eitaa logo
خانواده آسمانی
2.2هزار دنبال‌کننده
5.9هزار عکس
2.9هزار ویدیو
10 فایل
🌻 کپی برداری با ذکر صلوات 🌻محفلی مطمئن برای خانواده ها ، آنها که دغدغه شان بالاتر از زمینیان است و میخواهند خانواده ای آسمانی باشند تبادل و تبلیغ @jahad4541 شرایط تبلیغ👇👇 @sodedotarafe ارسال تجربه @javad4541 .
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️بچه را آن طور نمیزنند!!!!!! شب‌هایی که آقای حاج شیخ رجبعلی خیاط جلسه می‌رفت، کار ایاب و ذهاب ایشان، بر عهده مرحوم صنوبری بود… در یکی از روزهایی که ایشان آماده می‌شود تا حاج شیخ را به جلسه ببرد، خانم ایشان از بچه‌اش ناراحت شده، گویا بچه، شیطنت کودکانه و اذیت می‌کرده. یک دفعه ناغافل به پشت آن کودک ضربه‌ای می‌زند. تا این ضربه را می‌زند، کمر خودش خمیده شده و به شدت درد می‌گیرد! آقای صنوبری وقتی خانمش را در این وضع می‌بیند به او می‌گوید: من می‌خواهم بروم دنبال آقا شیخ رجبعلی، تو هم بیا توی ماشین؛ سر راه تو را به درمانگاهی می‌برم… رفتیم آقا شیخ رجبعلی را سوار کردیم…. همین طور که داشتیم می‌رفتیم درمانگاه، گفتم: آقای حاج شیخ! ایشان که عقب ماشین نشسته، خانم من است، می‌خواهم ببرم دکتر؛ ایشان را دعا بفرمایید! آقا شیخ رجبعلی گفت: دکتر نمی‌خواهد؛ بچه را آن طور نمی‌زنند! گفتم: آقا چکار کنیم؟! فرمود: خوشحالش کنید… یک چیزی بخرید تا خوشحال شود! آقای صنوبری گفت: رفتیم اسباب‌بازی و مقداری خوراکی خریدیم و در منزل به دست بچه دادیم؛ کودک با دیدن اینها خیلی خوشحال شد و همان دم، کمر همسرم که از شدت درد خمیده شده بود، مثل فنر باز شد و کاملاً خوب شد! منبع: حبیب کاظمی؛ نکته‌ها از گفته‌ها: گزیده‌ای از گفتارهای استاد فاطمی‌نیا؛ انتشارات نور معارف 🍃🌸خانواده آسمانی🍃🌸 🏡 @khanvade_asemani
⭕️ نیش زبان ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ شیخ با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری هم بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید. هنگامی که همه وارد منزل و استراحت گاه خود می شوند و شیخ رجبعلی به افراد به اصطلاح زیارت قبولی می گوید، به آن خانم که می رسد، می فرماید: ❌ تو که هیچ، همه را ریختی زمین.😔 آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا، مگر من چکار کرده ام؟! شیخ گفت: وقتی از حرم آمدیم بیرون، که به شوهرت زدی، همه اش رفت!! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی را با این عملت از بین بردی. » ‼️ « نکته ها از گفته ها » به نقل از آیت الله فاطمی نیا 🍃🌸خانواده آسمانی🍃🌸 🏡 @khanvade_asemani
⭕️ نیش زبان شیخ با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری هم بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید. هنگامی که همه وارد منزل و استراحت گاه خود می شوند و شیخ رجبعلی به افراد به اصطلاح زیارت قبولی می گوید، به آن خانم که می رسد، می فرماید: ❌ تو که هیچ، همه را ریختی زمین.😔 آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا، مگر من چکار کرده ام؟! شیخ گفت: وقتی از حرم آمدیم بیرون، که به شوهرت زدی، همه اش رفت!! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی را با این عملت از بین بردی. » ‼️ « نکته ها از گفته ها » به نقل از آیت الله فاطمی نیا 🍃🌸خانواده آسمانی🍃🌸 @khanvade_asemani
⭕️ نیش زبان ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ شیخ با عده ای به کربلا مشرف شده بودند. در میان آنان زن و شوهری هم بودند. یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر می گشتند، این زن و شوهر با فاصله قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه می رفتند. در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها می شود، آن خانم یک نیشی به شوهرش زده و سخنی آزار دهنده به وی می گوید. هنگامی که همه وارد منزل و استراحت گاه خود می شوند و شیخ رجبعلی به افراد به اصطلاح زیارت قبولی می گوید، به آن خانم که می رسد، می فرماید: ❌ تو که هیچ، همه را ریختی زمین.😔 آن خانم می گوید: ای آقا! چطور؟! من این همه راه آمده ام کربلا، مگر من چکار کرده ام؟! شیخ گفت: وقتی از حرم آمدیم بیرون، که به شوهرت زدی، همه اش رفت!! یعنی همه نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی را با این عملت از بین بردی. » ‼️ « نکته ها از گفته ها » به نقل از آیت الله فاطمی نیا 🍃🌸خانواده آسمانی🍃🌸 @khanvade_asemani