eitaa logo
خانه مهر
1.9هزار دنبال‌کننده
12.4هزار عکس
8.1هزار ویدیو
377 فایل
کانال اطلاع رسانی در موضوع مهارتهای زندگی و تربیت فرزند برای ارتباط با مدیر کانال و ارسال مطالب و پاسخ به مسابقات، به این آدرس پیام بفرستید @ab_hasani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کودک و خانواده
📌 خاطرات جبهه «حسین مروتی» از دوران اسارت تعریف میکند: اختلاف، بین بچه‌ها موج میزد. دشمن هم روزبه‌روز فشارش را بیشتر میکرد. من روحانی اردوگاه بودم و نتوانستم اختلاف‌ها را کم کنم. جیره آب و غذایمان را هم کم کردند. بعثی‌ها آزادباش را یک ساعت کردند. آمار بیماران رو به افزایش بود و لحظه‌به‌لحظه اوضاع وخیم‌تر میشد. کنترل از دست همه خارج شده بود. وضع نابسامانی در آسایشگاه رقم خورده بود. یک شب دلم شکست. دست به دامن (س) شدم و به ایشان متوسل شدم. در همان حال ناگهان خوابیدم و خواب دیدم در بیابانی سرگردان و حیرانم. گریه‌ام گرفته بود که ناگهان بانویی نورانی آمد و گفت «نگران نباش! فردا علی‌اکبرم را به کمکت میفرستم!» فردا نزدیک‌های ظهر شنیدم چند اسیر را به اردوگاه آوردند. میگفتند نام یکی‌شان ابوترابی است. آن موقع حاج‌آقا را نمی‌شناختم. وقتی دیدمش پرسیدم «میشود نام کوچک شما را بدانم؟» گفت «علی‌اکبرم». ۱۲۵۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 صوت کمتر شنیده شده از نخستین پیام بی‌سیم به ‎قرارگاه فتح، هنگام ورود رزمندگان به ‎خرمشهر ✍ خرمشهرها در پیش است، انشالله در انتخابات پیش رو که خرمشهر دیگری است مردم با حضور و انتخاب درست خود سربلند از این آزمون بیرون بیایند و جبهه انقلاب به پیروزی برسد ۱۹۴
هدایت شده از خانه مهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌شهیدی که بعد از ۱۶ سال جنازه‌اش صحیح و سالم بود ۲۶۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌ماجرای دختر معلولی که امام رضا علیه السلام، او را شفا داد ۱۳۶۳
🌹|شهید ابراهیم همت ✍️ جبران محبت ▫️وقتی به خانه می‌آمد، من دیگر حق نداشتم کار کنم! بچه را عوض می‌کرد، شیر برایش درست می‌کرد، سفره را می‌انداخت و جمع می‌کرد، پا به پای من می‌نشست لباس‌ها را می‌شست، پهن می‌کرد، خشک می‌کرد و جمع می‌کرد! آن قدر محبت به پای زندگی می‌ریخت که همیشه به او می‌گفتم: درسته که کم می‌آیی خانه، ولی من تا محبت‌های تو را جمع کنم، برای یک ماه دیگر وقت دارم! نگاهم می‌کرد و می‌گفت: تو بیش‌تر از این‌ها به گردن من حق داری! 📚 راوی: همسر شهید ۱۱۶۵
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزمنده قمی داشته میرفته دستشویی که با دست خالی فرمانده عراقی رو اسیر میکنه!😁 ببینید چقدر شیرین داره خاطره ش رو تعریف میکنه😊👌