eitaa logo
خانواده آسمانی
2.5هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
10 فایل
🌻 کپی برداری با ذکر صلوات 🌻محفلی مطمئن برای خانواده ها ، آنها که دغدغه شان بالاتر از زمینیان است و میخواهند خانواده ای آسمانی باشند تبادل و تبلیغ @jahad4541 شرایط تبلیغ👇👇 @sodedotarafe ارسال تجربه @javad4541 .
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 هر چی از پشتِ درِ خواهش کردم فایده نداشت. در رو بسته بود و می‌گفت: «چیزی نیست الآن تموم می شه». 💠 وقتی اومد بیرون دیدم رو مرتب کرده، کفِ آشپزخونه رو شسته، ظرف‌ها رو چیده سرِ جاشون، روی اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل. گفتم: «با این کارها منو خجالت زده می‌کنی». می‌گفت: «فقط خواستم کرده باشم». 🔴 به ما بپیوندید ❀ ⃟⃟ ⃟♥️ ⃟✤═════ 🏡 @khanvade_asemani
🌷🌷🌷 زمان جنگ وقتی، علی بود، چند ماه خونه نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر بودند، یكیشون گفت: منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟، دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده، گفت : جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد، اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم هنوز فكر می كردم خبر شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم ، یه نامه توش 💌بود با یه انگشتر عقیق، در آن نامه نوشته بود: 💞برای تشكر از زحمت های تو،همیشه دعات می كنم💞 ازخوشحالی اشك توی چشمام جمع شد.😍 🌷 💞مذهبی ها عاشق ترند 💞 @khanvade_asemani
🌷🌷🌷 زمان جنگ وقتی، علی بود، چند ماه خونه نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر بودند، یكیشون گفت: منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟، دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده، گفت : جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد، اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم هنوز فكر می كردم خبر شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم ، یه نامه توش 💌بود با یه انگشتر عقیق، در آن نامه نوشته بود: 💞برای تشكر از زحمت های تو،همیشه دعات می كنم💞 ازخوشحالی اشك توی چشمام جمع شد.😍 🌷 💞مذهبی ها عاشق ترند 💞 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨ 🌷 بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند. ☺️ برنامه هر هفته پدرم در روزهای ، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. 👌 به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست.😇 📚 افلاكیان زمین، ش ۱۰، ص ۱۵ 🦋مذهبی ها عاشق ترند 🦋 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یک روز جمعه صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا، آستین هایش را هم. پرسیدم:« حاج آقا! چرا این طوری کرده ای؟ » رفت طرف آشپزخانه. گفت: « به خاطر خدا و برای کمک به شما». رفت توی آشپزخانه و وضو گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن. خیلی از زن ها دوست دارند مردشان درکار خانه کمکشان کند، ولی من دوست نداشتم علی توی خانه کار کند. ناراحت می شدم. رفتم که نگذارم، در را رویم بست و گفت: « خانم! بروید بیرون. مزاحم نشوید. »😊 پشت در التماس می کردم: « حاج آقا! شما رو به خدا بیا بیرون. من نارحت می شوم، خجالت می کشم. شما را به خدا بیا بیرون. » ☺️ می گفت:« چیزی نیست الان تمام می شود، می آیم بیرون. » آشپزخانه را مرتب کرد. ظرف ها را چید سرجایش. روی اجاق گاز را مرتب کرد، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست.❤️ 🌷 به روایت همسر 💖مذهبی ها عاشق ترند 💖 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨ 🌷 بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند. ☺️ برنامه هر هفته پدرم در روزهای ، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. 👌 به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست.😇 📚 افلاكیان زمین، ش ۱۰، ص ۱۵ 🦋مذهبی ها عاشق ترند 🦋 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨ 🌷 بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند. ☺️ برنامه هر هفته پدرم در روزهای ، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. 👌 به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست.😇 📚 افلاكیان زمین، ش ۱۰، ص ۱۵ 🦋مذهبی ها عاشق ترند 🦋 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨ 🌷 بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند. ☺️ برنامه هر هفته پدرم در روزهای ، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. 👌 به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست.😇 📚 افلاكیان زمین، ش ۱۰، ص ۱۵ 🦋مذهبی ها عاشق ترند 🦋 @khanvade_asemani
💫✨💫✨💫✨ 🌷 بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند. ☺️ برنامه هر هفته پدرم در روزهای ، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. 👌 به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست.😇 📚 افلاكیان زمین، ش ۱۰، ص ۱۵ 🦋مذهبی ها عاشق ترند 🦋 @khanvade_asemani