّ حضرت زهرا قرار نده. به همه ما توفیق به دنیا آوردن فرزندان صالح و تربیتِ حسینیِ بچه هامون عنایت بفرما! و... همه مادرها از ته دل گریه میکردند و «الهی آمین» میگفتند. جلسه تمام شد و سیل جمعیت در حال خارج شدن از درها بود. صدا به صدا نمیرسید. کم کم جمعیت رفتند. شاید یک ساعت طول کشید تا حدودا نود درصد جمعیت رفتند. تعداد چهل پنجاه نفر خادمه در حال جمع و جور کردن و تمیز کردن حرم بودند و مرتب به دفتر خدام خواهر رفت و آمد داشتند. مسئولیت آن جلسه را حاج خانم لطیفی به عهده داشت. حاج خانم لطیفی زنی بسیار جاافتاده و حدودا پنجاه ساله بودند که بیست سال سابقه خادمی در حرم داشت. نمونه واقعی یک مادر. با این که از خانواده پولداری نبود اما کار میکرد و همه زار و زندگی اش را در خدمت به اهل بیت گذاشته بود. آن روز خیلی سرش شلوغ بود و حتی فرصت نمیکرد که یک دو جرئه آب بخورد. با همان لب و گلوی خشک و چادر و مقنعه، و با لهجه شیرین شیرازی غلیظ با بقیه خواهران صحبت میکرد. -حالو من گفتم نمیخواد ایجوری جمع و جورش کنین. اما دیه نگفتم که همین جوری موکتا را بریزین رو هم. سِی ای چقد شلخته رخته اینجو. زودی باشین حاجی خانوما. زودی والا که ظهر شد. زودی مرتبش کنین که الان برادرا میان. ادامه👇
👈ایلان ماسک ثروتمندترین مرد جهان ۱۱مین بچه‌اش به دنیا اومد و گفت : "فقط افراد باهوش فرزندان زیادی دارند."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥200هزار دختر بچه در آمریکا زیر سن قانونی ازدواج کردند 🔹 روزنامه ایندپندنت:در 15 سال 200 هزار دختر بچه 10 تا 13 سال ازدواج کرده اند
👈 ۶۰۴ 👇 🙏 ۱۴۰۲ 🤲ثواب قرائت امروز محضر مبارک صلی‌الله‌علیه‌وآله و پدر و مادر بزرگوارشان علیهماالسلام
صفحه ۶۰۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیز😉 ازخوابتون بزنید و نگذارید مرد بدون صبحانه و بدرقه و لبخند و بوسه برود کاری کنید مرد روحش بطرف شما و خانه پر بکشد این برای مردان خیلی مهم است که همسرشان آنهارا ببیند. ┄═❁🍃❈🌸❈🍃❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چرا دیگه عاشق همسرم نیستم؟ ⭕️ چطور یک زوجی که زندگی رو با عشق شروع می‌کنند، بعد از مدت کمی به تنفر از یکدیگر می‌رسند؟ 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌ 💠 استجابت دعا ✍حاج‌ اسماعیل دولابی‌(ره): خداوند وقتی حاجات را به تاخير مى‌اندازد دارد، چيزى بهتر و بزرگتر به تو می‌دهد. منتها تو حواست به خواسته خودت است و آن را نمى‌بينى. دعا بكن ولى اگر اجابت نشد با خدا دعوا نكن، ميانه ات با او بهم نخورد چون تو جاهلی و او عالم و خبير. وقتے به خدا بگوييد خدايا من غير از تو كسى را ندارم، خدا غيورست و خواسته ات را اجابت مى كند. اگر ميخواهيد دعايتان گيرا شود دوستان و همسايگان و اهل مملكتتان را جلو بيندازيد و اول براى آنها دعا كنيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 🔷داستان «بهار خانوم»🔷 ✍️ نویسنده: محمد رضا حدادپور جهرمی قسمت دوم به کار و بارش مشغول بود که یهو دید فیروزه خانم با یک بچه در بغل به او نزدیک شد. فیروزه خانم که جد اندر جد خودش شیرازی بودند اما شوهرش اهل فیروزآباد استان فارس بود، چند سالی بود که خادمه افتخاری حرم شده بود. یک خانم حدودا سی ساله که قدی بلند و چشمانی روشن داشت. اینقدر خوش حجاب و زرنگ و فعال بود که هرجا کارِ خادمان گیر میکرد، خانم لطیفی فورا میفرستاد دنبال فیروزه خانم و میگفت: «ای کارِ کسی نیست به جز فیروزه خانم. کوجاست؟ بگین بیاد!» فیروزه خانم به خانم لطیفی نزدیک شد و سلام کرد. خانم لطیفی تا چشمش به او خورد گفت: «کوجِی دختر؟ ای بچه کیه؟» فیروزه خانم با رنگ پریده و نفس نفس زنان گفت: «اینو دم در... درب دوم... کنار جاکفشی پیداش کردم!» خانم لطیفی از این حرف فیروزه تعجب کرد و نگاهی به طفل معصوم انداخت و دلش سوخت و گفت: «آخی. گذاشته بودنش اونجا؟» فیروزه خانم جواب داد: «ها. فِک کنم...» مابقی حرفش را خورد و ساکت به خانم لطیفی نگاه کرد. خانم لطیفی آرام به فیرزوه خانم گفت: «ببرش پیشِ خانم توکل. همونجا بشین تا بیام.» فیروزه چادر را روی طفل شیرخواری که در بغل داشت کشید و آرام، طوری که بچه بیدار نشود، به طرف اتاق خانم توکل رفت. اتاق خانم توکل معمولا خلوت بود. چون مدیر بازنشسته یک دبیرستان دخترانه بوده و با این که بسیار دقیق و منظم و اهل مطالعه بود اما خیلی اخلاق نداشت و از زمان بازنشستگی، مسئولیت حراست از خدام خواهر با او بود. به خاطر همین، معمولا از او میترسیدند و خیلی اطرافش نمیچرخیدند. فیروزه خانم در زد و وارد شد. -سلام خانم توکل. قبول باشه انشاءالله. -سلام. بله؟ -زنده باشی حاج خانم. ازتون التماس دعا دارم. غرض از مزاحمت... این طفل معصوم... کنار کفشداری... -اینم گذاشته بودند؟ فیروزه یک لحظه جا خورد. به چهره خانم توکل زل زد و گفت: «مگه بازم کسی بچه گذاشته؟» خانم توکل اشاره کرد به طرف دری که در انتهای اتاقش بود. گفت: «بیا اینجا!» ادامه👇
پرسش و پاسخ از آیت الله بهجت(ره) ✍بچه‌ها توی خانه بازی‌گوشی و شیطنت می‌کردند. گاهی درمانده می‌شدیم. از آقای بهجت پرسیدم: «با بچه‌ای که از دیوار راست می‌رود بالا و حرف گوش نمی‌کند، باید چه کار کرد؟» گفت: «همان‌طوری که توقع دارید خدا با شما رفتار کند، با این بچه‌ها هم همان‌طور رفتار کنید. این‌طور اگر نگاه کنید، دیگر زدن بچه‌ها یا بداخلاقی با آن‌ها به‌خاطر اشتباه، بی‌معنی می‌شود. بچه هم احساس نمی‌کند که بابایش درکش نمی‌کند.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باقی ماندن تلی از ویرانی و خرابی در شهرهای ایران، آرزوی احسان کرمی..!