لباسموپوسیدموآماده شدم هرکاری کردم شوهرم نذاشت برم خیلی خودم زدم و گریه کردم دست انداخت گردنمو گریه کردوفقط گف غلط کردم دیگه هیچوقت ناراحتت نمیکنم اشکتودرنمیارم توروخدا دلت برابچمون بسوزه نرو. منم نرفتموموندم شب پرسیدم میشه بدونم کیه گف نمیدونم شمارموازکجاآورده خیلی بهم گیر دادمنم خامش شدم و فقط درحد اس ام اسوزنگ بوده رابطمون،آشناهس. خلاصه دوسه روز باگریه گذشت تاجمعه ظهریهوگفتم بذارشماره رو بگیرم شایدروشن باشه ببینم کیه،زنگ زدم گف خاموش میباشد گوشیو ک آوردم ازگوشم پایین دیدم خط ب اسم دوستم سیوه،گفتم شایداشتباه گرفتم دوباره گرفتم دیدم آره رفتم توپرینتا رونگاه کردم دیدم بععععلله شماره ایرانسله دوستمه همون لحظه روحم مرد وجسمم سرگردان شد😭😭😭،سریع شوهرموصدازدم و گفتم چرا دروغ گفتی این ک شماره ی فلانیه خیلی دعواکردیم خیلی سروصدا جمع کردم برم خودم تیکه تیکه کردم نذاشت بچه هام ازبس جیغ زدنوگریه کردنو پسرم خودشوزد هلاک شد😭😭😭😭دلم برابچه هام سوخت دوباره موندمو نشستم بلندبلندگریه کردم انگار یه خبر مردن کسیوبهم داده بودن،پیام دادم ب دوستم دستت دردنکنه من همه چیزو فهمیدم،سریع زنگ زد این پیام یعنی چی همه چیزو گفتموگردن نگرفت گف واگذارت میکنم ب خدا ک داری تهمت میزنی بهم ماچون دوست خانوادگی بودیم زنگ میزدیم به هم🙄بعد دوباره گف توروخداحیف دوستیمونه انسان جایزالخطاست همه چیز تموم شده 🙄چندلحظه بعدش گف شوهرت بمن چندین بارپیشنهاد دادو من ردکردم،وبعدهم کلی نفرینم کردو طلبکارم شدو قطع کردومن موندم و یه عالمه غم وغصه و خنجری ک از دوتا از نزدیکترینام خوردم.الان چندروزه همش خابوخوراکم گریه ست دوبار حالم بدشده رفتم زیرسرم شوهرمم همش میگه گول خوردم توروقرآن ببخش دیگه تکرارنمیکنم ومثل پروانه دورم میچرخه ولی من دیگه هیچ محبتش رو باور نمیکنم وعکس العملی نمیتونم نشون بدم، ‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌⛱️@delbrak

#سوال_اعضا سلام به همه ی دوستان عزیز مجازی ،امیدوارم حالتون خوب باشه من همیشه مطالب دوستان رو میخوندم و ازشون تجربه کسب میکردم ولی حالا چند وقتی هست خودم دچار یه مشکل بزرگ شدم البته من خدارو شکر با شوهرم مشکلی ندارم خانمی هستم که ۲۴ساله ازدواج کردم و۴۱سالمه ودوتا پسر دارم یکی ۲۰ودیگری۱۳ساله مشکل من پسر بزرگمه که دوساله با یه دختر در ارتباطه البته تلفنی ودر حد چت کردن، من موضوع اشناییشون و ارتباطشون رو بعداز چند ماه فهمیدم بهش گفتم کارت اشتباهه اگه ادامه بدید به این کارو به هم وابسته میشد ودیگه نمیتونید ازهم جدا بشید اون قبول نکرد دختره دو سال ازپسرم بزرگتره ودورادور از وضعیت خانوادگیشون خبر داریم چون هم محلی بود یم خانواده پدریش سالم نیستن ولی پسرم میگه منو اونو میخوام ،تو دانشگاه همدیگه رو دیده بودن و گیر داده بود میگفت منفقط اونو میخوام من از همه جا بی خبر هرچی التماسش کردم هرچی پدرش گفت به گوشش نرفت، منم دیدم بدونه اون نمیتونه گفتم حالا زوده برم خواستگاری برات اونم گفت من سال دیگه باید برم سربازی میخوام فبل از رفتن عقد کنم بعد برم سربازی من تا اینجا باهاش کنار اومدم بااینکه اختلاف سنی رو در تظر نگرفتم فقط به خاطر اینکه خودش دخترو دوست داشت پدرش که اصلا راضی نمیشه ومخالفه ازدواجش با اون دخترو وصلت با خانواده‌اشه ،بعداز چند روز اومد ه میگه مامان یه مشکلی هست ولی به بابا نگو وقتی ازش پرسیدم چه مشکلی از شنیدن جوابش شکه شدم میگفت دختره ایدز داره(البته فکر بد نکنید میگفت پدرش معتاد بوده وفتی میمره پزشک قانونی ازمایش گرفته گفتن ایدز داشته) مادرش هم از طریق پدرش گرفته در صورتی که هیچ کدومشون نفهمیدن ایدزی هستن مادرش هم ازمایش میده میفهمه که اون هم الوده بوده موقع فوت پدرش دختره ۵سالش بوده وتازه فهمیده بودن مادر ودختر مبتلا شدن , ازاون موقع یعنی حدود ۱۷ساله تحت نظر هستن ودارو مصرف میکنن ، حالا پسر من دیوانه وار میگه من اونو میخوام هرچی بهش توضیح میدم تو مغزش نمیره میگم خودت هم میگیری بچه هاتون هم که به دنیا بیان با اون بیماری به دنیا میان اصلا گوشش بدهکار نیست، شب روزم شده گریه از لحاظ روحی روانی خیلی بهم ریختم حوصله هیچ کاری رو ندارم ،شوهرم دلداریم میده میگه نیمذار م این اتفاق بیافته شده خونمونو ازاین شهر میبریم شهردیگه، ولی من نمیتونم یه لحظه از فکرش بیام بیرون داره باپای خودش میافته توی چاه،همه چیز بی پرده بهش توضیح دادم درمورد انتقال ویروس ولی باز حرف خودشو میزنه ،مشاوره هم رفتن گفته یک ماه ازهم بی خبر باشین شاید از سرتون بپره ،خانواده دختر هم راضی به این کار نیستن خودشون زنگ زدن به من گفتن شما رو پسرتون کار کنید وتو گوشش بخونین ما هم روی خترمون کار میکنیم، خیلی نگرانشم لطفا راهنمایی کنید دوستان عزیزم دارم دق میکنم اگه کسی تو دوستان و آشنایانشون این مشکل بوده لطفا برام توضیح بدید شب وروزم شده گریه ،ببخشید خیلی طولانی شد منتظر راهنمایی هاتون هستم ⛱️@delbrak

#پاسخ_اعضا سلام بنظرم کلا مزاج همسرتون سرد هست و مشکلاتی ک براش بوجود آمده از همین سردی هست ک مشکل کمر و سردی و... دارن بهش گرمیجات بدین عسل و با سیاهدونه بخوره شبا یه قاشق عسل طبیعی با ۶دونه سیاهدونه و گل سرخ هم شنیدم برای اینکه مزاجش گرم بشه خوبه و موقعی ک چای دم میکنن داخل قوری چوب دارچین و هل آسیاب شده هم بریزن یا به صورت دمنوش همین دارچین و زعفرون و هل رو با آب جوش دم بزاره و با نبات بخوره دعا ک چ اشکال داره برادر من الان من برا بچم ک مریض شد براش کتاب باز کرد و گفت از چشم زخم هست براش دعا داد خوب شد بچم دعا برا ترس چیه مگه چ اششکال داره بعدشم ک میگید از اول نگفتن ک ددعا گرفتن 😑این ک گفتن نداره بعدش اگه نمیخاست بگه وقتی خودتونم دیدین دعارو انکار میکرد.. ⛱️@delbrak

زن ها وقتی میخندند انگار دنیا میخندد، میگویید نه؟ فکر کنید به خنده های مادرتان مادرتان که میخندد، پدرتان مگر میتواند نخندد؟ جنس زن خوب است که خنده رو باشد دنیا به لبخندشان نیازمند است زن بخندد، تمام مردان وابسته به آن میخندند آنها بلدند کاری کنند تا پدر بخندد برادر بخندد، عشق بخندد تمام در و دیوار خانه بخندد دنیا بخندد ⛱️@delbrak

#سوال_اعضا سلام خوبین من 24 سن اقا دقیق نمیدونم اما تو همین سن خودمه 27اینجوریا اگه جایی من بودین چکارمیکردین یه خواستگاردارم از برج 3تا الان منو میخواد و دوبارازم خواسنگاری کرد خودش تک فرزنده ،نه خواهرو نه پدر و برادرداره فقط خودش و مامانش توخونه اجاره نشستن وضع مالی اوکی نداره منم خیاطم و شکرخدا کارم عالیه و مشتری داره روزبه روز پیشرفتم بیشترمیشه من به خونه جداخیلی تاکییدکردم اخلاقم جوریه اصلا تحمل زندگی کردن بامادرشوهرندارم من تودلم اینه ازهمون شب خونه جدا اگه هم ازهمون شب خونه جدا واسم نزاره بعدهابهترین خونه بزاره من باززیادقلبی خوشحال نمیشم نه فقط خونه کلا هرچیزی که بخوام یا همونی که میخوام بابتش سالهاصبرمیکنم و انجام مبدم اگه غیراونوامجام بدم خوشحال نمیشم حالا چکارکنم و اینم مطمعنم صبرکنم واسم اون خواستگاری که مدنظرمه همه چی تمام هم خونه و کارو همه چی داره اونم میاد واسم مطمعن مطمعنم قلبم اینومیگه میشه منو راهنمایی کنید صبرکنم یا این خواسنگارجواب مثبت بدم جواب اینوهم بدم سرتاپاموطلا بزاره بازمن خوشحال نمیشم چون ذهنیتم میگه اول خونه یاحتی اگه عروسی نگیره مهم نیست اما خونم جداباشه و خودم تنهازندگیموبچرخونم خودم خونمو بچینم خیلی دوست دارم راهنماییم مبکنیدممنون❤️❤️ ⛱️@delbrak

‏بعضی آدما درست همینجا گیــر می کنن ! نه میشه قورتشون داد، نه میشه بالا آوردشون... ⛱️@delbrak

#پاسخ_اعضا خانم ۱۹ سالهsin دختر گلم اتفاقایی که نباید بیفته برای شما افتاده و مربوط به گذشته هست سعی کنید دیگه به این چیزا فکر نکنید و به فکر این باشید که دوباره خودتونو احیا کنید و اعتماد به نفستون را بالا ببرید اولا سعی کنید برای ارامش خودتون تو چارچوب خانواده رفتار کنید متاسفانه شما بخاطر دوست پسرتون اعتماد خانواده را از دست دادید بخاطر اینه که نمیزارن بیرون برید شما باید با رفتارتون دوباره اعتماد خانوادتو بدست بیاری دوما سعی کنید رفتار خوبی تو خانه داشته باشید وخواهر کوچکترتون از روی نادانی این حرفا را به شما می زنن سعی کنید زیاد باهاش دهن به دهن ندارید یا ببخشیدش یا اینکه اگه به ناحق باتون حرف می زنه به خدا واگذارش کنید وزیاد درگیر حرف زدن با اون نشید وکاری به کارش نداشته باشید از کجا معلوم که اینده شما بهتر از خواهرت نباشه من خیلیا رو دیدم مثل موقعیت شما داشتن وبا حرف دیگران چقد دلشکسته شدن ولی یهو یه شوهر خوب کردن وخوشبخت شدن شما هم امیدت به خدا باشه ونماز اول وقت بخون وبرای عقبت بخیری خودت زیا استغفار بگو و روز جمعه قبل نماز ظهر نماز جعفر طیار بخون واز خدا بخواه خوشبخت بشی و اینکه گفتی خانواده نمی زارن بیرون بری سعی کن برا خودت درامد داشته باشی با کارای هنری که تو منطقتون هست یا از تو فضای مجازی سعی کن یه مهارتی یاد بگیری و درامد داشته باشی اینجوری اعتماد به نفستم بالا می ره و سعی کن کتاب بخونی تا معلوماتت بالا بره واگه دوس داری درس بخونی میتونی مجازی ثبت نام کنی هر رشته ای که دوس داری ومجازی درس بخونی تا پیشرفت کنی وورزش را هم فراموش نکن حتی یه پیاده روی ساده شما سعی کن دختر پر تلاشی باشی وامیدتو به خدا از دست ندی انشاءالله خوشبخت بشی ما هم برات ارزوی خوشبختی می کنیم ⛱️@delbrak

#پاسخ_اعضا سلام به همه و ماری جون خانم عزیز اگه ممکنه وبراتون مقدور هست شما با همسرتون یه ملاقات با دختره داشته باشید ومنطقی بهش ثابت کنید که این ازدواج عاقلانه نیست باید دختره کنار بکشه بفهمه .چون دوست دختر خواهر زادم یه مشکلی داشت هرچی میکردن خواهر زادم راضی نمیشد دست ازش برداره خیلی دوستش داشت، رفتن با دختر صحبت کردن قانعش کردن از پسره دل بکنه وقتی خواهرم به پسرش گفت دختر دوستت نداره قبول نکرد یه وقت ملاقات گذاشتن دختره تو چشم خواهر زادم نگاه کرد وگفت دیگه دوستت ندارم نمیخوام ادامه بدم خواهر زاده باورش شد دیگه ادامه نداد.سخت بود ولی قبول کرد. الان همه چیز به دختره بستگی داره ؛ خدای ناکرده این وصلت جور بشه علاوه بر پسرتون خودشما هم در خطرید. اگه رابطه داشته باشن منتقل بشه دست پسرتون خونی باشه ودست شما خراش داشته باشه بهم بخوره وارد بدنتون میشه. ⛱️@delbrak

#پاسخ_اعضا سلام به دوست عزیزی که خواستگارشون بامادرشون زندگی می کنن باتوجه به انتظاراتی که شما از اینده دارید فکر نمی کنم اصلا ایشون گذینه مناسبی باشه براتون چون صددرصد مادری که جز یه دونه پسر کس دیگه ی نداره درست نیست که انتظارداشته باشی همون طور که شمادوس داشته باشید تنهازندگی کنه چون این مادر نیازداره به توجه ومراقبت داره چون امکان مریضی امکان پیری که معلوم نیست چن ساز زنده هستن و عمر دست خداست واینم بگم که بعضی ها کاملا جدا زندگی میکنن ولی خانواده شوهرخیلی دخالت می کنن وشوهرم اون چیزی که باید باشه از اب بیرون نمیاد زندی خیلی عجیب تا تجربه نکنی نمی فهمی که چه چیزای هست که واقعا شاید به جون بخوای بخری تا یکی از دردات کم شه ⛱️@delbrak

#پاسخ_اعضا سلام عزیزم همون طوری ک گفتین خواستگارتون تک فرزندش و ب گفته خودتون ن خواهری دارن ن برادری و تنها حامی مادرشون این آقا هستن اینو در نظر داشته باشید حتی اگر الان و با توجه به خواسته شما خونه جدا هم تهیه کنند چند سال دیگ ک مادرشون پیر تر بشن و خدایی نکرده مشکلی براشون پیش بیاد این آقا موظف ب نگهداری از مادرشون هستن وقتی الویتتون خونه جدا هست پس بهتری بیشتر فک کنید چون سنی هم ندارید موقعیت های بهتری هم براتون پیش میاد ولی اگر ب ازدواج ب این آقا فکر می‌کنید این موارد رو هم در نظر بگیرید و حتی ممکنه بعد از اینکه خونه جدا بگیرن هوای مادرشون بگیرن بالاخره مادرشون هستن ناخن رو نمیشه از گوشت جدا کرد امیدوارم هرتصمیمی ک میگیرید ب صلاحت ن باشه ⛱️@delbrak

کنارت چقدر حال من خوبه (: 🌹💛 ‌‍‌‌⛱️@delbrak